پشت در که رسیدیم، یکی درب منزل را که قفل بود، باز کرد؛ وارد شدیم و در، مجدد قفل شد و ما به سمت ورودی خانه حرکت کردیم.

خانه نسبت به تعداد افرادی که در آن مستقر بودند، کوچک بود؛ چندین نفر به صورت فشرده کنار یکدیگر روی تخت خواب‌هایی بسیار بی‌کیفیت و نامناسب خوابیده بودند؛ برخی هم روی تختشان نشسته و در حال انجام کار بودند؛ یکی با دیدن ما موهایش را مرتب می‌کرد و دیگری تختش را و یا آن دیگری که چیزی می‌خورد.
یکی از آن‌ها که خیلی توجهم را به خودش جلب کرد، گوشه‌ی لباسش را بالا آورده بود و صورتش را تقریبا پوشانده بود. نمی‌دانم از حضور ما خجالت می‌کشید و یا از حضور خودش در خانه‌ی سالمندان.

بلبل ناشناخته!

یکی از پدران این مرکز که مورد بی‌مهری فرزندانش قرار گرفته، نزدیک آمد و با ما و پیرمرد‌های اتاق کناری حال و احوال کرد.
به محض ورودش شور و نشاط با او وارد اتاق شد چرا که بسیار خوش صدا و خوش برخورد بود و با شعر و ادبیات دوست داشتنی خاص خودش، به استقبال ما آمد.
مسئولان مرکز می‌گفتند او نباید مصاحبه بدهد و یا نباید تصویری از او پخش شود چراکه این خواسته‌ی اعضای خانواده‌ی اوست.
آهی کشیدم و متعجب شدم. نمی‌دانم چرا، اما این پدر و این سرزندگی و شادابی، آرزوی هر خانواده‌ای است و شاید خیلی‌ها در حسرت یک لحظه‌ی با پدر بودن باشند.
نمی‌دانم ما فرزندان به کجا می‌خواهیم برویم که او مزاحم ماست و با چه سرعتی می‌خواهیم برویم که او نمی‌تواند ما را همراهی کند؛ او که ذره‌ذره رشد ما را با صبوریِ بی حد وصفش دیده و از خیلی کار‌ها و آرزوهایش دست کشده و کنار ما قدم به قدم رفته و برگشته تا ما، راه رفتن را بیاموزیم.

حمایت‌های دولتی

اویسی مدیرکل سازمان بهزیستی استان سیستان و بلوچستان که با تعدادی از معاونانش در آستانه‌ی روز پدر به این خانه‌ی سالمندان سر زده بود، می‌گوید: این سازمان در راستای رسالت‌های خود اقداماتی را پایه‌گذاری کرده تا به سالمندانی که نیازمند حمایت هستند، کمک شود.
او در ادامه می‌گوید: هم اکنون ۶ مرکز خانه‌ی سالمندان در شهرستان‌های زابل و زاهدان فعال هستند و قرار است مراکزی نیز در شهرستان‌های چابهار و ایرانشهر ایجاد کنیم و با گسترش آن، سالمندان علاوه بر سرویس‌های رفاهی، سرویس‌های درمانی و توانبخشی متناسب با نیازشان دریافت کنند.
موضوع تشک‌های خراب و فرورفته‌ی تخت‌های این مرکز را با مدیرکل سازمان بهزیستی مطرح کردم و قرار شد ضمن تذکر به مسئولان آن مرکز، دستور تعویض آن‌ها را بدهند.
¬یکی از مسئولان هیئت همراه مدیرکل می‌گفت: قرار است این سالمندان به مرکزی دیگر و مجهزتر منتقل شوند تا شأن و منزلت آن‌ها حفظ شود.

شأن پدر این نیست!

رفتار و رسیدگی مراقبان و بهیاران برخی مراکز سالمندان نیز شاید در شأن این والدین نباشد و انتظار می‌رود تا این عزیزان دیگر مورد بی مهری دولت و نهاد‌های حمایتی قرار نگیرند.

حال خوبی از حضور در آنجا نداشتم؛ مرا تا درب خروج همراهی کردند و درب خانه، دوباره بر روی کسانی که یک عمر قفل مشکلات زندگیشان رو باز کرده‌اند، قفل شد.

به کجا چنین شتابان؟ پدر از فرزند پرسید!

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.