در کتاب «عارفترین مهندس قرن »، از مرحوم مهندس حاج سید جلال تناوش، داماد و شاگرد عالم ربانی آیت الله العظمی انصاری همدانی نقل شده است: «شبی یعد از گرفتاریهای فراوان و قطع امید کردن از همه مردم و اهل دنیا، وقتی ناامیدی سر تا پای وجودم را فرا گرفته بود و شدیداً مرض حال شده بودم و به زحمت زیاد خود را به منزل رسانیدم، مورد عنایات خاص الهی قرار گرفتم و در عالم مکاشفه دیدم عمرم به پایان رسیده و باید از این عالم رحلت نمایم.
در این وضعیت، مرحوم آیت الحق و العرفان آقای انصاری به همراهی دو نفر از بزرگان که همگی سفیدپوش بودند، در اتاقی که من افتاده بودم و دیگر هیچ گونه رمقی نداشتم به فریادم رسیدند.
مرحوم آیت الله انصاری من را گرفت و از زمین بلند کرد و به دیوار تکیه دادند. از آن پس بارقه امید، سرتاسر وجود مرا گرفت و تمام یأس و ناامیدی من به شوق و شعف و امید بدل گردید تا در مسافرتی که به همدان داشتم به خدمت آیت الله انصاری همدانی رسیدم. در حالی که ایشان را قبلاً در عالم ظاهر ندیده بودم و به محض مشاهده ایشان بلافاصله دیدم بزرگی که در عالم مکاشفه دیدم همین آقا هستند.
ایشان ابتدا تبسمی با معنی فرمودند و با نگاه عمیقی که مخصوص خود ایشان بود به من از روی رأفت نگریستند و از آن پس، اوضاع روحی و معنوی من به طور کامل عوض شد و حقیقتاً با تمام وجود دریافت نمودم که:
بعد از طی مراحل تقوی و بعد از آن که شخص سالک، خود را از آلودگیها پاک نمود بر مثال آهن خالص که مدتی در طیف وجودی مغناطیس بدل میگردد همین نظر اولیاء راستین الهی و قرار گرفتن در طیف وجودی ایشان است که سالک را به نتیجه نهایی میرساند و خود از جنس آن بزرگان میگردد.
به نقل از آقای علی انصاری: «مرحوم تناوش به لحاظ پاکی درونی و صفای باطن خویش بعد از طوفانهای بسیار شدید روحی و التهابات سخت به محبوب واقعی خود بازگشت و تا اواخر عمر فقط با دوستان خاص و احبه طریق، موانست و مجالست داشت.»