سرهنگ احمد حمزه ای گفت: حاج قاسم هر چند بزرگ تر هم می شد؛ اما احترام عاشقانه به پدر و مادرش تغییر نمی کرد.
او افزود: من خودم شاهد این بودم زمانی که آیین های بیت الزهرا شروع می شد، در هر مراسمی که داشتند پدر سردار شرکت می کرد و حاجی، همیشه پایین تر از ردیفی که پدرش نشسته بود، می نشست.
سرهنگ حمزه ای بیان کرد: یکبار که پدر سردار سلیمانی در بستر بیماری بود و تخت پدرش پایین تر و در پشت حاجی قرار گرفته بود، خیلی ناراحت شد و همیشه یک ردیف عقب تر از جایگاه پدرش می نشست.
او بیان داشت:احترام خاصی به خانواده شهدا داشت و خودم شاهد بودم بچه های شهدا را نوازش می کرد و زمانی که فرزندان شهدا، خبر شهادت سردار را شنیدند، می گفتند: یکبار دیگر یتیم شدیم.
یار دیرین سردار سلیمانی تصریح کرد: یک روز که به دیدار مادر شهیدی رفتیم و مادر جلوی سردار آمد و همین که خم شد، سردار آنچنان خود را به روی زمین انداخت که گویی استخوان پای حاج قاسم شکست و زود چادر مادر شهید را بوسید.
او گفت: حاج قاسم نسبت به رعایت اصول جنگی، خیلی محکم برخورد میکرد و وقتی به بازرسی می رفتیم میبایستی همه کلاه آهنین را روی سرشان بگذارند و اگر کسی نمیگذاشت برخورد می کرد.
سرهنگ حمزه ای ادامه داد: سردار زمانی که با فرماندهان داخل یک عملیات بود ، می گفت: مواظب خودتان باشید و برای همه مثل یک برادر بزرگ، دلسوز بچه ها بود.
او گفت: حاج قاسم به دخترش زینب گفته بود که اگر روزی در دانشگاه به من بی احترامی کردند، چیزی نگو؛ ولی اگر به مقام معظم رهبری (مدظله العالی) اهانت شد، محکم بایست و قاطعانه جوابش را بده .
او گفت: یادم می آید زمانی که ۴روز از فوت پدر حاج قاسم گذشته بود، دیدم حاجی خیلی نگران و بی تاب است، از او پرسیدم علتش چیست؟ گفت: چهار روز است که حضرت آقا را ندیدم.