اسدالله علم ، نخست‌وزیر و بیش از یک دهه وزیر دربار محمدرضا پهلوی بود که ثبت وقایع و گفت‌وگوهای درون دربار به خاطرات او اعتبار و اهمیت داده است.

صرف‌نظر از نگاه‌های سیاه و سفید درباره خانواده و حکومت پهلوی، بررسی روایت‌های دقیق از افرادی که خود درون این سیستم بوده و زیر و بالای آن را از نزدیک لمس کرده‌اند، تصویر واقعی‌تری از این حکومت به دست می‌دهد.

اینکه نگاهی می‌اندازیم به خاطرات اسدالله علم وزیر دربار محمدرضا پهلوی. او در ابتدا وزیر کشور، سپس وزیر کشاورزی، بعد هم نخست‌وزیر و سپس وزارت دربار را برعهده گرفت. با توجه به چنین مشاغل حساسی به خصوص وزارت دربار، علم از بسیاری از اتفاقات و مناسبات پشت پرده دربار با خبر بوده است و به نظر می‌آید که گفتگو‌های او با محمدرضا پهلوی قابل تامل است.

با توجه به چنین اطلاعاتی از دوره پهلوی، علم تصمیم می‌گیرد که خاطرات خود را به رشته تحریر درآورد که ثبت وقایع و گفتگو‌های درون دربار به این خاطرات اعتبار و اهمیتی دیگر داده است. بدون شک یکی از منابع اصلی مطالعه تاریخ دوران پهلوی است و همیشه به عنوان یک مرجع برای محققان به کار خواهد رفت. خاطرات علم را علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد و رئیس دانشگاه تهران با همکاری نیکولاس وینسنت داماد علم در هفت جلد و دو دفتر ویرایش، ترجمه و خلاصه‌سازی کرده‌اند.

فساد اقتصادی و ولخرجی‌ها؛ پنج میلیون تومان قیمت اثاثیه‌های والاحضرت‌ها

فساد اقتصادی نه مبتلابه یک حکومت و نه در یک کشور بلکه در دوره‌های مختلف وجود دارد. هر کجا که قدرت و ثروت انباشته شود فساد به وجود می‌آورد، هر کجا که یک شخص یا یک طبقه بیش از حد به لحاظ اقتصادی فربه شوند حتماً حقی از زیردستان و فرودستان ضایع کرده‌اند. در دوره حکومت محمدرضا پهلوی فساد اقتصادی از دربار شروع می‌شد و تا رده‌های دیگر حکومت نفوذ کرده بود؛ مسافرت‌های و خوشگذرانی‌های دربار و عمال حکومت مخارج زیادی داشت، سوء استفاده‌هایی که از قدرت صورت می‌گرفت، ثروت هنگفتی برای آن‌ها به ارمغان می‌آورد و این رویه دستگاه را روز به روز ناکارآمدتر می‌کند.

اگرچه علم خودش نیز جزئی مهم و تاثیرگذار از این دستگاه حکومتی بود و خودش یکی از عوامل فساد اقتصادی محسوب می‌شد، اما در خاطراتش بار‌ها به چنین فساد‌هایی اشاره دارد و در خاطراتش از اینکه به شخص شاه طعنا بزند، کوتاهی نکرده است. علم در ۵ آذر ۱۳۵۱ می‌نویسد: «گزارشی در خصوص پرداخت قیمت اثاثیه خانه‌های والاحضرت‌ها، عبدالرضا و غلامرضا و امیرهوشنگ دولو تقدیم کردم. در حدود پنج میلیون تومان که بیشتر آن برای دولو بود. فرمودند از محل جشن‌ها بپردازید».

یا اینکه در ۲۱ آذر ۱۳۵۱ می‌نویسد: «امروز عرض کردم علیاحضرت به پوست سنجاب خاصی علاقه‌مند هستند که در مسکو هست. چون گران بود نخریدند. خوب است اعلیحضرت همایونی برایشان بخرید. پولش چهل هزار دلار است. فرمودند: دستور بده بیاورند».

علم به موضوع جشن‌های دو هزار و پانصد ساله هم اشاره دارد و از ولخرجی‌هایی که در این جشن‌ها شده است پرده برمی دارد. برای نمونه او در ۱۷ فروردین ۱۳۴۹ به یکی از چادر‌ها که قرار بود محل شام خوری شاه در تخت‌جمشید باشد اشاره می‌کند و می‌نویسد: «شاهنشاه به علت گرانی آن را تصویب نمی‌فرمودند. بالاخره هم اندازه چادر و قیمت را به یک چهارم قیمت اصلی آن تقلیل دادند؛ یعنی یک میلیون دلار».

جایگاه احزاب؛ شاه: اقلیت‌ها مزخرف گفته بودند

سابقه تشکیل احزاب در ایران به دوره مشروطه بازمی گردد و آن هنگامی بود که اعتدالیون و اجتماعیون سر بر آوردند و بعد هم احزاب دموکرات، سومکا، توده و ... تشکیل شدند. با همه فراز و نشیبی که احزاب پشت سر گذاشتند، اما از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به بعد که قدرت شخص شاه بیشتر شد، احزاب وضعیت متفاوتی پیدا کردند و ما در مواقعی شاهد تشکیل احزاب فرمایشی و سرسپرده و حتی تک حزبی هستیم که نمونه بارز آن حزب رستاخیز است.

علم در خاطرات خود به خصوص در مورد این دوره و احزاب سخن‌هایی به میان آورده است. آنگونه که علم بیان می‌کند، شخص محمدرضا پهلوی اعتقاد آنچنان به حضور احزاب مختلف در کشور نداشت و ترجیح می‌داد که با احزاب کمتر و آن هم سرسپرده‌تر روبرو باشد. علم در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۱ می‌نویسد: «اوامری در خصوص حزب مردم فرمودند که با دکتر کنی دبیر کل، بگو تشکیلات خود را گسترش دهد و جوان‌های تازه بیاورد. عرض کردم چشم، ولی تا اجازه حرف زدن و انتقاد کردن نداشته باشند، فایده ندارد ... مگر همین زمستان گذشته نبود که برای دو کلمه حزف که همین بدبخت‌ها در مجلس در مورد بودجه زدند، تلگراف صریح فرمودید که به آن‌ها ابلاغ کنند... فرمودند: آخر مزخرف گفته بودند. عرض کردم به هر صورت این است. باید مزخرف گویی را هم تحمل کرد. والا کار حزب اقلیت هرگز به سامان نمی‌رسد. دیگر چیزی نفرمودند. فرمودند: شما این اوامر را به دکتر کنی بگویید».

خاطران علم نشان می‌دهد که او بار‌ها به جدی و یا شوخی سعی داشته تا به شاه بگوید که حزب اقلیت هم باید اجازه سخن گفتن داشته باشد، باید اجازه انتقاد حتی در محدوده کوچکی داشته باشد، اما به نظر می‌آید که این کار او موفقیت‌آمیز نبوده است.

انتخابات فرمایشی؛ هویدا: هر کسی را از هر جایی که بخواهی من وکیل خواهم کرد

انتخابات و حق رای به مردم هم به مانند تولد احزابی در شبی متولد شد که مشروطه در ایران به پیروزی رسید؛ انقلابی که به پای آن خون‌ها ریخته شد، اما بسیار زود از مسیر اصلی خود منحرف شد تا انتخابات هم در این کشور جنبه فرمایشی پیدا کند. اینگونه انتخابات در دوره‌های مختلف شاهد آن هستیم.

علم در خاطرات خود بار‌ها به نبود آزادی انتخابات و بی ارزش بودن حقوق سیاسی اشاره می‌کند و ادعا دارد که بار‌ها در همین خصوص با شاه صحبت کرده است. او در خاطرات ۱۹ آذر ۱۳۴۸ خود می‌نویسد که خطاب به محمدرضا پهلوی گفته است که «چرا اجازه نمی‌فرمایید انتخابات واقعاً متکی بر آرای مردم باشد؟ گور پدر این حزب یا آن حزب. انتخابات شهرداری‌ها آزاد باشد. انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی آزاد باشد»؛ و یا در شرح ۱۷ شهریور ۱۳۵۲ می‌نویسد: «دولت ... انتخابات را که مداخله می‌کند و انگشت می‌برد. انگشت که چه عرض کنم؟ به مردم حقنه می‌کند، حتی انتخابات ده و شهر را. برای مردم و برای علاقه مردم چیزی باقی نمی‌ماند، همه بی‌تفاوت می‌شود». حتی در ۱۵، ۱۳۵۴ می‌نویسد که امیرعباس هویدا نخست‌وزیر به او گفته است که «هر کسی را از هر جایی که بخواهی من وکیل خواهم کرد. هر کس باشد، هیچ فکر نکن به من بگو تمام می‌کنم».

مواجهه شاه با امریکا و انگلیس؛ علم: شیشه عمر ما هم در دست آمریکاست

موضوعی که علم در خاطرات خود به آن می‌پردازد روحیه خاص محمدرضا پهلوی در قبال امریکا و انگلیس بود. البته این مواجهه ناشی از جایگاه این دو کشور در ایران نیز می‌شد.

اگرچه شاه از امریکا و انگلیس دلخوشی نداشت و در جلسات خصوصی آنان را با کلمات رکیک مورد عتاب قرار می‌داد، اما در جلسات رسمی سعی می‌کرد تا چنین نیتی را پنهان کند. برای نمونه علم در خاطراتش که مربوط به چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۴۸ است به پیامی که از انگلستان رسیده بود اشاره می‌کند که در آن پیام گفته می‌شود «در ملاقات نیکسون. ویلسون در مورد ایران، این نظر قاطع است که اگر غرب بخواهد با شوروی معامله بکند ایران وجه المصالحه نخواهد بود... شاهنشاه فرمودند: گه خوردند چنین حرفی زدند».

اما در عمل می‌بینیم که در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۱، علم به تلفن کاردار سفارت امریکا اشاره می‌کند که به پیام نیکسون در مورد مین گذاری آب‌های ویتنام شمالی بود که شاه می‌بایست جواب مثبت می‌داد که علم به او می‌گوید که موافقت کند چراکه «با کمال تاسف شیشه عمر ما هم در دست امریکاست».

نگاه محمدرضا پهلوی به دولتمردان

یکی از مباحثی که در خاطرات علم جالب توجه است، نوع نگاه شخص محمدرضا پهلوی به دولتمردان است. مرور خاطرات علم نشان می‌دهد که شاه توجه آنچنانی به سخنان و یا خود افراد مسئول نداشت تا جایی که آنگونه که علم بیان می‌کند با کلمات نازیبا آنان را خطاب می‌کرد. نمونه آن در در ۴ اسفند ۱۳۵۳ بیان می‌کند، هنگامی که می‌نویسد: «ترتیب سفر پاکستان و الجزایر و ملتزمین رکاب. عرض کردم باید در الجزایر هیئت مطلعی مرکب از وزیر اقتصاد، زئیس بانک مرکزی، دکتر فلاح وزیر کشور (مسئول اوپک) و یک عده کارشناس همراه باشند. فرمودند: این خر‌ها فایده دارند؟ عرض کردم خر‌ها هرچه باشند لازم است باشند. فرمودند بسیار خوب بگو باشند».

یا در ۱۰ آبان ۱۳۵۳ در خصوص دیدار شاه با کیسینجر و سفیر امریکا، هلمز رئیس سابق سیا اینگونه می‌نویسد: «دلم به حال وزر خارجه بدبخت خیلی سوخت. معنی عدم شرفیابی او یا هر کس دیگر از دولت این است که شاهنشاه به این‌ها اعتقاد ندارد. یا للعجب از این معما».

البته اینگونه رفتار‌های یک شاه مملکت با افراد زیردست خود اثرات مخربی بر کشور می‌گذاشت و حتی باعث می‌شد که آن‌ها همین‌گونه رفتار‌ها را با دیگر افراد زیردست خود داشته باشند و به همین صورت احتمال این رفتار در سطوح دیگر بیشتر و بیشتر می‌شد.

منبع: ایرنا

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۱۰ ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۲
فاسد تر و نامردتر و پست فطرت تر از خانواده هزار نفری
انگلیس و امریکاست که
باعث شد که یک سرباز بیسواد با کودتا بقدرت برسد و
ایران زمین را نابود کردند و
دست وردار هم نیستند .دزدان نابکار ربع پهلوی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۵۳ ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۲
خاندان پهلوی و رژیمش فاسدتر از این حرف ها بودند.