حجت الاسلام ابراهیم کلانتری در بیست وسومین جلسه از سلسله مباحث با موضوع "ولایت فقیه" پیرامون "چرایی اهمیت شرط فقاهت در حاکم اسلامی" سخن گفت و افزود: از آنچه گذشت این نتیجه به دست میآید که شرط فقاهت و دین شناسی در حاکم اسلامی به مثابه یک مبنای کلیدی است که شرایطی از قبیل عدالت، شجاعت، زمان شناسی و قدرت مدیریت، فرع بر آن به شمار میآیند؛ حال برخی این سوال را مطرح میکنند که بر اساس کدام دلیل میتوان چنین ارزش ویژهای را برای فقه و فقاهت، که دانشی در عرض سایر دانش هاست اثبات کرد؟
تولیت حرم مطهر، در پاسخ به پرسش فوق، گفت: ارزش ویژهای که در اسلام و حکومت اسلامی برای فقه و فقاهت در نظر گرفته میشود، فلسفه اش این است که ما یک جهان بینی داریم که به آن جهان بینیِ حق میگوییم. یعنی جهان بینی که دقیقاً منطبق بر واقعیتهای جهان است و در مقابل جهان بینی باطل قرار دارد. حق و باطل را اگر بخواهیم تعریف کنیم، حق یعنی واقعیت وجودی و باطل یعنی چیزی که حقیقت و واقعیت ندارد.
او در تعریف جهان بینی گفت: معنای جهان بینی، نگاه و باورهای ما راجع به مجموعه جهان و انسان است. در جهان بینی توحیدی، مجموعه جهان هستی با همه وسعتش از یک مبداء آغاز میشود و به سمت یک مقصد در حرکت است. پس هدفی دارد. همه موجودات جهان بر اساس جهان بینی توحیدی در این چارچوب حرکت میکنند. نه فقط انسان، بلکه تمام هستی از ریزترین موجود هستی یعنی اتم و هسته اتم تا بزرگترین موجودات هستی یعنی کرات آسمانی، منظومهها و کهکشان ها. برای موجودات هستی نمیشود عددی گفت. فقط میلیاردها کهکشان در دنیا است و دائماً کهکشانهای جدیدی نیز متولد میشوند.
کلانتری ادامه داد: ما بر اساس جهان بینی توحیدی معتقد هستیم که همه هستی از یک مبداء به سمت یک مقصد و برای یک هدف در حال حرکت است. در مجموعه هستی پهناور که هنوز علم بشر به وسعت قسمت ماده و فراماده اصلاً نرسیده است، بر اساس همین جهان بینی معتقد هستیم که محور همه این هستی، انسان است.
این استاد حوزه و دانشگاه، خاطرنشان کرد: همه هستی دست به دست هم دادهاند که انسان به عنوان خلیفه الله، اشرف مخلوقات و احسن المخلوقین به مقام قرب الهی برسد. تفکر جدید غربی میگوید انسان طفِیلی عالم وجود است. بر اساس تفکری که در غرب مطرح است به ویژه نظریه تکامل که در قرن هجدهم توسط چارلز داروین به صورت جدی مطرح شد، خیلیها استنتاج کردند که انسان موجود خاصی نیست، مثل علفها و یا مورچهها است و موجود راست قامت که بر روی دو پا راه میرود هم در دستگاه تکامل تولید شده است و چیز مهمی نیست و عدهای گفتند نظریه تکامل زیستی موجودات زنده داروین، اشرف مخلوقات بودن انسان را ابطال کرده است و انسان قطب عالم امکان و محور هستی نیست.
او گفت: غربیها نظریه داروین را دنبال کردند، در حالی که ما در جهان بینی توحیدی نظرمان قطعا این است که وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً - و آن زمان را یاد آر که پروردگارت به فرشتگان گفت: به یقین جانشینی در زمین قرار میدهم (آیه ۳۰ سوره بقره) ما این را باور داریم که انسان خلیفه خدا در زمین است. همه، ابر و باد و مه و خورشیو و فلک، دست به دست هم داده اند تا انسان از این مبداء بتواند مسیر را به خوبی طی کند تا به مقصد خوب برسد.
کلانتری گفت: ارزش ویژه فقه و فقاهت یعنی دین شناسی، مبتنی بر جهان بینی ویژهای است که از وحی آسمانی و عقل ناب سر چشمه میگیرد. در جهان بینی الهی، جهان هستی مبدأ، مقصد و هدفی دارد که همه موجودات در چارچوب آن به ایفای نقش خود میپردازند. در این میان نقش انسان در هستی به عنوان خلیفه الله نقش ویژهای است که همه موجودات هستی در خدمت او قرار میگیرند تا بتواند بدرستی از عهده ایفای این نقش برآید. از این رو میتوان گفت همه هستی در کارند تا انسان به مقام ویژهی خود که مقام قرب الی الله، انسان کامل وخلیفه الله است، دست یابد.
او گفت: به منظور نیل به این مهم چارهای نیست جز اینکه دینِ حق، حضور خود را در همه عرصههای وجودی انسان به منصهی ظهور برساند، بر همه ابعاد وجودی انسان پرتو بیفکند و نیازهای معرفتی انسان یعنی شناختی و تئوریک، و نیازهای معیشتی انسان یعنی اعمال و رفتارها را به درستی پاسخ دهد.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی در توضیح ابعاد وجودی انسان گفت: انسان دارای سه بُعد وجودی است. یک بُعد، ادراکی و شناختی است. یعنی ذهن و در تعبیر علمی یعنی فکر. قدرت تفکر، قدرت انتزاع، قدرت استنتاج و قدرت حل مسئله همه به بُعد شناختی مربوط میشود. بر اساس بعد شناختی میتوانیم مطالعه کنیم، فکر کنیم، مسئله حل کنیم و این یک بخش وجودی ما است و به لحاظ فیزیکی بیشتر به مغز مربوط میشود. اطلاعات را جمع و با هم تلفیق میکنیم، همچنین اطلاعات جدید میگیریم و اطلاعات قبلی را نقض و یا اصلاح میکنیم. این یک بخش از وجود ما است و به آن بُعد بینشی انسان میگوییم.
او، دومین بُعد انسان را، بعد قبول و باور عنوان کرد و گفت: دومین بُعد، بُعد باورها است. این بُعد مربوط به باورهای ما و آن قسمتی است که اعتقادها شکل میگیرد. این بُعد به بعد شناختی ربطی ندارد و مربوط به قلب انسان میشود. آدمی که هزاران جلد کتاب خوانده است، اما باور ندارد، قسمت اعتقادی اش فعال نیست و در فضای باورها به هیچ چیز اعتقاد ندارد. با این همه این کتاب خواندن باید باورهایش به اوج رسیده باشد، ولی اینطور نیست. این بُعد که در اینجا به آن بُعد گرایشی میگوییم، از نگاه قرآن به قلب مربوط میشود.
کلانتری گفت: باید توجه داشت که تعقل با تفکر فرق میکند. تفکر مربوط به بُعد شناختی انسان است و تعقل مربوط به رسیدن انسان به یک تصمیم و باور و جمع بندی است. عاقبت اندیشی، اطمینان و ایمان مربوط به این بُعد وجودی انسان است. آیا بُعد اول و بُعد دوم ارتباطشان با هم خیلی وثیق است؟ در اینجا میشود بحثهای زیادی را مطرح کرد. در وجود تک تک ما انسانها یک بخشی است که این کار را میکند که اسمش قلب است "فی قُلوبِهِم مَرَض" یعنی شخص در بُعد شناختی مشکل ندارد و مشکل مربوط به جای دیگر است و بُعد باورهایش مشکل دارد.
این استاد حوزه و دانشگاه، سومین بُعد انسان را بُعد اقدام و عمل، دانست و گفت: این بُعد، در اصطلاح جدید بُعد کنشی است. در اینجا بحث حرکت، اراده، تلاش، استقامت و عمل مطرح است و همه مربوط به این بُعد میشود. خالق هستی در وجود تک تک انسانها بخشی را برای علم آموزی و بخشی را برای باورها و اعتقادات، تعبیه کرده و بخشی دیگر را برای رفتارها طراحی کرده است.
او گفت: اگر قرار باشد هستی به نتیجه برسد، باید نسخه از ناحیه خود توحید و خدا بیاید. دین حق اگر بر همه ابعاد وجودی انسان پرتو بیندازد و همه را دقیق تنظیم کند. برای اینکه هستی، دقیق در جای خودش قرار گیرد و هر چیزی از جمله انسان و تمام موجودات هم به طور دقیق در جایگاه خودشان به سیر خودشان ادامه دهند، نیاز به برنامه داریم. یعنی بر اساس یک طرح، اینها باید حرکت کنند. این برنامهی جامع، دینِ حق میشود.
تولیت حرم مطهر، خاطرنشان کرد: جهان بینی حق یا جهان بینی توحیدی که برآمده از عقل و نقل است، بر همه ابعاد سه گانه وجودی انسان پرتو میافکند. یعنی هم شناخت ها، هم باورها و نیتها و هم اعمال و رفتارهای گوناگون انسان را رنگ الهی و حق میدهد و در جهت معینی و در نظام خاصی، معنا میبخشد. اگر جهان بینی حق بر هر سه حوزه و بُعد حاکم شود، شناختهای ما شناختهای الهی میشود و باورها و عمل ما هم الهی میشود و اگر جهان بینی باطل حاکم شد همه اش باطل میشود.
او گفت: در آیه ۶ سوره کافرون میخوانیم؛ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ، شما دین خودتان و آنها دین خودشان. ممکن است آنها هم شناخت هایشان خراب باشد، هم باورهایشان و هم رفتارهایشان. وَلِیَ دِینِ این دین، هم در حوزه علم و هم در حوزه باور و هم درحوزه عمل فرق میکرد. دو چیز روبروی هم میشد. حق و باطل اینگونه است و در همه عرصهها تعریف میشود و محدود به یک مورد نیست.
کلانتری در توضیح بیشتر ابعاد وجودی انسان، در ابتدا، مثالهایی در مورد بُعد بینشی ذکر کرد و گفت: بر این اساس، شناخت حق که مربوط به بعد اول است، شناختی واقعی و منطبق بر حقیقت هستی است. شناخت حق همان بود که حضرت موسی (ع) میگفت و شناخت باطل همان بود که فرعون میگفت: فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى. آگاهیِ حق یعنی آگاهی که واقعاً منطبق بر معلوم است؛ و آگاهی باطل، منطبق بر معلوم نیست. خیلی از آگاهیهای ما دقیقا منطبق بر واقعیت است و خیلی از آنها هم نیست. آنکه منطبق بر واقعیت است، حق میشود و آنکه منطبق بر واقعیت نیست، باطل میشود. بینش الهی و بینش شیطانی از کلید واژههای اصلی قرآن است. تفکر صحیح و تفکر باطل، فکر حق و فکر باطل.
او ادامه داد: باور حق، باور باطل، ایمان حق، ایمان باطل، اطمینان حق، اطمینان باطل، عقل ربانی، عقل شیطانی که در روایت هم است و مربوط به بُعد دوم است.
تولیت حرم مطهر در توضیح بیشتر بُعد سوم، یعنی بُعد کنشی گفت: عمل حق، عمل باطل، اراده حق، اراده باطل، حرکت حق، حرکت باطل و اقدام صحیح، اقدام غلط، مربوط به بُعد سوم است. میگوییم این کارش درست نیست یا درست است، و درست و غلط را بر اساس جهان بینیِ حق مطرح میکنیم که بحث خیلی عمیقی است.
او گفت: در بحث معاد که شهید آیت الله مطهری خیلی مفصل بحث میکنند یک سوال مطرح میشود که آدمی که کار خوب زیاد کرده، ولی نه ایمان داشته و نه خدا را شناخته است، تکلیفش در روز قیامت چیست؟ آدمهای صددرصد مُلحد که درحوزه شناخت و حوزه ایمان، صد درصد راه خطا رفته اند، ولی در حوزه عمل، کار صالح انجام داده اند. مثل ادیسون که مخترع برق بود و یا دانشمندانی که تلفن و دستگاههای پزشکی را ساختند، اما مُلحد و حوزه شناختی و ایمانی شان کاملاً سیاه بود، ولی حوزه رفتاری شان خوب بود، خداوند در روز قیامت با آنها چه میکند؟ پاسخ این است که طبق آیه ۴۷ سوره انبیاء هم برای بُعد شناختی انسان میزان و ترازو است و هم برای قسمت باورها و هم برای قسمت اعمال، ترازو است و هر چیز را در جای خود محاسبه میکنند.
کلانتری بیان کرد: قیامت یک ترازو نیست بلکه دهها و صدها ترازو است و همه ابعاد وجودی انسان را وزن میکنند و کسر و انکسار اتفاق میافتد. در آیه ۸ سوره اعراف میخوانیم فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ - آنها که ترازویشان سنگین است رستگارانند. دراین آیه شریفه فرموده مَوَازِینُه و میزانه نگفته است. همه ابعاد درکنار هم در نظر گرفته میشود، اگر ترازویشان سنگین شد نجات پیدا میکنند. برای همه انسانها همینطور است.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی تصریح کرد: دین حق عبارت است از مجموعهای از آموزه ها، دستورالعملها و برنامههای تکامل بخش که خالق انسان با آگاهی و اشراف بر همه ابعاد وجودی انسان آن را تنظیم و از طریق وحی در اختیار آدمیان قرار داده است. دین حق از هر گونه افراط و تفریطی در امان است و در کنار بُعد فردی انسان به بُعد اجتماعی او نیز توجه دارد، چنانکه در کنار بعد مادی بر بعد معنوی و همچنین در کنار بعد دنیوی بر بعد اخروی حیات آدمیان نیز توجه کامل دارد.
او گفت: از این رو میتوان گفت خالق جهان، که در هستی نقش ویژهای برای انسان در نظر گرفته، آموزهها و دستورالعملها و برنامههای ویژهای نیز برای اینکه انسان بتواند از عهده این نقش به درستی برآید، برای او تنظیم کرده است. این آموزه ها، دستورالعملها و برنامه ها، همان دین حق است که از طریق عقل ناب و وحی ناب و به عبارت دیگر از طریق عقل و نقل بر آدمیان عرضه شده است.
این استاد حوزه و دانشگاه گفت: در مقایسه دقیق دینِ حق با هر یک از فنون و دانش ها، این نکته ظریف به دست میآید که هیچ کدام از فنون و دانشهای قدیم و جدید از قبیل طبابت، مدیریت، اقتصاد، سیاست، حقوق و دانشهای تجربی هرگز اینگونه گسترده بر ابعاد وجودی انسان پرتو نمیافکنند و معرفت و معیشت آدمیان را متأثر نمیسازند. در یک بررسی دقیقتر متوجه میشویم که دین حق از چنان قلمرو وسیعی برخوردار است که نه فقط معرفت ومعیشت آدمیان را در مسیر حق تنظیم میکند، بلکه سایر فنون ودانشهای بشری را نیز سامان و در جهت کمال و سعادت واقعی انسان قرار میدهد.
او در ادامه سوال مطرح شده در ابتدای نشست امروز را اینگونه پاسخ داد: فقه که گفته میشود ارزش ویژه دارد، در حقیقت عبارت است از دانشِ دین و مجتهدی که حاکمیت سیاسی را در عصر غیبت بر عهده میگیرد در حقیقت عهده دار اجرای دین در زوایای مختلفِ اجتماعی جامعه اسلامی است. یعنی میخواهد آن بُعدی از دین حق و جهان بینی حق را که مربوط به اجتماع میشود، اینجا عملیاتی کند.
کلانتری اظهار کرد: امام خمینی (رره) این مهم را به زیبایی اینگونه تبیین کرده اند: یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی، تصریح کرد: فقه بُعد رفتاری است. در تقسیم بندی علوم اسلامی، کلام اسلامی و فقه اسلامی داریم. کلام اسلامی، جنبه باورها و اعتقادی را دارد و فقه اسلامی، جنبه عملی دین در زندگی بشریت است. نگاه امام (ره) به فقه اینگونه است، نه یک فقه محدود در رساله عملیه. حقیقتاً فقه در رساله عملیه نمیتواند محدود شود. ایشان میفرمایند فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است این بُعدِ رفتاری ما را، فقه تصدی میکند و پیش میبرد؛ لذا وقتی به سراغ حکومتی میآییم که میخواهیم منطبق بر اسلام باشد، فقه و فقیه ارزش ویژهای پیدا میکند. در حکومت اسلامی قرار است حاکمیت سیاسی جامعه بر محور دینِ حق انجام بگیرد و اگر بخواهد این مورد اتفاق بیافتد باید متخصص ویژه فن در راس کار قرار بگیرد و این دانش اهمیت پیدا میکند.
او گفت: نمیشود گفت فقه یک دانش مثل دانش سیاست، مدیریت و یا اقتصاد است. فقه بر همه زوایای وجودی انسان از گهوراه تا گور قرار است پرتو بیافکند، اما دانشهای دیگر اینطور نیستند. علم طب و پزشکی نوین، درروزگار قدیم نبود، ولی آیا در آن مقطع بشر از فقه معاف میشده است؟ پاسخ خیر است. یعنی آن زندگی سنتی قدیمی منهای پزشکی نوین، منهای معماری نوین، منهای مدیریت نوین، همان زندگی سنتی حتماً باید تحت سیطره فقه اداره میشده است.
کلانتری یادآور شد که حضرت آدم وقتی از بهشت بر زمین هبوط کرد و با حضرت حوا در صحرای عرفات روبرو شد، نیازمند فقه بود. از همان موقع انسان برای هر موضوعی از قبیل تشکیل زندگی و فرزندآوری و خوردن طعام باید بررسی میکرد که فقه چه میگوید. در آن زمان مثلا علم پزشکی نبوده است، ولی دستورالعمل زندگی لازم بوده است. سوالی که مطرح میشود، حضرت آدم در آن زمان چه کرد؟ فقه و دستورالعمل از کجا آمد؟ جواب: از عقل ناب و وحی آسمانی. قسمت دستورالعملهای الهی که برای تنظیم رفتارهای های ما یعنی بعد سوم، وجود دارند، این بر همه دانشها حاکم است. در حوزه پزشکی، در حوزه خوردنی و نوشیدنی ها، ارتباطات و حتی در حوزه روشها به سراغ فقه میرویم که آیا این روش درست یا غلط است. رسیدن به هدفهای حق، از روشهای باطل و خراب امکان پذیر نیست و این خلاف بودن یا نبودن را از فقه سوال میکنیم.
تولیت حرم مطهر گفت: وقتی میگوییم فقه بر همه علوم حاکم است، معنایش این است که همه علوم در جای خودشان محترم هستند، ولی باید رنگی از فقه به خود بگیرند و سوالی از آن بپرسند. در پزشکی صدها مسئله فقهی وجود دارد. در اقتصاد، بازرگانی، مدیریت، در علم و تکنولوژی و ابزرهای نرم و فضای مجازی هم، وضع به همینگونه است و فقه حاکمیت دارد، به این معنا که باید از آن سوال کنیم. بخش عمده تفاوت نظام اسلامی و غیر اسلامی در این جا است.
کلانتری بیان کرد: ابزارها را همه میتوانیم استفاده کنیم، اما باید در پرتو فقه اسلام باشد. به عنوان مثال در اقتصاد لیبرالیستی هیچ اشکالی برای وجود صدها کارخانه مشروب سازی که درآمدزا هستند وجود ندارد، ولی این اقتصاد در پرتو فقه، امکان راه اندازی ندارد. حتی با و جود اشتغال صدها و هزاران نفر در این کارخانه ها، فقه اسلامی به دلیل اینکه میخواهد رفتار و اعمال ما را بر اساس جهان بینیِ حق تنظیم کند، اجازه چنین کاری را نمیدهد، چون ما را از مقصد نهایی دور میکند. در مورد فضای مجازی متاسفانه خیلیها دستورالعملهای دینی و اخلاقی را رعایت نمیکنند که این موضوع در نگاه جهان بینی حق و شریعت اسلام، کاملا خلاف است و فرقی بین فضای مجازی و حقیقی نیست و حکم اسلام در هر دو مورد، یکی است.
او گفت: بر این اساس، بسیار بدیهی است که نمیتوان فقه را در عرض سایر دانشها قرار داد، همانگونه که متخصّص این دانش را نیز نمیتوان در ردیف سایر متخصصان طبقه بندی کرد. براساس همین جهان بینی است که قرآن کریم برای دانش دین ارزش ویژهای و برای متخصّص این دانش جایگاه خاصی قایل شده است. در فقه حقیقیِ اسلام، دستورالعملهای رفتاری و عملی اسلام، مطرح است و فقیه یعنی کسی که صاحب بالاترین تخصصِ فقهی و مقیدترین انسان به فقه است. به عبارت دیگر، فقه یعنی واقعیتهای رفتاری و دستورالعملهای رفتاری مبتنی بر جهان بینی اسلامی.
کلانتری گفت: افزون بر آنچه گذشت باید توجه داشته باشیم که تمایز اصلی نظام سیاسی اسلام از سایر نظامهای سیاسی دنیا اسلامیت نظام است و تبّلور عینی این تمایز در مرحله اجرا از تأکید بر فقاهت حاکم حاصل میشود. استاد گرانقدر آیت الله مصباح یزدی (ره) در این خصوص چنین میگویند: آنچه عنصر اصلی نظام را تشکیل میدهد، اسلام است. مدیریت در همه کشورهاست. پس از این جهت امتیازی بر دیگران نداریم. امتیاز و صبغه ویژه کشور و نظام ما اسلامی بودن است؛ یعنی آنچه بیش از همه لازم است، فقاهت است؛ از این رو میگوییم:، ولی فقیه و نمیگوئیم: ولّی عادل؛ البته رهبر باید عادل نیز باشد. نمیگوئیم: ولّی سیّاس، گر چه باید به سیاست آشنا باشد. پس تأکید ما بر کلمه فقیه، از آن روست که عنصر اصلی در نظام ما اسلام است و فقیه یعنی اسلام شناس.