شهریور۸۶ در جریان درگیری میان دو مرد در یکی از بازارهای شیراز در استان فارس یکی از آنها به قتل رسید.
قاتل به نام شهرام بازداشت و منکر قتل شد و حتی هنگام محاکمه دردادگاه کیفری استان فارس نیز قتل را انکار کرد؛ بنابراین خانواده مقتول ۵۰ نفر را به دادگاه آوردند و مراسم قسامه برگزارشد.
با سوگند این افراد، متهم حکم قصاص گرفت و با تایید حکمش در دیوان عالی کشور پروندهاش به اجرای احکام ارسال شد. او یک بار تا پای چوبه دار رفت و توانستند با تلاش واحد صلح و سازش گروه نیکوکاری چتر نجات به سرپرستی آذر شهسواری مهلتی برای جلب رضایت از خانواده مقتول بگیرد. تلاشها ادامه داشت تا این که او به زندان یاسوج منتقل شد و با گذشت ۱۵ سال از این ماجرا وقتی برای بار دوم پای چوبه دار رفت این بار تلاشها نتیجه داد و خانواده مقتول به شرط دریافت دیه او را بخشیدند. پول دیه به کمک نیکوکاران جمعآوری و پرداخت شد. حالا او بعداز ۱۵ سال از زندان آزاد شده و اولین شب یلدا را نزد خانواده و دخترش جشن میگیرد.
اعدامی بخشیدهشده درباره این ۱۵سال تلخ میگوید: در شهر یاسوج زندگی میکردم و کسب و کاری داشتم. به پیشنهاد دوستم به شیراز میرفتم وسایل و کالا میخریدم و برای فروش به یاسوج میآوردم.
اوایل شرایط خوب بود، اما دچار مشکلات مالی شدم. کار به جایی رسید که اموال سرقتی هم میخریدم. در آخرین معاملهام با یک مرد خلافکار، او چکی به من داد. آن را به مردی دادم و با او معامله کردم، اما مشخص شد چک جعلی است و باعث دعوایمان شد.
وقتی از پیش او میرفتم زنده بود، اما بعد من را بهدلیل کشتهشدن وی دستگیرکردند.
وی افزود: دخترم یک ساله بود که به زندان افتادم. همسرم در پی رفتوآمدهایش به زندان و مطلعشدن از حکم قصاصم، آنقدر غصه خورد که بیمار و فوت شد.
بار اول که برای اجرای حکم به انفرادی رفتم را فراموش نمیکنم. تا صبح نخوابیدم و چهره همسر فوتشده و دخترم مقابل چشمانم بود. گریه کردم و روز بعد وصیتنامهام را نوشتم. مرا به محوطه اعدام بردند.
طناب دار به گردنم آویخته شد و کم مانده بود اهرم را بکشند و اعدام شوم که تلاشها نتیجه داد و به من مهلت دادند. وقتی برای دومین بار پای چوبه دار رفتم اینبار هم تلاش واحد صلح و سازش نتیجه داد. رضایت گرفتم و پول دیه به کمک نیکوکاران جور شد و اکنون آزاد شدهام و میخواهم نزد خانوادهام بروم.
خدایش بیامرزد