پدر شهیدان ضیایی در روستای قهنویه مبارکه استان اصفهان زندگی میکند و در وجود مادر این خانواده، اندیشههای زینب کبری (س) و حضرت زهرا (س) نهفته است که چنین صبر عظیمی دارد.
پدر همراه ۴ فرزند خود و دیگر فرزندش که جانباز هشت سال دفاع مقدس است، در جبهه رزمنده بودهاند و با ایستادگی و شهادت ۴ فرزندش در راه اسلام با فریاد رسا اعلام میکند که من پیرو سیدالشهدا (ع) هستم.
پدر شهیدان ضیائی گفت: اگر ۷۰ پسر هم داشتم و همه را در این راه از دست میدادم، بازهم خسته و ناامید نمیشدم، هرکدام از فرزندانم را که در راه اسلام از دست میدادم، رضایت قلبی داشتم چراکه میدانستم برای چه هدفی رفتهاند.
او افزود: قسمت خود من باوجوداینکه در جبههها حضور داشتم، شهادت نبود و به حال فرزندانم غبطه میخورم.
مادر این شهیدان دانشآموز نیز ضمن اشاره به رضایت قلبیاش از شهید شدن ۴ فرزندش گفت: در آن دوران بهواسطه سکینه و آرامش قلبی که خداوند به ما داده بود، زبانزد همگان بودیم و حتی خبر شهادت سایر شهدای شهر و استان را من به همراه پدر شهید به خانواده آنها میرساندیم و برای آرامش پدران و مادران شهدا به آنان تسلی میدادیم.
مجید فرزند اول در سن ۱۲سالگی در تظاهرات پیش از انقلاب به دست نیروهای پهلوی به شهادت رسید. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، محمد پدر خانواده به عضویت جهاد درآمد و مدتی بعد در سپاه پاسداران عضو شد. جنگ که شروع شد، خدابخش ۱۴ساله، اصغر ۱۶ساله، محمدرضا ۱۷ساله و عبدالله عزم رفتن کرده بودند «ماه بیگم» مادر این نوجوانان روبه روی یکی از پسرانش که حالا رشید شده بود، ایستاد و گفت: «امام حسین بچه ششماههاش را داد تو شانزده سال داری. برو جبهه. اصغر از شوق پر کشید. ساک سفرش را برداشت و پیشانی مادر را بوسید.»
سال سوم متوسطه را میخواند و بسیار باهوش بود. همراه خدابخش به جبهه رفت و محمدرضا هم که چهارده سال بیشتر نداشت با دستکاری شناسنامهاش عازم منطقه شد.
اصغر ضیایی دوازدهم شهریور سال ۱۳۶۰در جنوب کرخه به شهادت رسید. خدابخش نیز سه ماه بعد یعنی روز پانزدهم آذر ۱۳۶۰در محور بستان و در عملیات طریقالقدس به شهادت رسید. محمدرضا فرزند دیگر یازدهم آبان سال ۱۳۶۱در عملیات محرم و در محور -عین خوش- به شهادت رسید.