خودش و پدر روحانیاش را باید از پایهگذاران مقابله با ظلم و جور رژیم شاه در جنوب خراسان یا مرکز آن بیرجند دانست، مردانی که مرارتهای بسیاری را متحمل شدند تا نهال انقلاب به رهبری بنیانگذار آن در زمین ایران نشانده شود.
صحبت از صدرالدین عارفینژاد، فرزند آیتالله عارفینژاد است، مبارزی که برای پیروزی انقلاب کم نگذاشت، پای صحبت این بزرگمرد مینشینیم تا بشنویم، او هم روای میشود با کولهباری از خاطراتی که برای انقلاب انجام داده؛ خودش را این طور معرفی میکند؛ «صدرالدین عارفینژاد هستم، فرزند جواد، متولد ۱۳۱۵ در بیرجند» داخل پرانتز هم به این موضوع اشاره میکند که این سن شناسنامهای اوست و تاریخ تولد واقعیش نیست چراکه سنش بیش از این است.
بعد ادامه میدهد «دبستان و دبیرستان را در بیرجند گذارندم و بعد وارد حوزه علمیه معصومیه بیرجند شدم، مدتی را در حوزه علمیه در محضر پدر تلمذ کردم، بعد از آن به حوزه علمیه قم رفتم و تا یک سال قبل از پیروزی انقلاب در قم به تحصیل علوم دینی مشغول بودم.
یک سال پیش از پیروزی انقلاب به بیرجند برگشتم و شدم طلایهدار راهپیماییهای ضد شاه. راهپیماییها در بیرجند نسبت به دیگر نقاط کشور به دلیل دوری از مرکز دیرتر آغاز شد، دلیل برگشتم به بیرجند هم همین بود که راهپیمایی علیه شاه در این شهر هم شروع شود، بنابراین سخنرانیها و افشاگری علیه شاه را در برنامه قرار دادم و این رسالت تا لحظه شیرین پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
سرباز با غیرت
مبارزات این روحانی که به خاری در چشم شاهدوستان تبدیل شده بود سبب شد یک شب ماموران رژیم برای دستگیری او در خانه چوبی پدرش را بشکنند و بریزند داخل.
مقاومت این روحانی مبارز برای رفتن همانا و گل کردن تعصب و غیرت یکی از سربازان همانا؛ او که مظلومیت این روحانی را میبیند تفنگش را سمت دیگر سربازان و درجهداران میگیرد و میگوید: اگر کسی قدم از قدم بردارد او را به رگبار میبندم؛ با این اتفاق قائله ختم به خیر میشود و ماموران نمیتواند این روحانی را دستگیر کنند.
آقای عارفینژاد میگوید «بعد از این ماجرا و گذشت مدت زمانی اندک خورشید انقلاب در ایران به رهبری امام خمینی (ره) طلوع کرد، یادم هست شب پیروزی آیتالله کنی از تهران با من تماس گرفت و خواست به شهربانی بروم و آنجا را بگیرم؛ معطل نکردم و رفتم شهربانی، همه نیروها را خلع سلاح کردیم و این مقر حکومتی را به دست گرفتیم.
بعد هم همه اسلحهها را سرشماری کردم، کارم در آن روز به حدی زیاد بود که تنها برای اقامه نماز توانستم دقایقی بنشینم. برای سروسامان دادن به کارها و اینکه مانع از تهدید امنیت شهر شوم دست به دامن یکی از متعمدان و انقلابیون شدم او هم ۶۰ سرباز و درجهدار را برای تأمین امنیت شهرکرد که به لطف خدا آن شب سخت همه چیز به خیر گذشت. بعد از چند روز که امام (ره) اجازه تخلیه زندانها را دادند، مقداری پول برداشتم و راهی زندان شدم، در آن روز همه زندانیان به واسطه عفو رهبر انقلاب و آزادیشان اشک شوق میریختند. با آن پول کرایه راهشان را دادم و بدرقهشان کردم.
مسئول کمیته انقلاب بیرجند آقای عارفینژاد که تا سه ماه مسئولیت کمیته انقلاب را در بیرجند عهدهدار بود بعد تصمیم به کنارهگیری از کار میگیرد و برمیگردد به جایگاه اصلیش که همان تدریس در حوزههای علمیه است.
او در ادامه سخنانش گریزی به وضعیت آن روزها میزند و مقایسه با آن با امروز و میگوید «با پیروزی انقلاب، ایران دوباره پوستاندازی کرد چراکه زمان حکومت شاه، ایران حتی توان تولید یک سوزن خیاطی را هم نداشت، اما حالا موشک دوربرد میسازد، شکر خدا در همه زمینهها به پیشرفتهای خوبی رسیدیم هرچند جای کار زیاد است.
فیلم مبارزات به عقب برمیگردد
این مبارز قدیمی برای لحظاتی چشمانش را میبندند و از خاطرات آن دوران میگوید، گویی که فیلم مبارزاتش را به عقب برگردانده باشد، به سوابق مبارزاتیاش که در زندانهای زاهدان، بم و مشهد با صدها عکس و پرونده اشاره میکند و ادامه میدهد «دقیق به یاد دارم که به واسطه احساس خطری که رژیم نسبت به من داشت هر وقت از قم به بیرجند میآمدم که پدرم را ببنیم، ساواک مشهد احضارم میکرد و بعد از بازخواست، تعهد میگرفت. برای اینکه اذیتم کنند و بگویند که زیرنظر هستم، مجبورم میکردند خودم را اول به ساواک مشهد معرفی کنم و بعد در بیرجند بمانم.
این روحانی سرشناس برخی اظهارات مبنی بر اینکه گفته میشود بیرجندیها چندان تحرکی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران نداشته را به شدت رد میکند و میگوید: اگر به اسناد و مدارکی که از سالها قبل مانده، رجوع شود درمییابیم آغاز مبارزات بیرجندیها و همگام شدن با مبارزات رهبر کبیر انقلاب به سال ۴۲ و قیام ۱۵ خرداد برمیگردد؛ از همان سال بزرگداشت سالروز قیام ۱۵ خرداد در حوزه علمیه معصومیه توسط پدرم و بعد از مرحوم پدرم توسط من برگزار میشد، عکسهایی هم از راهپیماییها گرفته شده که من و پدرم از طلایهداران در صفوف اجتماع اعتراضی به رژیم هستیم، تجمعهای مردمی علیه رژیم از مسجد پایین شهر که پدرم پیشنماز آنجا بود شروع میشد و بعد از گذر از خیابانهای طالقانی، ابوذر و شهدا به مسجد آیتی میرسید.
او در مورد حرفی برخی که میگویند روحانیون بدون این که کاری بکنند سرسفره انقلاب نشستهاند پاسخ میدهد: شبکه روحانیت به رهبری بنیانگذار انقلاب اسلامی برای مبارزه با رژیم ستمشاهی شکل گرفت و شاگردان امام (ره) این انقلاب را پیروزی رساند. آنها که این حرفها را میزنند کمی تاریخ بخوانند آن وقت متوجه نقش بینظیر و البته تأثیرگذار روحانیت میشوند، یادم نمیرود چطور ماموران شاه دوم فرودین به حوزه علمیه قم ریختند و هفت نفر از طلاب را کشتند و تمام حجرهها را با خاک یکسان کردند.
نمیخواهم بگویم چنین کردیم و چنان!
قصدم از گفتن این حرفها این نیست که بگوییم چنین کردیم و چنان! معتقدیم ما اجرمان را از خدا میگیریم، اما خب روشنگری را هم نباید فراموش کرد، روحانیون بدون دریافت ریالی جان و مال و زندگی خود را برای پیروزی انقلاب گذاشتند و همیشه هم پیشتاز بودند، پشیمان هم نیستیم، چون به راهی که رفتیم اعتقاد داریم. البته هستند برخی که بدون این که کاری بکنند سر سفره انقلاب نشستهاند و در حق آن ظلم میکنند، اینها را نباید پای مبارزان نوشت.
او در ادامه اشارهای هم به مرارتهایی که رهبر معظم انقلاب سال ۴۲ در زندانهای بیرجند و بعد از آن در سلولهای دومتری زاهدان اشاره میکند و میگوید: رهبر عزیز ما با وجود سختیهای بسیاری که متحمل شدند هنوز هم در تندباد حوادث انقلاب را به سلامت گذر میدهند چراکه به راه آن ایمان و اعتقاد دارند.
تابع فرمان رهبریم
آقای عارفینژاد نظرش در مورد موضعگیریهای حوزه و مدارس علوم دینی را در مورد برخی از بی حجابیها و... این طور بیان میکند «طلبهها و روحانیون طبق فرمایش امام و رهبری عمل میکنند، خانمی که کمی موهایش دیده میشود، اما در مجالس عزاداری از ته دل اشک میریزد مسلمان است و قلبی پاک و خدایی دارد، باید به او احترام گذاشت.
او گریزی هم به خدمات روحانیون در وقایع مختلف کشور مانند سیل و زلزله و کرونا و خدمت به مردم میزند و میگوید «روحانیون مردم از هم جدا نبوده و نیستند، ما هرجا نیاز به کمک باشیم پای کاریم همان طور که در همین سیل اخیر چهل طلبه از مدرسه علمیه سفیران هدایت بیرجند به کمک سیلزدگان رفتند».
این روحانی مبارز در پایان سخنانش روشنگری را وظیفه اصلی روحانیت میداند و میگوید «همان طور که قبل از انقلاب روحانیت پرچمدار روشنگری بود امروز نیز باید همین وظیفه را با ارتباط گیری با نسل جوان پیش ببرد، ما هم سعی کردهایم در این مسیر حرکت کنیم، مدرسه علمیه سفیران هدایت بیرجند ۷۵۰ طلبه دارد که بعد از گذراندن دورههای خود به عنوان روحانی طرح هجرت به روستاها و نقاط مختلف میروند و عدهای نیز در مدارس حضور مییابند، امید که قدم ما در استحکام پایههای انقلاب مثمر ثمر واقع شود»
منبع: فارس