شهید مهدی نیک بخت فرزند حسین در سال ۱۳۳۹ در زابل چشم به جهان گشود. در تاریخ بیست و سوم مرداد ماه ۱۳۶۱، ساعت ۴:۱۰ که مصادف است با ۲۲ رمضان در حمله رمضان در حمل کوشک شلمچه به درجه عظیم شهادت نائل آمد.
سخنی از دوست و همرزم شهید مهدی نیک بخت که وصیت نامه این شهید را بازگو و روایت کرده به این شرح است:اینجانب غلامعلی خیاطی دوست و همسنگر شهید مهدی نیکبخت به خوبی به وظیفه شرعیم نسبت به وصیتهای شهید یاد شده آگاهم و مطالب فوق شفاهاً با تأکید زیاد توسط شهید نامبرده سفارش شده که به صورت وصیت نامه تنظیم وبه بازماندگانش تحویل نمایم و تمام مطالب قید شده عیناً مطالبی است که شهید در طی دوران مأموریت به من بازگو نموده است و مکرر میگفت که، چون وصیت نامه ننوشتم سفارشاتم را فراموش نکنید.
در زمانی که لحظهها ارزش داشت و لحظه، لحظه چهره شهادت در چشمان همه همرزمان پدیدار میشد من و بهترین دوستم آقای مهدی نیکبخت در پشت خاکریز در منطقه جنگی شلمچه که مشغول نبرد با متجاوزین بعثی عراق بودیم در تاریکی شب که به وسیله گلولههای منور تبدیل به روز روشن شده بود. در زمانی که دسته دسته از همرزمانمان یا به شهادت رسیده بودند یا به علت زخمی شدن زمین گیر شده بودند و نالهها به آسمان میرفت صحبتهایی به عنوان وصیت به یکدیگر رد و بدل میکردیم که اگر افتخار شهادت نصیب هر یک از ما دو نفر بشود نفر بعدی صحبتهای شفاهی را به صورت عمل درآورده و وصیتمان را به بازماندگان برساند!
با یکدیگر گفته بودیم تا من و امثال من به جبههها نرویم و به پیام امام لبیک نگوییم نه تنها از ایران و ایرانی اثری نمیماند بلکه در دنیا از اسلام واقعی اثری نخواهد ماند و من با اطلاع کامل از جنگ به طور داوطلب اعزام به جبهه را یک فریضه واجب میدانستم و به این واجب باید عمل کنم.
در ادامه وصیت نامه این شهید والامقام را میخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
من شهادت را در جبهه یک افتخار میدانم برای خود و خانواده ام و از خداوند برای بازماندگانم طلب صبر و استقامت مینمایم.
پدر و مادرعزیزم به خوبی از تحمل زحمات و مشقاتی که برای من کرده اید واقفم در صورت نصیب شدن شهادت از شما استقامت و بردباری و دعا به رهبر و امام عزیز را خواستارم.
در دوران زندگی محدود متأهلی، همسرم اگر نتوانستم برایت آن چنان که آرزویت بوده باشم از شما طلب بخشش و در صورت شهادت سلامتی و صبر را از درگاه احدیت خواستارم.
دردوران زندگی هر وسیلهای که در خانه ام موجود است با زحمت همسرم تهیه شده و همه چیز متعلق به اوست و در صورت عدم نیاز و به طور دلخواه میتواند هر چه را صلاح بداند و مورد احتیاج پدرم باشد به او واگذار نماید.
در مورد وضع حقوقیم، اگر از ارتش جمهوری اسلامی مستمری به بازماندگانم تعلق بگیرد درست نصف مبلغ دریافتی جهت همسرم و نصف دیگر متعلق به پدر و مادرم میباشد و در صورت امکان مبلغی از کل حقوق دریافتی مستمری را در امور خیریه به انجام برسانید.
همان طوری که همسرم میداند من هیچ طلبی و بدهی به کسی ندارم جز مبلغ دو هزار تومان که بابت اخذ سند موتور به ستواندوم رهوار بدهکارم که آن را برابر مقررات پس از اخذ سند پرداخت نمایید.
همسرم میداند که من در بانک پولی پس انداز ندارم غیر از حقوق و مزایایی که در حین انجام مأموریتم به حسابم واریز شده است به همین علت موتور سیکلتم را بفروشید و پول آن را صرف خرج مجالس رسمی نمایید.
منبع:فارس