«هیژدهچرخ» روایت مواجه شدن خادم حضرت معصومه (س) با زائران مختلف، دغدغههای درونی خودش و گشت و گذاری در حرم است. راوی دست خواننده را میگیرد و به بهانههای مختلف مخاطب را به گوشه و کنار حرم میبرد. او به مکانیهایی از حرم نور میتاباند که کمتر دیده شدهاند یا به دلایل مختلف مورد دقت و توجه زائر قرار نمیگیرند.
در این کتاب توضیحات راوی وجوه مختلفی از حرم را روشن میکند، گاهی به دل تاریخ میرود، گاه به معماری صحنها و رواقها و شبستانها نظر میکند. در بخشی از این روایتها به افرادی که در حرم دفن شدهاند میپردازد و از همه مهمتر از مواجهه خودش با زائرین یا زائرین با او پرده برمیدارد. در این مجموعه پای روایت نویسنده همچون چرخهای ویلچر که روی سنگ فرشها و قالیهای حرم حرکت میکند، چسبیده به زمین است.
«رفتیم بالاسر حضرت. نشیمن ویلچر را جمع کردم. گذاشتمش کنار دیوار. زیارتنامه را باز کردم. همه پشت سرم ایستادند. در نقش مداح کاروان، زیارتنامه خواندم. «السَّلامُ عَلَی آدَمَ صِفْوَةِ اللَّهِ». همه دستبهسینه و سربهزیر گوش سپردند به کلمات، به لحن صدا. به «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی» که رسیدم یکی دو نفر گفتند یا خواهر امام رضا و شانههایشان تکان خورد. امام رضاها از دهان نیفتاد که رسیدم به سلامهای بیبی. وقتی «السَّلامُ عَلَیْکِ»ها از دهانم بیرون ریخت بوی گلاب ناب قمصر خورد به پر دماغمان. بوی معطرِ شبکههای ضریح.
مجموعه روایت «هیژدهچرخ» اثر یونس عزیزی که از سوی انتشارات صاد به چاپ رسیده است امسال در سی و چهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران عرضه میشود. پیش از این رمان «چپدستها» از این نویسنده از سوی انتشارات شهرستان ادب راهی بازار نشر شده بود.