زن جوان که مقابل افسر پلیس آگاهی نشسته بود، اشک ریزان شکایت خود را روی برگهای چنین نوشت.
آگهی فروش گوشی تلفن هوشمندم را در سایت دیوار گذاشته بودم. میخواستم با فروش آن پول رهن منزل را جور کنم. چند دقیقه بیشتر از ثبت آگهی نگذشته بود که مرد جوانی با شماره تلفنم تماس گرفت و ادعا کرد مشتری خرید گوشی است. با خوشحالی نشانی منزلم را در خیابان آخوند خراسانی دادم و منتظر ماندم.
هوا رو به تاریکی میرفت که زنگ منزل به صدا درآمد. خریدار گوشی بود. وقتی به بیرون از خانه رفتم، موتورسوار قد کوتاهی را دیدم که لباس ورزشی به تن داشت و کلاهی هم بر سرش گذاشته بود. نوجوان ۱۲-۱۳ سالهای هم از روی ترک موتورسیکلت او به من نگاه میکرد. بدون آن که درباره قیمت گوشی چک و چانهای بزند مشغول واریز وجه آن از طریق گوشی تلفن شد چرا که قبل از آن شماره کارت بانکی ام را گرفته بود، اما هیچ پیامک واریز وجهی از طرف بانک برایم نیامد! خیلی خونسرد گفت: سامانههای بانکی مشکل دارد، لحظاتی صبر کن حتما ارسال میشود. او رسید واریز وجه را از درون گوشی تلفن خودش به من نشان داد. همه چیز درست بود. حتی نام و مشخصات من در رسید بانکی ثبت شده بود! با این وجود اعتماد نکردم و باز هم مشغول بررسی پیامک بانکی شدم که ناگهان او گاز موتورسیکلت را فشرد و از محل گریخت. من هم که هاج و واج مانده بودم مسافتی را فریاد زنان به دنبالش دویدم، اما دیگر خسته شدم و او رفت.
بعد از این ماجرا بود که گریه کنان با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم و ... آغاز تحقیقات با شماره تلفنی که زن جوان در اختیار پلیس گذاشت، تحقیقات برای شناسایی مالک خط تلفن آغاز شد، اما طولی نکشید که مهر «مجهول الهویه» روی برگه تحقیقات نقش بست چرا که سارق از خطهای بدون هویت برای تماس با شاکی استفاده کرده بود.
در حالی که کارآگاهان پلیس آگاهی منطقه ثامن مشهد در پی یافتن سرنخی برای ادامه تحقیقات بودند، شاکی پرونده دوباره با افسر آگاهی تماس گرفت و ماجرای تلخ دیگری را بازگو کرد. او گفت: چند دقیقه قبل، سارق گوشی از یک خط ناشناس دیگر با من تماس گرفت و مدعی شد اگر با او ارتباط غیراخلاقی برقرار کنم گوشی تلفنم را به من بازمی گرداند! من هم که به شدت عصبانی شده بودم، این تماس احمقانه را قطع کردم.
این بار شماره تلفنی که شاکی در اختیار کارآگاهان گذاشت، سرنخ خوبی برای ردیابی دزدی بود که در «دیوار» لانه داشت چرا که شماره تلفنهای دیگری از طریق استعلام مخابراتی به دست آمد که با «دزد ناموس» تماس گرفته بودند! اما وقتی صاحبان شماره تلفنهای مذکور به پلیس آگاهی احضار شدند، تازه مشخص شد که آنها نیز از قربانیان سرقت با شیوه «رسیدهای جعلی» هستند.
یکی از دختران جوانی که تماسهای زیادی با «دزد مذکور» برقرار کرده بود، درباره این تماسها به افسر پرونده گفت: سارق قد کوتاهی گوشی تلفنم را که در سایت دیوار آگهی داده بودم با ترفند رسید جعلی ربود و سپس برای برقراری ارتباط با من تماس گرفت. من هم با این امید که شاید بتوانم از همین نقطه ضعف سارق استفاده کنم و گوشی تلفنم را پس بگیرم با او تماس میگرفتم تا شاید نقشه ام کارساز شود، ولی او به حرفهای من اعتماد نمیکرد.
در این وضعیت، کارآگاهان به سراغ زن دیگری رفتند که او نیز تماسهای زیادی با دزد قد کوتاه داشت. آن زن گفت من دوست یکی از شاکیان هستم. دوستم که طعمه سرقت با رسیدهای جعلی شده بود از من برای به دام انداختن سارق کمک خواست تا با او ارتباط برقرار کنم! من هم برای کمک به دوستم با شماره تلفن او تماس گرفتم تا در یک قرار صوری او را به چنگ قانون بیندازیم!
این دختر جوان که موفق به تماس تصویری با «دزد ناموس» شده و این تماس را ضبط کرده بود، تصویر او را به پلیس نشان داد و این گونه چهره سارق در اختیار پلیس قرار گرفت و بررسیها ادامه یافت. دزد معروف به «غربت»، چهره نگاری سارق از طریق فناوریهای نوین پلیسی، بالاخره هویت دزد مذکور را برای کارآگاهان پلیس آگاهی ثامن مشهد فاش کرد.
او سارقی به نام «مهدی- د» معروف به «غربت» بود. ادامه تحقیقات و بررسی سوابق وی نشان داد که این سارق جوان از طریق پلیس فتا نیز تحت تعقیب است و عناوین جعلی دیگری نیز دارد که برای فرار از مجازات از این عناوین استفاده کرده است. در همین حال مشخص شد یکی از طعمههای وی که در شهرک طرق مشهد با شگرد «رسیدهای جعلی» گوشی تلفن خود را از دست داده است، موفق شده تا چند شماره از پلاک موتورسیکلت سارق قدکوتاه را به خاطر بسپارد.
این سرنخ برای پلیس اهمیت ویژهای داشت به همین دلیل افسر پرونده، با همکاری دیگر بخشهای تخصصی نیروی انتظامی به ردیابی پلاک مذکور پرداخت و بالاخره شماره کامل پلاک موتورسیکلت را به دست آورد. پیگیری پلاک موتورسیکلت مذکور در نهایت به بنگاهی در بولوار رسالت مشهد رسید و بنگاه دار که تصویر سارق را شناسایی کرده بود، از طریق قولنامه فروش، نشانی خریدار را در اختیار کارآگاهان گذاشت، اما وقتی کارآگاهان به نشانی یاد شده در بولوار رسالت رفتند کسی آن جا نبود، ولی بررسی سامانههای پلیسی نشان داد که «مهدی- د» حدود یک هفته قبل توسط عوامل انتظامی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد دستگیر و به دادسرای عمومی و انقلاب معرفی شده است.
بلافاصله دامنه تحقیقات به دستگاه قضایی کشید، اما بررسیها بیانگر آن بود که متهم با معرفی ضامن در روز جمعه از زندان آزاد شده است. وقتی کارآگاهان سراغ ضامن او را گرفتند تازه فهمیدند که «ضامن» او را نمیشناسد و از جمله ضامنهای قلابی است که در اطراف مراکز قضایی پرسه میزنند و با گرفتن پول، ضامن افرادی میشوند که به جواز کسب یا وثیقههای دیگر نیاز دارند!
این گونه بود که کارآگاهان دوباره سرنخهای موجود را زیر ذره بین تحقیقات بردند و در سامانههای پلیسی به اسامی با هویتهای دیگری مانند «مهدی- م» رسیدند که چهره او با تصویر «مهدی- د» مطابقت داشت، اما هویت وی جعلی بود. در همین حال ادامه بررسیها کارآگاهان را به سوی پروندههای «مهدی – م» کشاند که با به امانت گذاشتن مدارک شناسایی در فروشگاههای لوازم صوتی و تصویری، جوشکاری و ... اموالی مانند باندهای بزرگ، هیلتی، پلی استیشن (پی – اس – فور) را اجاره کرده، ولی دیگر آنها را بازنگردانده بود. ورود کارآگاهان به محتویات این پروندهها که در مراکز انتظامی تشکیل شده بود، نشان داد که افراد زیادی با این شگرد اموال خود را از دست داده اند؛ بنابراین کارآگاهان به بررسی فیلم دوربینهای مداربسته برخی از فروشگاههای مذکور پرداختند و با دیدن تصاویر «مهدی – د» دریافتند که «مهدی – م» (دزد اموال فروشگاه ها) همان سارق تحت تعقیب آن هاست که شگرد خود را برای دستبرد به اموال مردم تغییر داده است، حالا دیگر کارآگاهان با اسامی مختلف جعلی روبه رو بودند که سارق حرفهای معروف به «غربت» از آنها برای ارتکاب جرم استفاده میکرد.
دختر فراری چند ماه از آغاز ماجراهای دزد قد کوتاه گذشته بود که با دستور سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد)، گروه ویژهای از کارآگاهان با نظارت و هدایت سرهنگ تاج بخش (رئیس پلیس آگاهی ثامن) روند تحقیقات را تغییر دادند و با تجزیه و تحلیلهای کارشناسی و همچنین تجمیع پروندههایی که احتمال میرفت سارق قد کوتاه در آنها نقش داشته باشد، رصدهای اطلاعاتی را با بهره گیری از امکانات فنی به بررسی انواع دیگر سرقتها کشاندند چرا که اکنون مشخص شده بود او تنها با شیوه «رسیدهای جعلی» دست به ارتکاب جرم نمیزند! از سوی دیگر مشخص شد که متهم با به امانت گذاشتن مدارک سرقتی در فروشگاهها و به ویژه لوازم صوتی و تصویری، اموال شهروندان را به سرقت میبرد.
بالاخره ریشه یابی این پرونده به جایی رسید که هویت واقعی متهم مذکور لو رفت. بررسیهای بیشتر بیانگر آن بود که وی از یک طایفه معروف است که بیشتر افراد این طایفه از طریق سرقت و جیب بری روزگار میگذرانند. وقتی هویت بستگان وی برای پلیس لو رفت، ناگهان باجناق «مهدی- د» به پلیس آگاهی مراجعه کرد و از گم شدن دختر ۱۳ ساله اش خبر داد.
اگرچه در همان تحقیقات مقدماتی مشخص شد که دختر ۱۳ ساله با پسری جوان در بولوار رسالت دوست شده و به همراه وی از منزل فرار کرده است، اما وقتی کارآگاهان از پدر دختر مذکور درباره باجناقش سوال کردند او دیگر حتی موضوع دخترش را نیز پیگیری نکرد و در تماس با باجناقش به وی اطلاع داد که پلیس آگاهی در جست وجوی اوست.
دستگیری غربت، کارآگاهان با نقشه مذکور به هدف خود رسیدند چرا که بعد از این ماجرا «مهدی – د» از مخفیگاهش بیرون آمد و هرچند روز یک سوئیت را در منطقهای از شهر اجاره میکرد تا شناسایی نشود که همین موضوع موجب شد کارآگاهان محل اختفای وی را شناسایی کنند، اما در همین حال سرنخهایی از شکایت باجناق «مهدی – د» به دست آمد که به خاطر خرید یک دستگاه موتورسیکلت دچار اختلاف شده بودند و به این پرونده در کلانتری میرزا کوچک خان رسیدگی میشد. به همین دلیل گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سروان پریشان (افسر پرونده) به بررسی این پرونده پرداختند و با پیگیری موضوع دریافتند که باجناق وی، حدود ۳ روز بعد از طرح شکایت و به دلیل ارتکاب جرم تحصیل مال نامشروع دیگر روانه زندان شده است، اما با پیگیری فروشنده اصلی موتورسیکلت کارآگاهان به فروشگاهی در بزرگراه شهید بابانظر رسیدند و با همکاری فروشنده مشخص شد که باجناقها موتورسیکلت را به طور مشترک خریده اند و سپس در پرداخت وجه دچار اختلاف شده اند. به همین دلیل فروشنده در یک قرار صوری، «مهدی- د» را به فروشگاه کشاند و این گونه حلقههای قانون بر دستان متهم فراری گره خورد. این درحالی بود که در بازرسی بدنی از وی لوازمی برای شکستن شیشههای خودرو نیز کشف شد.
با انتقال متهم ۳۰ ساله به پلیس آگاهی ثامن، بازجویی از وی آغاز شد. این جوان سارق بخشی از دنیای دزدان در زیر پوست شهر را نمایان کرد و گفت: مدت هاست که به مواد مخدر صنعتی اعتیاد دارم و از طریق سرقت هزینه هایم را تامین میکنم. من علاوه بر سرقت از فروشگاهها و گوشیهای تلفن همراه به خودروها نیز دستبرد میزنم و اموال داخل آنها را به همراه برخی قطعات مانند ضبط و پخش و باندها را به سرقت میبرم، اما مهمتر از همه این ها، گوشیهای سرقتی را به مالخری معروف به «چکمه» میفروشم که مردی پولدار است. هرچند روز یک بار کیسه پر از چک پولها (تراول) را برمی داریم و با هم به مناطقی مانند پنجراه، آرامگاه فردوسی، خواجه ربیع و ... میرویم چرا که هرکدام از این مناطق سرقفلی یک مالخر اموال سرقتی است. آنها گوشیهای سرقتی را از سارقان میخرند و سپس «چکمه» با پرداخت وجه نقد، گوشیها را از مالخران این مناطق خریداری میکند تا از طریق مرزهای شرقی به کشورهای همسایه منتقل کند.
این سارق معتاد که تاکنون به بیش از صد فقره انواع سرقتها در شهر اعتراف کرده است، در ادامه بازجویی ها، ماجراهای دیگری را در زیر پوست شهر فاش کرد و گفت: مالخر مذکور آشنایان زیادی دارد و به من تاکید کرده بود که هرگاه دستگیر شدم اول با او تماس بگیرم تا برایم ضامن بیاورد. او با پرداخت مبلغی اندک، افرادی را که جواز کسب و سند اجاره میدهند، راضی میکند تا سارقان را ضمانت کنند! روزی هم که من در کلانتری میرزا کوچک خان دستگیر شدم او بلافاصله با سپردن وثیقه آزادم کرد!
متهم این پرونده همچنین ۳۵ نقطه مختلف را در شهر به کارآگاهان پلیس آگاهی منطقه ثامن مشهد نشان داد که با شکستن شیشه خودروها، اموال آنها را ربوده است، اما تاکید کرد که به دلیل مصرف مواد مخدر از نوع شیشه بسیاری از سرقتها را به خاطر ندارد!
او همچنین به گوشی قاپی با شگرد رسیدهای جعلی در مناطق سیدی، وکیل آباد، فرامرز عباسی، خواجه ربیع، رسالت و... نیز اعتراف کرد و درباره تماس هایش با طعمهها گفت: به دلیل مصرف مواد مخدر دچار نوعی وسوسههای شیطانی میشدم و از طریق گفتگو با طعمههایی که شماره تلفن آنها را از سایت دیوار برداشته بودم، سعی میکردم به نوعی آرامش روانی برسم، ولی میترسیدم با آنها قرار بگذارم، اما از قبل مشخصات و شماره کارت بانکی طعمهها را از طریق تماس برای واریز بیعانه ثبت میکردم و این گونه رسیدهای جعلی را به فروشنده نشان میدادم و تا جایی که به خاطر دارم بیش از ۴۵ بار گوشی با این شیوه سرقت کرده ام.
«مهدی- د» همچنین ادامه داد: به خاطر این که همه حسابهای بانکی من از طریق دستگاه قضایی مسدود شده بود، از کارتهای بانکی معتادان متجاهر برای واریز پول استفاده میکردم یا هر بار که گوشی تلفنی را میفروختم مبلغی را برای خرید مدارک سرقتی مانند گواهی نامه، کارت ملی، کارت پایان خدمت و ... هزینه میکردم تا با به امانت گذاشتن آنها در فروشگاه ها، اموال اجارهای را سرقت کنم. ولی کار ما در این جا به پایان نمیرسید چرا که همیشه ۳۰ درصد از مبالغ سرقتی را به یکی از همدستانمان میدادیم که در یکی از جایگاههای سوخت کار میکرد. شگرد من این گونه بود که مثلا وقتی پلی استیشن را از یک فروشگاه با مدارک سرقتی اجاره میکردم آن را به مالخری در هسته مرکزی شهر میفروختم سپس شماره حساب همدستم در پمپ بنزین را برای واریز مبلغ خرید به او میدادم، چون کسی ۱۵ یا ۱۶ میلیون وجه نقد در فروشگاه ندارد، اما او هم برای آن که پول نقد به من بدهد ۳۰ درصد از مبلغ را کسر میکرد؟!
این متهم جوان درباره استفاده از یک زن یا یک نوجوان در سرقتهای گوشی قاپی نیز گفت: معمولا برای جلب اعتماد فروشندگان دختر یا پسر یکی از بستگانم را سوار موتورسیکلت میکردم که در بیشتر مواقع همان دختر باجناقم بود که الان فراری است، ولی در سرقتهای گوشی قاپی در خیابان یا پارک ها، همسرم را با خودم میبردم. در عین حال من به سرقت عادت کرده ام و از این طریق هزینههای زندگی ام را تامین میکنم حتی اموال سوئیتها و منازلی را هم که اجاره میکردم، به سرقت میبردم که ۴ مورد آن را به خاطر دارم.
دزد مذکور شگرد دیگری از جرایم خود را لو داد و گفت: برای تهیه موتورسیکلتهایی که بتوانم با آنها جرایم گوشی قاپی را انجام بدهم سراغ فروشندگان موتورسیکلت میرفتم و با اسامی و مشخصات جعلی قولنامه مینوشتم و سپس مبلغی را پرداخت میکردم تا بقیه وجه خرید را بعدا پرداخت کنم، ولی بعد از آن که چندین فقره سرقت با آن انجام میدادم، موتورسیکلت را به صورت نقدی میفروختم و کسی هم نمیتوانست مرا پیدا کند!
شایان ذکر است این دزد ۳۰ ساله تاکنون به خرید و فروش ۴ دستگاه موتورسیکلت با این شگرد از موتورفروشیها اعتراف کرده است.
منبع: روزنامه خراسان