علی محمد پشت دار، استاد ادبیات و پژوهشگر ادبی، درمورد جایگاه نیما یوشیج در شعر و ادب معاصر بیان کرد: علی اسفندیاری یا نیما یوشیج، تحصیلات امروزی را در یکی از مدارس تهران شروع میکند و آموزش زبان فرانسه و آشنایی اش با نویسندگان و شاعران فرانسوی در روحیه و فکر و اشعارش تأثیر میگذارد و درست است که نیما از نظر سیاسی، خیلی فعال یا عضو گروه خاصی نبوده است، ولی از لحاظ اجتماعی، انسانی بود که به زمان خودش یعنی دوران استبداد واقف بوده؛ به طوری که اوضاع جامعه و درد مردم را به خوبی متوجه میشده است و اگرچه، او خان زاده و از خانوادهای اشرافی بوده، ولی روحیه مردم خواهی و مردمی و روستایی گری خودش را تا آخرین لحظه داشته است و برخی از این ویژگیها را جلال آل احمد در مقاله معروف «آن پیر چشم ما بود» مطرح کرده است.
به گفته این پژوهشگر ادبی، عبدالعلی دستغیب، نویسنده و مترجم ایرانی میگوید: نیما، با استعدادترین و باهوشترین هنرمند معاصر ایران است و شاید خیلیها فکر کنند که این پسوند تفضیلی «ترین» مبالغه و شیفتگی است، در حالی که دستغیب، انسان منطقی و ریاضی مندی است و اهل مبالغه نیست و این موضوع حاکی از این است که نیما، در نامهها و نیروهایش نیز قدرت فکری داشته است.
در ادامه، ایلیا دیانوش، پژوهشگر ادبی و مولف بیان کرد: دورانی که نیما در آن ظهور کرد دوران پس از مشروطه و به طور مشخص، پس از جنگ جهانی اول بوده است که برخی از شعرا در قالبهای کهن کار میکردند و نیما به عنوان پدر شعر نو، قالب شعری جدیدی را ارائه کرد و هیچ کس به اندازه او، مسئولیت پذیری انجام این کار را نداشته است و به آن قوام داد.
به گفته دیانوش، نیما از اخبار دنیای اطراف خود اطلاع داشته است و سپس، روی مشکل اصلی شعر فارسی دست میگذارد که ذهنی بودن آن است و میگوید باید از این که مدام، احساسات ذهنی مان را در قالب وصف الحال ارائه میدهیم، خلاص شویم و باید به این نقطه برسیم که شاعرمان، عنصر موثر عینی و خارجی را توصیف کند و منتظر باشد که از این توصیف، حسی در مخاطب شکل بگیرد که در وجود او شکل گرفته و این کار مهم نیما است و او در نثرش هم این نگاه را به خوبی نظریه پردازی کرده است.