پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر ولز به دلایل مختلفی یک نقطه عطف در حوادث و التهابات اخیر کشور محسوب میشود.
یک: یکبار سریع و کوتاه اتفاقات اخیر را بررسی کنیم، پس از انتشار خبر وفات مهسا امینی، یک ابراز ناراحتی گسترده و حتی در بخشهای از جامعه ابراز علنی خشم در ایران شکل گرفت. بر بستر این ناراحتی گسترده و خشم شکل گرفته در بخشهای از جامعه، بیسابقهترین عملیات رسانهای علیه افکار عمومی شکل گرفت و صدها هزار تولید محتوا و صدها دروغ تولید شد و کشور پس از چهل سال دوباره خشونت کم سابقه خیابانی همانند رفتارهای مسلحانه منافقین در ابتدای دهه شصت را تجربه کرد.
به مجموع این موارد گفته شده باید رسوب مشکلات معیشتی و اقتصادی و نارضایتی از برخی ناکارآمدیها و احساس تبعیض در بخشهای از جامعه و همچنین دهن کجیهای که در دورههای گذشته از طرف برخی مسئولین به افکار عمومی شده بود را هم اضافه کرد. همه اینها البته مانع تشخیص حق و باطل در میان عموم مردم نشد و ایران یکبار دیگر در کف خیابان میلیونها نفر را در حمایت از جمهوری اسلامی و دفاع از ارزشها و طرد ضدانقلاب و آمران غربی آنها به خود دید.
بیشتربخوانید
با این وجود جامعه ایرانی از چندین هفته بمباران بیسابقه رسانهای و به خصوص در فضای مجازی دچار خستگی و تاثر روحی بود و در بخشهای از گروههای مرجع همانند ورزشکاران، دانشجویان، فعالین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی رسانهای این فشار روانی رسانهای بسیار بیشتر و طاقت فرساتر شده بود و به نوعی بسیاری در داخل نیازمند شکسته شدن این بختک روانی تحمیلی به محیط داخلی ایران بودند. به همین دلیل در کوتاه مدت ابزار یک شادمانی ملی در جامعه ایرانی که همه اقشار و سلیقهها را شامل بشود، بهترین اتفاق ممکن بود که با پیروزی ویژه تیم ملی فوتبال ایران بر تیم ملی ولز رقم خورد. شرایطی که در قبل و بعد از بازی با انگلیس در تیم ملی و افکار عمومی نیز رقم خورد، سبب شد که آثار روانی و اجتماعی پیروزی غیرتمندانه بر ولز چند برابر هم بشود.
دو: اما در میان مدت و دراز مدت برای عبور کامل از وضعیت گفته شده، دولت و دیگر قوا و نهادهای خدماتی کشور هستند که باید برای مردم سنگ تمام بگذارند. آنها بیش از هر زمان دیگری باید برای شادمان کردن و ترمیم التهابات روحی جامعه ایران تلاش کنند. مسیر شادمان کردن و بدست آوردن رضایت جامعه ایران کاملا مشخص است و جامعه ایرانی نیز نشان داده که ملتی سپاسگزار و سریع الرضا است. جامعه ایران در بیان خواستهها و انتظاراتش در این سالها شفاف بوده و در مسایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی حرف دل، نیازها، سلایق و مطالباتش را گفته و ناگفتهای را بر هیچ مسئولی باقی نگذاشته است. امروز امیدسازی و شادی آفرینی ایجابی و واقعی دو شاخصه مهم ارزیابی کارآمدی هر مسئولی در شرایط فعلی جامعه است. بدیهی است که برخی خواص یا مسئولانی که از دل سخنان یا اقدامات عملی شان امید ایجاد نمیشود یا خلق شادی واقعی اتفاق نمیافتد، باید به عنوان مسئول ناکارآمد شناخته شوند.
از سوی دیگر همچنین خواص و یا مسئولی که مواضعش سبب دلخوری بخش بزرگی از جامعه میشود و یا دقتی در لطافت و یا التهابات روحی امروز جامعه ایرانی ندارد، مسئول به دردبخوری برای این روزهای جمهوری اسلامی نیست. سالهاست دشمن امید جامعه را هدف قرار گرفته و در طراحیهای اخیر برای تحریم ورزش ایران و تولید فشار رسانهای بزرگ برای ناکام کردن تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی، به خوبی معلوم میشود که اینک نشاط جامعه را نیز به صورت ویژه هدف قرار دادهاند. به همین دلیل است که وقتی پیروزی بزرگ ایران بر ولز اتفاق افتاد و ابراز شادمانی در کف خیابانهای ایران شکل گرفت، گویی تمام طراحیها و عملیاتهای رسانهای پرهزینه چند هفته اخیر به یکباره نابود شد. به معنای دیگر وقتی نقطه کانونی طراحی دشمن ناامیدسازی و گرفتن نشاط جامعه است، یک پیروزی بزرگ ملی و خلق شادی ایجاده شده از این طریق، دقیقا به هدف مینشیند و دشمن داخلی و بیرونی را یکجا ناکام میکند. پیروزی بر تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی بر ولز مظهر خلق یک شادی ایجابی و واقعی بود، چون هم ملی بود، هم شادی آفرین بود، هم امید آفرین بود، هم وطن پرستی و افتخار آفرینی برای کشور و همراه با سرافرازی پرچم ایران بود و هم اثبات کارآمدی و توانمندی ورزشکاران ایران بود. مشخصات خروجی و شناختهشدن یک مسئول کارآمد در شرایط فعلی جامعه ایران نیز خارج از این چارچوب گفته شده نیست و نباید باشد.
منبع: جهان نیوز