از لحظهای که آرات حسینی، برای سود بردن از فضای هواداران و صید کردن توجهات قشری که او را کمتر میشناسند، با سپاهان قرارداد امضا کرد عاقبت ماجرا قابل پیشبینی بود؛ عاقبتی، چون جدایی زودهنگام، بدون هیچ سودی برای طرفین که تیتراژ انتهای آن مصاحبههای متوالی و گلایههای پوچ است.
آرات ۹ ساله که تا امروز به اندازه تیمهای زلاتان ابراهیموویچ در تمام دوران حرفهای، آکادمی تعویض کرده و تجارت فالوور توسط پدرش همچنان ادامه دارد، پس از پر کردن کارت حافظههای چند گیگابایتی از عکس با لباسهای اصل لیورپول و چمنهای انگلیسی به ایران برگشت. جایی که انتظار میرفت با حضور در آکادمی سپاهان، به عنوان یکی از حرفهایترین باشگاههای در زمینه فوتبال پایه شروع حرفهای خود در فوتبال را جشن بگیرد، اما اینگونه نبود. مثل تمام آکادمیها و تیمهای قبلی، او در اصفهان هم دوام نیاورد، چون پدرش آن قدر این کودک ۹ ساله را غرق زرق و برق نمایشی کرده که او هیچ درکی از فوتبال ندارد. تحفه او از تمام این تغییر تیمها هم مارکوپولوبازی در دنیای فالوورهاست.
روزی نیست که کلیپهای نمایشی او با تیترهایی زرد در صفحات مجازی بازنشر نشود و در وبسایتها تصاویر او با پیراهنهای مختلف منتشر نشود. روزی نیست که در شبکههای اجتماعی از این پسر شیرین و با استعداد در نقش چیزی غیر از ورزشکار استفاده نشود و اطرافیان او کاسه گدایی فالوور را جلوی هر سلبریتی دراز نکنند. لعنت به آن تیک آبی که حالا جای آسمان آبی پسرک را گرفته و دیگر به او اجازه بچگی کردن نمیدهد. این پسر که روزی مایه افتخار همه بابت تکنیک ناب و توجهات بود هر روز از جاده اصلی دور میشود.
آخرین شاهکار رقم زده شده توسط آرات در اصفهان رقم خورد. جایی که از طرف او قراردادی چند میلیاردی درخواست داده شد، اما پس از چند جلسه تمرینی (طبق گفته مربیان آکادمی) پسر بچه ۹ ساله با پای چپ بسیار ضعیف و ارتباط فوقالعاده ضعیفتر با همسن و سالها، هیچ درکی از فوتبال به عنوان بازی گروهی نشان نداده، اما اگر به او بگویید خودی نشان بده تا صبح برایتان روپایی میزند. سوال اینجاست مسی یا رونالدو که هیچ، در همین کشورمان کسی با روپایی به تیم ملی رسیده؟ آیا اولین اصل در فوتبال به عنوان ورزش گروهی ارتباط با دیگران نیست؟ آیا آرات که نه... پدرش تصور میکند اگر ۹۰ دقیقه در یک گوشه از زمین خودنمایی کردن باعث برد تیم میشود؟
اگر از یک خاکخورده عرصه فوتبال پایه بپرسید چند نفر سالیانه شبیه به آرات به آکادمیها میپیوندند و رویاهای بزرگ دارند احتمالا با اعدادی بزرگ مواجه میشوید، اما اگر از عاقبتشان بپرسید احتمالا چیزی جز عدد «صفر» پیش رویتان نخواهد بود. هر از گاهی یک نفر چهره میشود، میدرخشد، شاید حتی قراردادی نمایشی امضا کند (مسی اردبیلی را که بخاطر داردی؟) عکس و فیلمش را میگیرد و میرود پی کارش.
چند سال بعد هم با غصه از قصه پرحسرتش میگوید. روزی اینستاگرام نبود و ما آنها را نمیشناختیم، اما حالا آراتهایی که به جای طی کردن پله پله موفقیت و پیشرفت، مانور تبلیغاتی میدهند، جلوی چشممان هستند. به جایی نرسیدنشان از خورشید نیمروز هم روشنتر است، اما واحسرتا که طعم شیرین کاذب لایک تمام قرنیه را اشغال کرده. ما میمانیم و افسوس که چرا نتوانستیم کمکی کنیم.
آرات اصول فوتبال را نمیداند، اما جلوی دروبین ایستادن را چرا. بلد نیست با همتیمی ارتباط برقرار کند، اما میتواند موهایش را درست ببندد تا در ریلز اینستاگرام «خوشگل» بایستد. یک ریال از فوتبال حرفهای درآمد نخواهد داشت، اما از «لینک را بالا بکشید» و «این صفحه را دنبال کنید» چرا.
او پیر میشود، اما بزرگ نه. تا دیر نشده کودکی را به او برگردانید.
منبع: برنا
واقعا چقدر جای کمی تفکر و تعقل خالیه !!!!!
ولی از نظر دادن های وقت و بیوقت خودت آن هم بدون آگاهی و خرد ، احساس مترقی بودن را در خودت می بینی و انتظار داری دیگران هم این انتظار پوچ را باور کنند.