شمارش معکوس برای اعدام دو مرد به اتهام کشتن شوهر یک زن درحالی آغاز شده بود که با اعلام رضایت اولیای‌دم، دو قاتل فرصت زندگی دوباره پیدا کردند و این بار از جنبه عمومی جرم محاکمه شدند.

سال ۹۷ برای ناصر شگون نداشت و سرنوشت شومی برایش نوشته بود. او همسر و دو فرزند داشت و سرگرم زندگی خودش بود، اما ارتباط پنهانی همسرش، طومار زندگی او را در هم پیچید. تا هفته اول فروردین۹۷، همه چیز روی روال بود، اما شب هفتم، برادر ناصر متوجه ناپدید شدن مشکوک او شد. وقتی از جست‌وجوهایش نتیجه نگرفت، صبح هشتم فروردین به پلیس آگاهی رفت و گفت: «همسر برادرم، ژینوس می‌گوید او به محل کارش رفته و دیگر برنگشته است، اما همکارانش می‌گویند او به آنجا نیامده بود.»

جست‌وجو‌های پلیس چند ساعت بیشتر طول نکشید و آن‌ها جسد ناصر را در حالی‌که دست و پا و دهانش با کش بسته شده بود، در سایت زباله بیابان‌های خاتون‌آباد پیدا کردند. مظنونانی‌که احتمال می‌رفت در قتل ناصر دست داشته باشند، بازجویی شدند که یکی از آن‌ها ژینوس، همسر ناصر بود. او مدعی بود هیچ اطلاعی از مرگ شوهرش ندارد. این ادعا، اما برای پلیس‌کافی نبود و با بررسی گوشی ژینوس متوجه رابطه پنهانی او با مرد غریبه‌ای به نام حسین شدند. ژینوس که راه فراری نداشت به این رابطه اعتراف کرد و گفت حسین و دوستش حمید، شوهرش را به قتل رسانده‌اند.

هر دو مرد بازداشت شدند و در شعبه دهم دادگاه کیفری یک تهران پای میز محاکمه ایستادند. پدر و مادر ناصر همان ابتدا قصاص خواستند و سپس حسین در دفاع از خود گفت: «مدتی بعد از آشنایی با ژینوس متوجه شدم او شوهر و دو فرزند دارد. مدام از بدرفتاری‌های شوهرش گله می‌کرد و از من می‌خواست به او گوشمالی دهم و بعد هم نقشه قتلش را کشید. من هم از حمید کمک خواستم. طبق نقشه، ژینوس خودش را به مریضی زد تا شوهرش او را به دکتر ببرد. وقتی از خانه خارج شدند، من و حمید با ماشین راهشان را سد کردیم و آن‌ها را به زور سوار ماشین کردیم و به بیابان‌های خاتون‌آباد بردیم و آنجا دست و پا و دهان ناصر را با کش بستیم. بعد با سنگ چند ضربه به سر او زدم. نمی‌خواستم او را بکشم و قصدم فقط گوشمالی بود، اما متوجه شدم دیگر نفس نمی‌کشد.»

حمید هم در دفاع از خود گفت: «حسین گفت، می‌خواهد با یک نفر تسویه‌حساب کند. او راننده بود. جلوی ماشین یک زن و شوهر را سد و آن‌ها را به زور سوار ماشین کردیم و به بیابان خاتون‌آباد بردیم. حسین از من خواست تا در بستن دهان و دست و پای ناصر به او کمک کنم که انجام دادم، اما با سنگ هیچ ضربه‌ای به سر ناصر نزدم.»

وقتی نوبت ژینوس شد، از بیخ و بن منکر همه چیز شد و گفت: «از نقشه حسین برای قتل شوهرم اطلاعی نداشتم و قبول دارم که با شوهرم اختلاف داشتم، اما راضی به مرگ او نبودم. حسین خودش نقشه قتل را کشید.» زن جوان اتهام زنای محصنه را هم قبول نکرد. حسین و حمید به اتهام مشارکت در قتل به قصاص و ژینوس هم به زندان محکوم شد. حکم آن‌ها در دیوان‌عالی کشور تایید شد، اما توانستند رضایت اولیای دم را بگیرند و در جلسه‌ای دیگر از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شدند.

حسین با ابراز پشیمانی گفت: «چهارسال است در زندانم و زندگی‌ام نابود شده. به‌سختی رضایت اولیای دم را گرفتم و باور کنید مرگ را به چشم دیدم و به اندازه کافی تنبیه شده‌ام. از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند.»

حمید هم به اشتباه خود در همراهی با حسین اعتراف‌کرد و گفت: «در این مدت زن و بچه ام مرا رها کرده و رفته‌اند. پشیمانم وتقاضای بخشش دارم.»

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رأی پرونده را صادر کنند.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
U-238
۲۲:۰۶ ۲۲ دی ۱۴۰۱
الله اکبر.
آخرین اخبار