رسیدگی به این پرونده از آبان سال ۱۴۰۰ با گزارش یک درگیری مرگبار در یکی از محلههای جنوب تهران آغاز شد. همسایهها که گزارش این درگیری را به پلیس داده بودند، عنوان کردند دقایقی پیش پسر جوانی که در همسایگیشان زندگی میکند با چاقویی خونآلود از خانه خارج شد و با صدای بلند فریاد زد که دوستم را کشتم.
پس از آن مأموران به محل اعزام شدند و با بررسیهای اولیه مشخص شد که متهم با ضربههای چاقو دوستش را بشدت مجروح کرده است که بلافاصله به بیمارستان منتقل شد، اما ساعتی بعد به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان فوت کرد و جسد او با دستور مقام قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
متهم نیز که به علت مصرف مشروبات الکلی حالت طبیعی نداشت در محل بازداشت شد.
پزشکی قانونی بعد از معاینههای لازم در گزارشی، علت مرگ را اصابت چاقو به قفسه سینه اعلام کرد.
با روشن شدن موضوع، متهم صحنه جرم را بازسازی کرد و پرونده پس از تکمیل تحقیقات برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند. پدر مقتول به جایگاه رفت و گفت: متهم صمیمیترین دوست پسرم بود و نمیدانم چه اتفاقی میان آنها افتاد که پسرم را کشت. حالا هم خواهان قصاص او هستم.
سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: مقتول از برادر به من نزدیکتر بود. شب حادثه در خانه تنها بودم به همین خاطر به او زنگ زدم و خواستم به خانهام بیاید. اما آن شب آنقدر مشروب خوردم که از حالت طبیعی خارج شدم.
هنوز هم به خاطر ندارم که سر چه موضوعی باهم درگیر شدیم فقط وقتی به خودم آمدم دیدم او را با چاقو زدهام. همان موقع به خیابان دویدم و فریاد زدم تا همسایهها کمک کنند و او را به بیمارستان برسانند، اما او فوت کرد و من شرمنده خانوادهاش شدم. من اتهامم را قبول دارم. میدانم اشتباه بزرگی کردهام و از اولیای دم میخواهم تا به من رحم کنند و من را ببخشند. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود، متهم را به قصاص محکوم کردند.