در دو گزارش قبلی زن زندگی آزادی، مفصلا از رهاوردهای این شعار برایتان گفتیم؛ از رهاوردهای مسمومی، چون بی بند و باری، گسترش روابط نامشروع، افزایش آمار خیانت و طلاق، درخواست آزادی بی حد و مرز فرزندان، نمایش برهنگی و ممیزیها در منظر دید کودکان و حتی بی توجهی به کرامت و امنیت بانوان در جامعه، همه و همه نمونههایی از رهاورد این شعار بودند که برایتان به تصویر کشیدیم و درنهایت پرسیدیم که واقعا چنددرصد از مدافعان شعار زن زندگی آزادی موافق این تصاویر هستند؟ دو گزارش را اینجا خوانید «شعار زن زندگی آزادی شما چه رهاوردی برایمان دارد؟!» و «شعار زن زندگی آزادی شما چه رهاوردی برایمان دارد؟ /آواری که بر زندگی زوجها هوار میشود» البته اینها فقط بخشی از رهاورد شعار زن زندگی آزادی بودند و قطعا این شعار ابعاد وسیع تری را دربرمی گیرد که ما در این گزارش نمیخواهیم در رابطه با آن صحبت کنیم،
زیرا امروز با رهاوردهای زودهنگام و تلخ دیگری مواجه هستیم که قطعا صحبت از آنها در اولویت است. رهاوردهای ناشایستی که دست روی آداب، اخلاق و فرهنگ ما گذاشته و عملا انسانیت مان را نشانه گرفته است. بگذارید اینطور برایتان توضیح دهم؛ متاسفانه بعضیها در این روزها آنچنان تحت تاثیر شعار زن زندگی آزادی قرار گرفته اند که زیر پرچم این شعار، خود را محق هرنوع رفتاری میدانند و تصور میکنند آزادی یعنی هنجارشکنی درقبال هرچیز کوچک و بزرگی که با آن مخالفند! حالا میخواهد یک قانون باشد یا یک ارزش. برای این افراد نگه داشتن حرمتها دیگر معنایی ندارد و این یعنی برباد رفتن انسانیتی که همیشه خواهان و مدعی آن بوده ایم.
پرده اول
شکاف در بطن خانوادهها زیر سایه شعاری دروغین
حتما شما هم دیده اید که طی چندماه گذشته، برخی از فرزندان چگونه درحمایت از شعار زن زندگی آزادی، تمام حد و مرزهای میان فرزند و والدی را شکسته و با ایستادن در مقابل خانواده، مسیر مجزایی را برای خود انتخاب کرده اند. متاسفانه این روزها خانوادههای زیادی با این معضل دست و پنجه نرم میکنند، به خصوص آنهایی که فرزندی نوجوان دارند و این فرزندان بنا به اقتضای شرایط سنی و عدم بلوغ فکری، اسیر هیجانات دوران نوجوانی شده و نمیتوانند درست و غلط را به خوبی تشخیص دهند، بنابراین پذیرش توصیههای منطقی والدین، برایشان خوشایند نیست و همین نیز منجر به بروز اختلافات میان آنها شده است. البته این شرایط صرفا به خانوادههایی از یک طیف فرهنگی و اعتقادی خاص خلاصه نمیشود، یعنی هم خانوادههایی با سطح اعتقادی پایین و هم خانوادههایی با سطح اعتقادی متوسط و رو به بالا با این مساله مواجه هستند.
اجازه دهید برایتان یک مصداق بیاورم. همان اوایل که شعار زن زندگی آزادی به تازگی سر زبانها افتاده بود، در یک جمع دوستانه، دختر ۱۳ ساله یکی از آشنایان، وقتی حرف از شرایط جامعه به میان میآمد، کاملا متعصبانه، اما بدون هرگونه آگاهی به دفاع از این شعار میپرداخت که واکنش او بیشتر از همه، مادرش را میآزرد. به واقع خانواده آنها اساسا در قید و بند حجاب نیستند، اما مادر خانواده معتقد بود که فرزندش اصلا در سنی نیست که بخواهد در مورد این مسائل صحبت کند و باید حواسش را به مسائل مهمتری، چون درس و مدرسه اش بدهد که همین نیز منجر به یک بحث لفظی میان مادر و دختر شد.
به واقع نمونههای عینی این اختلافات بسیار زیاد است حتی در خانوادههایی که حجاب برایشان در اولویت است. نمیخواهیم در اینجا بحث کارشناسی راه بیندازیم و به عوامل اثرگذار در وقوع چنین پدیدهای اشاره کنیم که طبعا سبک زندگی خانواده ها، افراط و تفریطهای تربیتی، شکافهای عاطفی میان والدین و فرزندان، همه و همه در وقوع شکاف امروز میان فرزندان و والدین بسیار اثرگذار هستند، اما آنچه مسلم است اینکه احتمالا ناپختگی ناشی از دوران نوجوانی را میتوان به عنوان متهم اصلی این اختلافات برشمرد؛ به هرحال دلیل رفتارهای نامتعارف نوجوانان با خانواده هایشان هرچه که باشد، امروز به چالشی مهم در خانوادهها تبدیل شده و شکاف میان والدین و فرزندان را عمیق و عمیقتر کرده و این همان رهاورد مخربی است که شعار زن زندگی آزادی از همین ابتدا برای بسیاری از خانوادهها به همراه داشته و کانون گرم آنها را به لرزه انداخته است.
پرده دوم
جسارتهای کاذب و ارزشهایی که رنگ میبازند
یکی دیگر از رهاوردهای تلخ و زودهنگام این شعار، رفتار ناشایست برخی دانش آموزان در برابر معلمان و کادر مدرسه با تکیه بر شعار زن زندگی آزادی بوده است؛ یعنی بی حرمتی به کسانی که از کودکی آنها را به عنوان خانواده دوم خود شناخته و آموخته ایم که تحت هر شرایطی باید شأن و منزلت شان را حفظ کنیم، اما متاسفانه ابعاد مخرب این شعار آنچنان وسیع بوده که بسیاری از ارزشها را زیرسوال برده و حالا نوجوانان ما با جسارتی کاذب، به راحتی رو در روی کادر آموزش میایستند و ابایی از این رفتار ندارند، اما مساله وقتی حادتر میشود که حتی اولیای برخی از دانش آموزان نیز ارزشها و حرمتها را کنار میگذارند و با خشمی غیرمعقول، اجازه هر نوع توهینی به کادرمدرسه را به خود میدهند.
به واقع، این شعار بطور غیرمستقیم، وقاحتی را در برخیها بوجود آورده که در انتقاد به هر مسالهای از جمله نحوه آموزش با زبان خشم سخن میگویند و دیگر خبری از رفتارهای منعطف و مسالمت آمیز نیست. بطورمثال چندی پیش، تعدادی از اولیای یک مدرسه ابتدایی نسبت به شیوه تدریس و اعتقادات معلم فرزندان خود انتقاد داشتند، اما در جلسهای که مدیر مدرسه برای رفع و رجوع مشکلات تدارک دیده بود، همان اولیا آنچنان توهین آمیز، اعتقادات معلم را به باد انتقاد گرفتند که سرانجام مدیر به منظور حفظ کرامت معلم ملزم به تغییراتی در کادر آموزش شد. متاسفانه اینها ابعاد تلخ شعاری هستند که ظاهرا از ابتدا باهدف تخریب ارزشها شکل گرفته و خیلیها به بهانه آن، آداب و فرهنگ را کنار گذاشته و به خواسته طراحان این شعار تن داده اند.
نکته دیگری که به عنوان یک زنگ خطر باید به آن توجه داشت، جسارت برخی اولیا در نادیده گرفتن اعتقادات و باورهای مذهبی است. اینکه تعدادی از اولیا به مدرسه بیایند و از مدیر بخواهند تا با بچهها بطور مستقیم در مورد مسائل روز جامعه و سیاست صحبت نشود، کاملا منطقی است، اما اینکه برخیها خواستار عدم تدریس درس قرآن شوند، به هیچ عنوان پذیرفته نیست و نباید به سادگی از کنار آن گذشت. متاسفانه این افراد میخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند و در شرایطی که مدیران به منظور سلامت روان دانش آموزان، صبوری و مدارا پیشه کرده اند، تفکرات غرب گرایانه خود را به کرسی بنشانند که اینها همه از همان شعار مخرب، آب میخورد و اگر هشیار نباشیم، پیامدهایش دامن گیر خواهد شد.
پرده سوم
آنچه دشمنان پیشکش کردند؛ آزادی به قیمت تفرقه مردم!
حفظ حرمتها و ارزشهای انسانی، حلقه مفقود شعاری است که پیامدهایش خیلی زودتر از آنچه تصور میشد، نمود پیدا کرد. گرچه تا به امروز بارها و بارها از رهاوردهای بلندمدت این شعار برایتان گفته ایم، اما همانطور که میبینید، بسیاری از رهاوردهای زن زندگی آزادی، به شکل زیرپوستی دست روی آداب، فرهنگ و شعور اجتماعی برخیها گذاشته و شکاف عمیقی را میان اقشار مختلف جامعه به وجود آورده است. از اختلاف میان والدین و فرزندان و عدم حفظ کرامت معلمها گرفته تا فضای وسیع تری به نام جامعه. گرچه مدعیان شعار زن زندگی آزادی، ادعای آزادی دارند، اما حتی با نگاهی سطحی به آنچه امروز در جامعه شاهد آن هستیم، به خوبی میتوان دریافت که این شعار، یک ادعای پوشالی بیش نیست و مدعیان آن صرفا به فکر رسیدن به آزادی مدنظر خود هستند و ارزشی برای دیگران از جمله زنان معتقد و محجبه قائل نیستند. متاسفانه فضای فعلی جامعه به سمتی رفته که زنان بی حجاب در تقابل با زنان محجبه قرار گرفته و عملا آداب اجتماعی را فراموش کرده اند.
این روزها نگاه کینه توزانه به زنانی که روسری هایشان را از سر برنداشته اند و زنانی که با پوشش چادر در جامعه حاضر میشوند، از چشم هیچ کس پنهان نمیماند. زنانی که برخلاف گذشته، با یکدیگر هم کلام نمیشوند و حرفهای مگو را با چشم هایشان میزنند و حس انزجار را به یکدیگر منتقل میکنند و این یعنی یک رهاورد مخرب دیگر از شعار زن زندگی آزادی؛ ایجاد شکاف عمیقی میان زنان جامعه که ثمره اش چیزی نیست جز دودستگی و تفرقه میان اقشار مختلف مردم، اما آیا واقعا این است مفهوم واقعی آزادی؟ آزادی به قیمت فاصله مردمی که همیشه و در همه مصائب و مشکلات، حامی هم بوده اند و حالا دشمنان، جدایی شان را جشن میگیرند!
بله رهاوردهای مخرب شعار زن زندگی آزادی تا همین جا هم آنقدر وسیع بوده که برایمان چیزی جز آه افسوس باقی نگذاشته؛ به واقع این شعار، نه تنها اعتقادات بلکه اخلاق و مرام فرهنگی و اجتماعی مردم این سرزمین را نشانه گرفته و بی شک، اهداف شومی را دنبال میکند. اهدافی به نام تفرقه و انزجار میان مردمی که همیشه قلبشان برای هم میتپد و این روزها پا به امتحان بزرگی گذاشته اند و قطعا نباید تن به اسارت این شعار بدهند.
منبع: فارس