اینجا «قهرمان مرعش» است؛ جایی در جنوب ترکیه؛ زمینلرزه ۷/۹ ریشتری همه چیز را ویران کرده است. مردم میان شیشههای خوردشده، سازههای شکسته بتنی و مبلمان شکسته گیر افتادهاند. به گفته مقامات ترکیه بر اثر این زمینلرزه حدود ۲۹ هزار نفر در ترکیه و سوریه جان باختهاند و تعداد زیادی از مردم هم هنوز به تلاش گروههای امداد امید دارند.
اما در میان همه اخبار و تصاویر ناراحتکننده که این روزها از ترکیه و سوريه دیده و شنیده میشود، آخرین عکس «آدم آلتان» که در خبرگزاری فرانسه AFP منتشر شده، دنیا را تکان داده است.
آدم آلتان که چند روز پیش در مقابل یک ساختمان فروریخته در کوه رامانمراس در حال عکاسی بود، یکباره با مردی نارنجیپوش و خمیده که بی حرکت بدون توجه به سرمای زمستان کنار آوار نشسته، مواجه میشود. آلتان در فاصله ۶۰ متری متوجه شد، این مرد دست کسی را زیر آوار در دست گرفته است و همان لحظه شروع به عکاسی از پدری کرد که دست دختر مردهاش را که زیر آوار مانده رها نمیکند.
به نوشته یورونیوز، «مسعود هنسر» که متوجه حضور عکاس شده بود، با چشمانش او را تعقیب کرد و زیر لب با صدایی لرزان و مویه کنان به آلتان گفت: «از فرزندم عکس بگیر!»
آلتان گفته است: «در آن لحظه خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. اشک در چشمانم حلقه زده بود. مدام با خودم میگفتم خدای من این درد غیر قابل تحمل است. فکر میکنم این عکس تا ابد در حافظه من حک میشود. بسیاری به من گفتهاند که هرگز این تصویر را فراموش نخواهند کرد.»
حالا این عکس تاثیرگذار آدم آلتان نه تنها بارها توسط رسانهها در سراسر جهان بازنشر شد؛ بلکه در شبکههای اجتماعی نیز مورد توجه قرار گرفت و صدها هزار بار از سوی کاربران اینترنت که تحت تاثیر این حادثه تلخ قرار گرفته بودند به اشتراک گذاشته شد.
منبع: ایسنا
دستم را برای آخرین بار بگیر میخواهم گرمای پر از احساس پدرانه ات در این سرمای طاقت فرسا احساس کنم پدر جان دستم را بگیر در زیر سایه پدرانه ات با آرامش و امنیت و خیالی آسوده جان دهم در کنارت بدونه ترس سبک بال بر روی ابرها پرواز کنم دستم را بگیر و رها نکن پدر عشق همیشگی من خوشحال که در لحظه عروج و خروج روح از تنم در کنارم نشسته ای و سایه ات بالای سرم است خوشحالم که قبل از تو ميميرم و غم رفتنت را و غم بی پدری را دیگر نمیبینم خداحافظ پدر جان به امید دیدار بعد از ۱۰۰ سال عمر با عزت و سلامتی
خوی مسولین ما رو تکون نداد
دلم ریش شد
لعنت بهشون
گندم از گندم بروید جو زجو
لبخند از لبها پر میکشد،روز روشن تار است و آبی آسمان ،رنگ سیاه به خود میگیرد،و دل از غم میگیرد، وقتی تصویر بالا را میبینی ،وقتی آن دختربچه شهید را خوابیده بر روی مزار پدر میبینی،وقتی کودکی را خوابیده بر روی عکس پدر شهیدش میبینی، وقتی به چهره رنجور و درد کشیده مادران عجیمیان و حق وردی و دیگر شهدا نگاه میکنی،وقتی غلط خوردن از شدت درد و ناله کردن مدافع حرمی که زخمی چنگال کفتاران است ،وقتی کودک پوست و استخوان یمنی را در دستان پدری یا مادری میبینی،وقتی لرزه های بدن دختر بچه آواره سوریه ای در سرما و چشمان پر از ترس در کودکان فلسطینی و،،،را میبینی ،
وقتی،،،
خدا رحم کن، کمک کن، شرایطی را به وجود آور تا چشمانمان اتفاقات خوبی را ببیند گوشمان خبرهای خوبی بشنود، کلاممان آوای محبت و دستمان دست یاری و پایمان استوار در برابر ظلم و عقیده هایمان پاک ، دلهایمان به هم پیوند و در نهایت بر لبانمان لبخند بنشیند.(آمین)
اسفل سافلین که میگن همین فرانسویای شارلی عبدو هستن
خیلی وحشتناک بوده
خدا لعنت کنه داعش رو
چند روز پیش هم این عکس رو دیده بودم ولی فکر می کردم که اون فرد زیر آور زنده است چون حالت دست ها زنده بودن رو نشون می داد
واقعاً دردناک است که زیر اینهمه سنگ و سیمان دفن شوی
تا همین یک زلزله قبل از از زلزله ترکیه ،
نهایت زنده ماندن افراد پیدا شده زیر آوار ،
دو روز بود ،
الآن شده پنج روز
و از میان آن جمعیت ۵۰ درصد خردسال هستند ،
پیمان اشراقی.
من شخصا از رسانه توقع راستگویی ندارم. توقع منفعت طلبی دارم!