چنان که همه میدانند زبان شیرین فارسی در دهههای اخیر به شیوههای گوناگون، بی مهریهای فراوان به خود دیده است و هرروز هم رو به فزونی دارد. یکی از این بی مهریها و بی توجهیها از همین مردم فارسی زبان سرزمین خودمان سرمیزند که هرروز با تلفّظ نادرست واژهای، بیان نادرست اصطلاحی، عبارتی یا جملهای، درگفتار و نوشتار اِشکال ایجادمی کنند.
به راستی مردم و نیز دست اندرکاران، مگر فراموش کردهاند که این زبان، همان زبان ملّی و میهنی ماست که ستارگان درخشانی همچون فردوسی و سعدی و حافظ، با آن، شهرهٔ جهان شدند و اکنون این اندازه نسبت به آن، کم لطفی روا میدارند؟! البتّه این سهل انگاریها نشان ضعف و کوتاهی ماست وگرنه، خود زبان فارسی، اشکالی ندارد و این ضعف و سُستی در زبان و بیان ما هرگز از ارج و مقدار آن نمیتواند بکاهد.
در این هنگامهٔ بیمهریها و رویارویی با این همه ضعف و اِشکال، آنان که ادبیات خواندهاند، رسالتی بردوش خود احساس میکنند؛ لذا بر «ادبیات خواندهها» ست که نگذارند این سُستی ورزیدنها، بر زبان فارسی خدشه وارد کند.
درباره درست خواندن و گفتن و نوشتن، تاکنون بسیار گفتهاند و نوشتهاند و شنیدهایم و خواندهایم؛ ولی کافی نیست. پاسداشت زبان فارسی و برطرف کردن اشکالها، نمیتواند به چندنوشته، برنامه، کتاب و جزوه منحصر باشد و اگر هر روز هم یادآوری شود، تکراری نخواهد بود و تأثیرخود را خواهد گذاشت. بدین منظور بر آن شدیم تا برخی اشکالهای رایج امروزی را که در گفتار و نوشتار مردم، فراوان دیده و شنیده میشود، یادآوری و اصلاح کنیم تا شاید بتوانیم در راه درست خواندن و درست نوشتن واژهها، اصطلاحها، عبارتها و درنهایت برای پاسداشت زبان فارسی قدمی برداریم.
حرف (آ، ا) آخِر / آخَر واژهی آخِر به کسر (خ) در زبان عربی به معنی پایان، پایانی و انتهایی است؛ آخَر به فتح (خ) به معنی دیگر و دیگری است. چون در زبان فارسی، اِعراب و حرکت (فتحه، کسره و ضمّه) الزامی نیست، مگر درمواردخاصّ، در نگارش هم مشخّص نمیشود. فقط تلفّظ، تمایز میان این دو واژه را تعیین میکند. این واژه (آخِر) معمولاً به اشتباه، (آخَر) تلفّظ میشود. مثلاً میگویند: کسانی که در ردیف آخَرند، گوش کنند؛ که بایدگفت در ردیف آخِرند... یا میگویند: شعرآخَری را بخوان، که باید گفت شعرآخِری ... گاهی دیده میشود واژهی (بالاَخِرَه) را (بِلَخَرَه) مینویسند؛ که نادرست است و در نوشتن، باید اصل نگارش رعایت شود؛ بالاَخِرَه. اُ بُّهَت / اُ بُهَّت این واژه عربی است و تشدید بر روی حرف (ب) قراردارد، نه (ه)؛ اُ بُّهَت. یعنی شکوه، جلال و عظمت. گاهی مردم تشدید را برروی (ه) میگذارند و اُ بُهَّت میخوانند که نادرست است و باید (اُ بُّهَت) نوشته و خوانده شود.
مثلاً: استاد، چنان اُ بُّهَتی داشت که نمیشود وصف کرد. احتمال داشتن / انتظار داشتن (رفتن) مصدر مرکّب (انتظارداشتن) باید باجملهای همراه شودکه معنا و مفهوم آن از امور مثبت و خواستنی باشد. چون هرگز امر منفی و نامطلوب را انتظار نمیدارند. مثلاً میگوییم: انتظار داریم یا انتظار میرود که این بیمار رو به بهبود بگذارد. این جمله درست است. چون رو به بهبود گذاشتن مطلوب و پسندیده است.
امّا در جملهی انتظار میرود که این بیمار به زودی بمیرد، انتظار رفتن جایگاه درستی ندارد و باید تغییر یابد. چون به زودی مردن بیمار، جزء انتظارات مطلوب و پسندیده نیست. جمله بارمنفی دارد و خواستنی نیست؛ لذا به جای انتظارداشتن، باید از احتمال داشتن استفاده کرد. بهتراست بگوییم: احتمال دارد که این بیمار به زودی بمیرد. گاهی در اخبار شنیده میشود که: میتوان انتظار داشت که فلان کشور حقوق بشر را نقض کند.
میبینیدکه مفهوم نقض کردن حقوق بشر، مطلوب و خواستنی و مثبت نیست. درواقع باید چنین گفت: احتمال دارد که فلان کشور. اِخوانُ الصّفا / اَخَوانُ الصّفا اِخوان به کسر همزه درعربی جمع (اَخ) است؛ برادر. اَخَوان به فتح همزه و (خ) تثنیه یا مُثَنّای (اَخ) است؛ دو برادر. نام یا لقب آن گروه معروف تاریخی، اِخوانُ الصّفا است، نه اَخَوانُ الصّفا. اَرّابه / عَرّابه / عَرّاده اَرّابه، فارسی است و عَرّابه، عربی همین واژه است. به معنی گردونه و گاری است. عَرّاده، مَنجنیق کوچکی است که در جنگها برای پرتاب سنگ استفاده میشده است. عَرّاده، واحد شمارش توپ جنگی هم هست. مانند: دو عَرّاده توپ. با این توضیح، اَرّابهی خدایان با همزه است و عَرّادهی جنگی با (ع) است. بهتر است هرکدام با املای درست نوشته شود.