مذاکرات هستهای بنا به دلایل مشخصی که ریشه در زیادهخواهی و مطالبات فرابرجامی امریکا و طرفهای اروپایی و بیتوجهی به درخواستهای ایران دارد، به کندی پیش میرود. در هفتههای اخیر نیز، رویکرد سلبی و منفی مقامهای امریکایی نسبت به مذاکرات هستهای با ایران و آینده توافق به شکل بیسابقهای افزایش پیدا کرده است.
در جدیدترین اظهارات، «ند پرایس» سخنگوی وزارت خارجه امریکا بار دیگر اعلام کرد که کشورش دیگر بر احیای توافق متمرکز نیست. قبل از این اظهارات نیز ویدیویی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که نشان میداد جو بایدن، رئیسجمهور امریکا، میگوید توافق اتمی با ایران «مُرده»، اما دولت وی فعلاً نمیتواند یا نمیخواهد این خبر را اعلام کند. بعد از این برخی رسانههای صهیونیستی مدعی شدند که آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده امریکا هم در گفتگو با الی کوهن، همتای صهیونیستی خود، ارزیابی جو بایدن، رئیسجمهور امریکا را تأیید کرده است.
در اینسو، جمهوری اسلامی ایران هم ضمن خارجکردن گفتگوهای هستهای از اولویتهای اصلی سیاست خارجی خود، روابط خارجی، تعاملات منطقهای و همکاریهای بینالمللیاش را از توافق جدا کرده و بدون اینکه منتظر احیای توافق هستهای باشد، در حال پیشبرد اهداف سیاست خارجی و استفاده از ظرفیتهای اقتصادی، تجاری، بازرگانی و... منطقه و بینالملل با تأکید بر اصل سیاست همسایگی و آسیاگرایی است.
با این تفاسیر، بهتازگی میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در سازمانهای بینالمللی مستقر در وین در توئیتر نوشته است: «ادعاها درباره عرضه پهپاد [از سوی ایران به روسیه]بهانهای ناشیانه برای توقف مذاکرات وین در خصوص توافق است (اگر به قصد از بین بردن آن نباشد). بهنظر میرسد امریکا و سه کشور اروپایی برای حرکت به سمت «پلن بی» وسوسه میشوند. اشتباهی بزرگ است. دشوار بتوان تصور کرد چنین طرحی، گزینهای معتبر باشد. به احتمال زیاد بیهوده خواهد بود.»
چرا کار شکنی میکنند؟
برخلاف ادعای کشورهای غربی که تلاش میکنند توقف مذاکرات را به حمایت تسلیحاتی ایران از روسیه در جنگ اوکراین ارتباط دهند، آنچه درواقع بازگشت به توافق سال ۲۰۱۵ میلادی در شرایط کنونی را کاملاً از دستور کار غرب خارج کرده است، متأثر از دو مسأله است:
نخست، اصرار امریکا و دولتهای اروپایی طرف مذاکرات، بر طرح موضوعات فراتر از توافق از جمله موشکی و منطقهای. این در حالی است که محاسبات غلط امریکا و اروپا در خصوص اغتشاشات چند ماه گذشته ایران که جمع شد، مزید بر علت شده و عملاً باعث توقف کامل مذاکرات شده است. به این معنا که اروپا و امریکا احساس کرده بودند که اغتشاشات اخیر، موجب تضعیف موقعیت و قدرت چانهزنی ایران در سیاست خارجی شده است؛ لذا بشدت روی آن شرطبندی کرده بودند. طرحشان این بود که بدون توافق هم میتوان به اهداف و موضوعات در حال پیگیری، دست یافت!
دوم، سرسختی ایران در خصوص مطالباتش و اصرار جمهوری اسلامی بر احقاق حقوق از دسترفته خود در برجام. از نظر ایران، تا زمانی که تحریمها به شکل تضمینشده رفع نشود و طی یک روند راستیآزمایی، ایران از منافع اقتصادی توافق منتفع نگردد، بازگشتی به تعهدات در کار نخواهد بود.
اما همانطور که به نقل از میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در مذاکرات ذکر شد، زمزمههایی در خصوص پررنگ شدن «پلن بی» شنیده میشود؛ طرحی که به معنای واقعی کلمه از پیش شکستخورده است؛ ولو اینکه اروپا و حتی امریکا بخواهند آن را اجرا کنند، اصلاً این طرح قابل اجرا هم نیست.
بافتن کلاه از نمد اغتشاشات!
امریکا و اروپا، بنا به دلایل امنیتی، سیاسی و اقتصادی، چارهای جز بازگشت به توافق ندارند. اینکه دولتهای اروپایی و امریکا به دنبال بهرهبرداری از اوضاع داخلی ایران برای تضعیف قدرت چانهزنی و در نتیجه اخذ امتیاز بیشتر از ایران باشند، خواب آشفتهای است که تعبیر نخواهد شد.
در چهارچوب توافق، مذاکرات لازم صورت گرفته و توافقات لازم هم انجام شده است. با مذاکراتی که صورتگرفته و پیشنویسهایی که ارائه شده است، زمینه برای جمعبندی توافقات و بازگشت طرفها به توافق فراهم است. اما در اینجا، یک مشکل اساسی وجود دارد و آن، رفتار بهشدت ریاکارانه و سیاسیکاری امریکاست که مانع توافق است. دولت امریکا به معنای واقعی کلمه در خصوص ایران، هم دروغ میگوید و هم ریاکاری میکند. سه ماه روی اغتشاشهای داخلی ایران متمرکز شدند تا بلکه به قول عامیانه از نمد اغتشاشات کلاهی برای خود درست کنند؛ اما همین که میبینند فضای اغتشاش و آشوب جمع شد، سریع سیاست عوض کرده و در پشتپرده از کانالهای گوناگون، پیام داده و بر آمادگی خود برای بازگشت به توافق تأکید میکنند و مذاکراتی هم در این زمینه انجام میدهند. امریکاییها هم میخواهند به توافق برگردند هم میخواهند هزینههای توافق را پرداخت نکنند.
مذاکرات پیش نمیرود و تنها مانع آن، رفتار دوگانه، ریاکاری و نبود اراده سیاسی در طرف امریکایی برای بازگشت به توافق است. در صورتیکه اسناد رد و بدل شده و جزئیات فنی و گامهای طرفین کاملاً واضح است، طرح «پلن بی» که هنوز بهطور آشکار درباره آن صحبتی نمیشود، بیمعنا و فاقد وجاهت قانونی و سیاسی است و جز اینکه به اعتبار طرفهای مطرحکننده بیش از این خدشه وارد میکند، فایده دیگری ندارد.
چند نکته درباره پلن بی
در دستور کار قرار گرفتن «پلن بی» از سوی کشورهای اروپایی و امریکا در حالی است که پیش از این، بارها مقامهای امریکایی از اجرایی کردن آن در صورت شکست مذاکرات سخن گفتهاند. در خصوص طرح مذکور، نکات قابلتوجهی وجود دارد که به موارد مهمی از آن اشاره میشود:
نکته اول؛ امریکا دیگر عضوی از برجام نیست. اینکه مقامات کاخ سفید مدام صحبت از مرگ برجام و عدم تمایل به مذاکرات هستهای یا شرط و شروط و... میکنند، فاقد موضوعیت است. کشوری میتواند از مرگ توافق صحبت کند که طی این سالها به توافق و تعهد خود عمل کرده باشد و عضوی از این توافق باشد. اظهارات مقامات امریکایی در خصوص توافق همانقدر غیرمنطقی و بیربط است که فرضاً ایران درباره «مرگ ناتو» صحبت کند.
نکته دوم؛ «پل بی»، رویکردی قهری متشکل از اجزای سهگانه شامل تحریمهای اقتصادی، فشارهای دیپلماتیک و حتی گزینه نظامی جهت حلوفصل مسأله هستهای جمهوری اسلامی ایران است. پلن مذکور که گاهگاهی مطرح میشود، طرح جدیدی نیست و پیش از این به صورت مجزا درباره ایران اجرا شده است.
نکته سوم؛ جمهوری اسلامی ایران در عین حال که در معرض تحریمهای شدید و سنگین بینالمللی است که در طول تاریخ بشر علیه هیچ کشوری اعمال نشده است، همچنان با بیشترین فشارهای دیپلماتیک و سیاسی در سطح منطقه و بینالملل برای عقبنشینی از مواضع هستهای خود نیز روبهرو است. در همین حال حمله نظامی هم به قدری خطرناک، پیامدبار و همراه با تبعات منفی برای آغازکنندگان است که اساساً قابلیت اجرا در قبال جمهوری اسلامی را ندارد؛ لذا مشاهده میشود که «پلن بی» قبل از اینکه طرح شود، یک سناریوی سوخته است.
منبع: روزنامه ایران