کتاب «راض بابا» شرح خاطرات راضیه کشاورز است. دختری که در ۱۱ شهریور ۱۳۷۱ در مرودشت شیراز به دنیا آمد و تا قبل از بهار ۱۶ سالگیش موفقیتهای چشم گیری در زمینههای مسابقات قرآن، کاراته و تحصیلات کسب کرد.
این دختر موفق و پر تلاش بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز در سال ۱۳۸۷ توسط عوامل تروریستی پس از تحمل ۱۸ روز درد و رنج ناشی از جراحت به مقام رفیع شهادت رسید.
در قسمتی از کتاب حاضر می خوانیم:
یکدفعه در خود فرو رفت انگار میخواست حرفی را به زبان بیاورد. نگاه مختصری به من کرد و گفت: «مامان، من یه آرزویی دارم... دعا میکنین برآورده بشه؟» التماس دعایش، هنگام تحویل سال از یادم نرفته بود. خندان پرسیدم: «دختر من چه آرزویی داره؟» از پنجرۀ آشپزخانه، بیرون را نگاه کرد. «مامان، دعا کنین بشم جراح قلب و خدا یه مطبی بهم بده که پنجرهش رو به کعبه باز بشه.»