هروقت که گرهای به کارم میافتد، تنها جایی را که سراغ دارم امام رضا (ع) است؛ میروم حرم و عقدهها از دل خودم باز میکنم.
آنقدر به امام هشتم اعتقاد دارم که وقتی از حرم بیرون میآیم، قلبم مثل یک کودک میشود. کودکی که پس از هیاهوی بسیار حالا آرام شده و سرجای خودش نشسته است.
حتی وقتی حالم خوب است یا خبر خوبی را به من داده اند، بازهم حرم را انتخاب میکنم و اولین نفر این خبر خوب را به امام رضا (ع) میدهم.
این چیزها با جان من درآمیخته و بسیار به ارتباط قلبی افتخار میکنم؛ شاید امام رضا (ع) و حرم مطهر ایشان بعد از خدا، بهترین طبیبی هستند که در این دنیا برای دردهای من وجود دارد.
امام رضا (ع) را فقط برای دردها نباید خواست، یا فقط برای ایام ناخوشی، او بهترین پناه کسی است که هیچ پناهی ندارد و باید در اوقات سرخوشی هم پیشش بروی و از خوشحالی ات، خوشحالش کنی.
پدری چنین مهربان، در این دنیا ندیده ام.
براساس واقعیت (صحبتهای یکی از زوار امام رضا (ع))