در احساسی که با چاشنی عادت و روزمرگی همراه میشود، دیگر از تپشهای قلب و غافلگیریهای هیجانانگیز خبری نیست و زن و شوهرهایی که به این روزها وارد میشوند، به دنبال دیدن نشانهای برای اثبات عشق شریک زندگیشان میگردند. اگر ارتباط عاشقانه شما هم گرفتار روزمرگی شده، باید بیشتر از قبل مراقب آسیب دیدنش باشید. محک زدن احساسات همسرتان با شیوههای تاریخ گذشته و عجیبی که در ادامه آوردهایم، کمکی به برگرداندن این رابطه به روزهای عاشقانه اول نمیکند.
بیشتربخوانید
میگویم بین من و مادرت یکی را انتخاب کن!
برای نامزدم خانواده یعنی همهچیز. از توجه بیاندازهای که به مادر و خواهرانش دارد و تاثیری که آنها روی تصمیمگیریهایش میگذارند کلافه شدهام. دلم میخواهد نفر اول زندگیاش باشم و مطمئن شوم هنوز دوستم دارد. شاید اگر مجبورش کنم که بین خانوادهاش و من یکی را انتخاب کند، کمی آرام بگیرم و از ترس زندگی با مردی که دوستم ندارد خلاص شوم.
تصور میکنید در زندگی همسرتان فقط یک فرد عزیز وجود دارد و آن هم شما هستید؟ باید باور کنید که در زندگی او هر کسی جایگاه خودش را دارد و از یاد نبرید که آدمها مهره شطرنج نیستند که هر طور دوست دارید آنها را حرکت دهید. اگر به دنبال توجه و محبت همسرتان هستید، بیرون کردن دیگران از زندگی او و گرفتن جایشان شما را به نتیجهای که انتظار دارید نخواهد رساند.
مردها دوست دارند با کسی زندگی کنند که حقوق و آزادیهایشان را به رسمیت میشناسد و به شعور و اختیاراتشان احترام میگذارد. شاید ریشه این خواسته اعتماد به نفس پایین شما باشد و با در تنگنا قرار دادن همسرتان به دنبال پوشاندن ضعفهای خود هستید. البته فراموش نکنید مردی که به این خواسته شما تن میدهد، یا کمبودهایی دارد که با باج دادن به همسرش به دنبال پنهان کردن آنهاست یا اینکه خودش از خانوادهاش دل خوشی نداشته و به دنبال بهانهای برای فاصله گرفتن از آنها است.
میگویم میخواهم ترکت کنم!
احساس میکنم همسرم به اندازه سالهای اول آشنایی شور و هیجان ندارد. یک سال است ازدواج کردهایم و تصور میکنم از روزی که به ماندگار بودنم مطمئن شده دیگر تلاشی برای راضی نگه داشتنم نمیکند. شاید اگر به او بگویم که همیشه در کنارش نمیمانم و اگر این رابطه من را راضی نکند، رهایش میکنم، مثل قبل برای حفظ کردنم تلاش کند.
تهدید کردن شریک زندگی برای دیدن التماسها و تلاشهایش شیوهای تاریخ گذشته برای جلب علاقه اوست. شما با این رفتار خود را به بازی خطرناکی وارد میکنید که ممکن است توان کنار آمدن با عواقبش را نداشته باشید. شاید اگر کمی از نامزدتان فاصله بگیرید، بهخاطر عشق به شما چند قدم به جلو بردارد. اما باور کنید نتیجهای که از این تهدیدها میگیرید موقت است.
شاید مردی که بهخاطر ترس از دست دادن به شما باج میدهد، ضعفهایی دارد و میخواهد با کوتاه آمدن در مورد برخی موضوعات، آن ضعفها را بپوشاند. اما خشم او نسبت به زنی که به جای قرار دادنش در یک رابطه عادلانه او را به چنین موقعیتی وارد میکند، پاسخهای به تاخیر افتادهای را ایجاد میکند تا در آینده دور یا نزدیک همه آسیبهایی که در جریان این رابطه دیده را به شکلی شدیدتر به شریک زندگیاش وارد کند.
برایش خواستگار میفرستم!
پزشک است و شش ماه است از من خواستگاری کرده، اما موضوع را هنوز با خانوادهاش در میان نگذاشته. میگوید در برابر فشارهای خانوادهاش برای ازدواج مقاومت میکند، میترسم یکی از همین روزها مادرش برایش آستین بالا بزند و من را تنها بگذارد. قرار است یکی از دوستانم به عنوان مراجع به مطبش برود و نقش یک دختر عاشق را بازی کند تا مطمئن شویم که جز من به ازدواج با کسی فکر نمیکند یا خیر!
شما با این کار به بازی ناعادلانهای وارد میشوید. باور کنید تا زمانی که بیرون گود ایستادهاید، برچسب زدن بر آدمها و قضاوت در موردشان کاری آسان، اما بینتیجه است. بسیاری از ما دیگران را به رفتاری متهم میکنیم که اگر خودمان در موقعیت آنها قرار بگیریم، ممکن است واکنشی نادرستتر انجام دهیم. شاید اگر شما هم در شرایط خانوادگی او بودید، به زمان بیشتری برای آرام کردن والدینتان و مطرح کردن این موضوع نیاز پیدا میکردید. پس یک طرفه به قاضی نروید و از بیرون گود بر او برچسب نزنید.
نمیگوییم که او قصد ازدواج کردن با شما را دارد یا اینکه میخواهد با این بهانهها برای خود زمان بخرد و بعد شما را رها کند! تنها میگوییم که به جای کمک گرفتن از این راهکارهای دردسرساز، بهتر است صادقانه با او صحبت کنید و چشم انداز دقیقی از آینده مشترکتان را به تصویر بکشید. برای مثال میتوانید از او بپرسید که برای دور زدن موانع و فراهم کردن شرایط برای ساختن این زندگی، به چقدر زمان نیاز دارد و در صورتی که او به زمان تعیین شده و تعهداتی که داده وفادار نماند، فکری اساسی به حال این مرد و این رابطه کنید.
در تمام مدتی که در کنار او هستید از یاد نبرید که میتوانید وفاداری و علاقه نامزدتان را تنها در شرایط برابر و عادلانه ارزیابی کنید و تنها آن وقت است که میتوانید بر نتیجه ارزیابیهایتان تکیه کنید.
مزاحم تلفنیاش میشوم!
یک سال است که نامزدیم. میترسم خیلی چیزها را در موردش نفهمیده باشم. هر وقت در مورد گذشته عاطفیاش از او سوال میپرسم، از جواب دادن طفره میرود. میخواهم تلفنش را به یکی از دوستانم بدهم تا به عنوان یک ناشناس با او تماس بگیرد. میخواهم امتحانش کنم و مطمئن شوم جز من سراغ هیچ زن دیگری نمیرود.
مراقب باشید! شما با این کار به حریم خصوصی او وارد میشوید و با قرار دادنش در موقعیتی وسوسهانگیز، احتمال خطا کردنش را بالا میبرید. باور کنید محک زدن نامزد با قرار دادن کسی سر راه او، حاصلی جز بالا گرفتن تردیدهایی که شما را آزار میدهد نخواهد داشت.
به جای چنگ زدن به این راهها، نگاهی به خودتان و رفتارهایتان بیندازید. آیا شما همینطور که هستید برای نامزدتان ارزشمندید؟ آیا آنقدر به زندگیاش انگیزه و آرامش میدهید که نیاز به حضور فرد دیگری را احساس نکند؟ آیا در لحظات بحرانی این ارتباط، به دنبال راهی تازه برای رسیدن به آرامش میگردید؟ شاید میل شما به امتحان کردن او، از ضعفهایتان ناشی شده باشد. پس به جای تهدید کردن این رابطه، فکری به حال ضعفهای خود کنید.
یادتان نرود که این وسوسه وارد شدن به یک ارتباط تازه نیست که آینده مشترک شما را تهدید میکند، بلکه خلاهایی که در رابطه شما ایجاد شده و فکری به حال پر کردنشان نکردهاید، دیر یا زود به جان این رابطه میافتد و شما را از هم دور میکند. دور کردنی که گاهی تنها به یک رابطه آزاردهنده منجر میشود و گاهی هم پای شخص سومی را به زندگی شما وارد میکند.
خودم را به مریضی میزنم!
احساس میکنم همسرم به من هیچ توجهی نمیکند. حالم بد است و مدام از این دکتر به آن دکتر میروم، اما کسی نمیتواند دلیل دردهایم را پیدا کند. چند بار اولی که به پزشک مراجعه میکردم همسرم با من میآمد، اما بعد از گذشت چند هفته بیتوجهیهایش به سلامتیام شروع شد و با این توجیه که دکترها میگویند چیزیت نیست، از همراهی با من سر باز زد. فاصله میان ما هر روز بیشتر میشود و احساس میکنم چیزی تا پایان زندگیای که با عشق ساختیمش باقی نمانده.
بیتوجهی همسر به سلامتی و آرامش شریک زندگیاش میتواند هر زنی را آزار دهد. اما شاید شما بیآنکه خودتان بدانید به نوعی اختلال روانپزشکی به نام «اختلال تبدیلی» دچار شده باشید. مبتلایان این اختلال علائم روانی را به نشانههای جسمانی تبدیل میکنند و برخی از خانمهایی که از همسرشان توجه کافی نمیبینند و یا نمیتوانند علاقهشان را بهطور مستقیم به همسرشان ابراز کنند، با چنین واکنشهایی برای جلب محبت شریک زندگیشان تلاش میکنند.
فردی که به اختلال تبدیلی مبتلاست، ممکن است بیآنکه از ریشه مشکلش خبر داشته باشد، ناگهان بیهوش شود و یا دردهای آزاردهنده و شدیدی احساس کند که پزشکان ریشهای برای بروزشان پیدا نمیکنند. پس اگر شما هم بدون آنکه ریشه جسمانی مشکلاتتان مشخص شده باشد، مدام از درد و ضعف شکایت میکنید، به جای متهم کردن همسرتان به بیتوجهی، از یک روانپزشک کمک بگیرید.
البته همیشه نشان دادن نارضایتیهای عاطفی با دردهای جسمی، ناهشیار رخ نمیدهد. بسیاری از ما از کودکی تصور میکنیم راه جلب محبت دیگران، بیمار شدن است. به همین دلیل وقتی به دنبال جلب محبت دیگران هستیم، در مقابلشان از دردها و بیماریهایمان شکایت میکنیم. اگر شما هم با این بهانههای هشیار و ناهشیار مدام از دردهایتان شکایت میکنید، بهتر است مثل گروه قبلی به جای متهم کردن همسرتان به بیتوجهی، سری به روانپزشک بزنید و ریشههای روانی این دردها را با کمک او بررسی کنید.
شاید یکی از دلایل بیشتر شدن فاصله میان شما، ضعیف و رنجور بودنتان باشد و همسرتان در آرزوی زندگی با یک شریک با طراوت و پرتحمل باشد که بتواند بار مشکلات زندگی را با او تقسیم کند. پس این زنگ خطر را جدی بگیرید!
حسادتش را قلقلک میدهم!
دوستانم میگویند اگر میخواهی مردی همیشه در آرزوی بودن در کنارت باشد، نباید هیچوقت او را از این موضوع مطمئن کنی. من و همسرم همکاریم و گاهی فکر میکنم بد نیست کمی حسادتش را تحریک کنم و به او ثابت کنم که هنوز هم توانایی جلب توجه دیگران را دارم. وقتی حسادت همسرم را میبینم، احساس میکنم هنوز هم دوستم دارد و برایش مهم هستم.
جلب توجه همسر با تحریک کردن حسادتش، عشق او را به شما بیشتر نمیکند. در چنین شرایطی شما تنها عصبانیت او را تحریک میکنید و با بیشتر کردن تردیدهایش نسبت به صداقت و یا وفاداریتان، پای شک و سختگیریهای آزاردهنده را به رابطه خود باز میکنید. شریک زندگیتان زمانی که توجه مردهای دیگر را به شما میبیند، به جای آنکه احساس کند همسری جذاب و پرطرفدار دارد، تصور میکند فرد مقابلش رفتار مناسبی در مقابل دیگران و در محیط کار ندارد و با خود میگوید «شاید در گذشته او هم اتفاقات ناخوشایندی افتاده که من از آنها بیخبرم!»
باور کنید کنترل بیحد و مرز نشانه عشق نیست بلکه شروع وارد شدن شما به یک رابطه بیمارگونه و آزاردهنده است. پس با دست خود این رابطه را بیمار و فرسوده نکنید. همسر شما کودکی ۶ ساله نیست که با جلب شدن توجه دیگران به داشتههایش، قدرشان را بیشتر بداند. بلکه مردی است که با شروع زندگی مشترک، به دنبال یک همراه و یک رابطه اطمینان بخش میگردد. رابطهای که یکی از اعضای آن خودخواسته تهدیدش نمیکند و آن را به میدان مسابقه تبدیل نمیکند.
منبع: همشهری آنلاین
نه اینکه خیال کند بعد ازدواج میتواند شق القمر کند و یک دختر بدحجاب و بی حجاب و بعد ازدواج کاملا تغییر دهد