در آخرین روزهای ماه ذی الحجه، سپاه هزار نفری «حُر بن یزید ریاحی» به قافله امام حسین علیه السلام رسید.
امام حسین (ع) از او پرسیدند:
«با مایی یا ضد ما؟!»
حُر پاسخ داد:
«بر ضد شما! آمده ام تا شما را به کوفه نزد ابن زیاد ببرم.»
امام حسین فرمودند:
«به کوفه نمیآیم و بر میگردم».
ولی «حُر» با بازگشت امام حسین (ع) مخالفت کردند و فرمودند:
«تا رسیدن دستور جدید، حق بازگشت ندارید.»
«حُر»، نامهای به ابن زیاد نوشت و کسب تکلیف کرد.
ذخیره آب سپاه «حر» تمام شده بود و امام حسین (ع) دستور دادند به سپاه دشمن آب بدهند. حتی اسبهای سپاهیان را نیز سیراب کردند.
«طرماح بن عدی» به امام حسین (ع) گفت:
«بهتر است قبل از این که سپاه کامل دشمن برسد، همین جا با سپاه هزار نفری حُر بجنگید!»
امام حسین (ع) قبول نکردند و فرمودند:
«ما با حُر قراری گذاشتیم که از آن تخلف نخواهیم کرد.»
ابن زیاد، پاسخ نامه حُر را داد:
«حسین بن علی را در جایی که آب و آبادی نباشد نگه دار تا سپاه عمر سعد برسد.»
حُر، به دستور عمل کرد و امام حسین (ع)، روز دوم محرم، به کربلا رسیدند.
امام حسین (ع) میخواستند که در قریه نینوا توقف کنند، اما «حُر» اجازه نداد و امام حسین مجبور به توقف در کربلا شدند.
زهیر بن قین به امام حسین (ع) گفت:
«تا جمعیت دشمن اندک است، بیایید با آنها بجنگیم.»
امام حسین (ع) پاسخ دادند:
«تا آنها جنگ را آغاز نکنند، من شروع کننده جنگ نخواهم بود.»
با رسیدن عمر سعد، مأموریت حُر به پایان رسید. حُر توانسته بود از بازگشت امام حسین (ع) جلوگیری کند و ایشان را در منطقهای بی آب و علف متوقف نماید.
صبح روز عاشورا، حُر نزد امام حسین (ع) آمد و گفت:
«من همان کسی هستم که آن کارها را کردم! آیا راه توبه باز است؟!»
منابع: الفتوح، جلد ۵
تاریخ طبری، جلد ۵
انساب الاشراف، جلد ۳
اخبار الطوال
الامامة و السیاسة، جلد ۲