با گزارش درگیری دسته جمعی به پلیس، بلافاصله ماموران در محل حاضر شدند و دریافتند در آن درگیری پسر جوانی به نام علیرضا با ضربه چاقو مجروح و به بیمارستان منتقل شده، اما ساعتی بعد به خاطر شدت جراحات جان سپرده است. با مرگ پسرجوان ماموران به تحقیق از شاهدان پرداختند و دریافتند عامل جنایت پسری به نام میثم است. ماموران به ردیابی وی پرداختند و او را دستگیر کردند.
میثم گفت: چند ماه قبل من و ۲ نفر از دوستانم در یک مغازه ساندویچی بودیم که پسری به نام حسین به آنجا آمد و بی دلیل شروع به فحاشی کرد. یکی از دوستانم به نام اکبر به او اعتراض کرد و خواست به خانه برود. حسین به خانه رفت، اما همان شب در خانه شان بیهوش شد و به کما رفت و پدرش از ما به خاطر کتک زدن پسرش شکایت کرد. دو هفته بعد حسین به هوش آمد و پروندهای علیه ما تشکیل شد. قرار بود به اتهام ما در دادگاه رسیدگی شود که در این میان حسین از علیرضاخواسته بود تا در دادگاه علیه ما شهادت بدهد.
وی ادامه داد: آخرین بار من با علیرضا قرار گذاشتم تا درباره شهادتش علیه ما صحبت کنیم که صحبت هایمان به درگیری کشید. من هم با چاقو ضربهای به پای او زدم و فکر نمیکردم این ضربه باعث مرگش شود.
با افشای ماجرا و اعترافات متهم، دادسرای قرچک دو پرونده را تجمیع کرد.
دو پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و متهمان پای میز محاکمه ایستادند.
در ابتدای جلسه مادر قربانی برای قاتل پسرش درخواست قصاص را مطرح کرد.
سپس حسین نیز به تشریح شکایتش پرداخت و گفت: در ساندویچی بودم که ۳ نفر مرا از مغازه بیرون بردند و کتک زدند و من دیگر هیچی نفهمیدم. من بعد از دو هفته به هوش آمدم. حالا از متهمان شکایت دارم.
سپس میثم در جایگاه متهم ایستاد.
وی گفت: اتهام قتل را قبول دارم، اما باور کنید عمدی نبود. آن روز از محل به خانه آمدم و با دوستم مشروب خوردیم. با اکبر تماس گرفتم و خواستم سراغ علیرضا برویم و با او صحبت کنیم تا به دادگاه نرود و علیه ما شهادت ندهد. وقتی اکبر آمد، با علیرضا تماس گرفتم. او در پارک محله بود که به آنجا رفتیم. علیرضا با دیدن من از دوستانش جدا شد و به سمتم آمد. در حال صحبت بودیم که اکبر شروع به فحاشی کرد و دوستان علیرضا سمت ما آمدند. علیرضا یک سیلی به من زد. او فکر کرده بود دروغ گفته ام که برای صحبت آمده ام. من هم به او سیلی زدم و دست به یقه شدیم. در این لحظه دوستان او را دیدم که سمت ما میآمدند. آنها چاقو در دست داشتند و من که ترسیده بودم برای دفاع از خودم چاقویی که همراه داشتم را بیرون آوردم. اما همان لحظه دوستان علیرضا به ما رسیدند و او را هل دادند که روی من افتاد و چاقو ناخواسته در پایش فرو رفت.
در این میان رئیس دادگاه از متهم خواست تا صحنه ضربه خوردن قربانی را بازسازی کند.
پس از بازسازی صحنه قتل در دادگاه، قاضی گفت: بر اساس گزارش پزشکی قانونی چاقو از ناحیه کشاله ران وارد پا قربانی شده و در ادامه تیغه آن به حفره شکمی رسیده و باعث پارگی روده شده است. این گزارش با ادعای شما همخوانی ندارد. در تحقیقات مقدماتی چندین بار به ضربه زدن به مقتول اعتراف کرده بودی. حالا چه دفاعی داری؟
که متهم پاسخ داد: قبول دارم به مقتول ضربه زدم. اما عمدی نبود. من اگر میخواستم او را بزنم سر و صورتش را میزدم نه اینکه به پایش ضربه بزنم.
قاضی: مشروب خورده بودی؟
که متهم پاسخ مثبت داد.
قاضی گفت: درباره شکایت حسین چه دفاعی داری؟
که متهم پاسخ داد: حسین قبل از اینکه به ساندویچی بیاید دعوا کرده بود و لباس هایش پاره بود. ما ضربهای به سر او نزدیم. فقط اکبر اعتراض کرد که از اینجا زن و بچه عبور میکند و بهتر است فحش ندهد.
در ادامه، دو متهم دیگر یک به یک به دفاع پرداختند.
آنها نیز اظهارات میثم را تایید کردند و گفتند ما ضربهای به حسین نزدیم که موجب شود او به کما برود.
سپس وکلای متهمان به دفاع پرداختند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.