از همان روز اول افتتاح نمایشکاه کتاب زیر پوستی بخش کودک نمایشگاه را زیر نظر گرفتیم، همه کالسکههای همراه با پدر و مادرها را شمردیم، غرفه سرپوشیده شده مادر ـ کودک برای استراحت بچهها و مادرهایشان هم یک سرکی کشیدیم، آنجا هم پًر از اسباب بازی و خوراکی بود. تا بچهها دوام بیاورند و مادرانشان چند دقیقهای استراحت کنند، حتی در این غرفه تخت هم گذاشته بودند تا بچهها بخوابند. خلاصه که آنقدر کالسکه شمردیم و عکس گرفتیم که دیگر یک عده خودشان برایمان دست تکان میدادند تا برایشان خاطره سازی کنیم.
با خودمان فکر میکنیم؛ آوردن این کالسکهها با این حجم خوارکیها، چند دست لباس برای تعویض و همینطور پاکتهایی از کتاب که به دسته کالسکه آویزان است، مادر و پدرها را خسته نمیکند که بگویند: خب مگر واجب بود این بچهها را با خودمان بیاوریم؟
اما واقعا به چهرههای خندانشان که نگاه میکنیم، ظاهرا در پس فکرشان چنین حرفهایی نمیزنند و فکرهای دیگری در سردارند.
«مریم محبتی» یکی از همین مادران است به سمتش میروم در حالیکه یکی از بچهها چادرش را میکشد دیگری هم دستور کتاب میدهد. او با لبخند میگوید که هر سال با همین شرایط بچهها را به نمایشگاه میآورد، چون معتقد است بچهها باید از همان کودکی با کتاب عجین شوند. البته معتقد است که نباید خرید کتاب فقط محدود به نمایشگاه باشد و در طول سال دیگر برای بچهها خرید نشود چرا که گاهی سایتها و کتابفروشیها تخفیف کتاب میزنند به هرحال قیمت کتاب هم بالا رفته است.
پس از آن دو مرتبه بچهها دورش را میگیرند و دیگر موفق نمیشوم با خانم محبتی صحبت کنم. اما یک مادر و مادربزرگ به همراه دو بچه کوچک در کالسکه توجهم را جلب میکنند اول جلو میروم و ازآنها مجوز عکس گرفتن میگیرم. بعد از آن مشغول صحبت میشویم. خانم سالاری به همراه مادرش بچهها به نمایشگاه آوردهاند. او معتقد است که گرمی هوا گاه باعث کلافه شدن بچهها میشود، اما چون نوزاد هستند و هنوز راه نمیروند میتواند آنها را کنترل کند مخصوصا اینکه با مادرش هم به نمایشگاه آمده و بخش کودک نسبت به سایر بخشها خنکتر است.
خانم سالاری نگاهی به غرفههای پر از کتاب و مخاطب میاندازد و میگوید: مادری که از ابتدا به فکر ریشههای فرهنگی و زبانی فرزندانشان باشد میتوانند روی آنها در دوران نوجوانی هم نفوذ داشته باشد و به راه صحیح فرزندانش را هدایت کند. البته بگذریم از اینکه خیلیها مراقب این نیستند که چه خوراکی به کودک و نوجوانشان میدهند و همین که میبینند بچهها کتاب میخوانند دیگر با چیزی کار ندارند. درحالیکه پس از کتابخوانی نکته دیگر توجه به محتوای کتاب است که باید برای مادران با اهمیت باشد.
وی که معتقد است کتابخوانی نسل به نسل در خانوادهها ادامه پیدا میکند از علایق کودکیاش و تلاشی که پدر و مادر برای نهادینه کردن این یار مهربان در زندگیاش کردهاند تعریف میکند.
از این مادر و مادربزرگ خداحافظی میکنم و سراغ غرفههای کودک میروم. برخی از غرفهها میز و صندلی گذاشتهاند و بچهها مشغول نقاشی کردن هستند.
غرفه بچههای مسجد گروه سرود نوجوان مذهبی آورده و بچهها مشغول تماشا هستند و با خود فکر میکنم که چقدر همه اینها میتواند بچههای ما را سمت و سوی درست بدهد، اماای کاش فقط به ده روز اکتفا نمیشد و کل سال میشد چنین شرایطی را در کشور عزیزمان داشته باشیم.
در همین فکرها بودیم که دیدیم مادری نوزادش را از کالسکه خارج کرده و به سمت غرفه مادر- کودک میرود. همراهش داخل میشوم. جمعی از مادران یا استراحت میکنند، نماز میخوانند یا اینکه با بچههایشان مشغول بازی با اسباب بازیهایی هستند که نمایشگاه برای سرگرمیشان تدارک دیده است.
یکی از مادران نوزادش را روی پا خوابانده لبخندی به او تحویل میدهم و با هم، هم کلام میشویم. خیلی راحت صحبت میکند. خوشحال است ازاینکه با کودکش به نمایشگاه آمده هرچند که مسیر خیلی هم برای آمدنش هموار نبوده، اما موفق شده تعدادی کتاب برای سنین مختلف کودکش بخرد. مخصوصا تٔآکیدش روی کتابهای لالایی است. خانم مسرت میگوید: «خودش معلم است حال که بچهها دار شده، در مرخصی به سر میبرد، اما تلاش میکند تا از کتاب و کتابخوانی دور نشود. همه آرزویم این بوده که فرزندانم هم اهل کتاب شوند.»
از غرفههای رنگ به رنگ کودک و نوجوان با نگاهمان تصویربرداری میکنیم، این تصاویر همیشه برایمان میماند و آرزو میکنیم که هر سال این میزان علاقهمند به کتابخوانی به ویژه در بین قشر کودک و نوجوانمان بیشتر از قبل شود. هنوز دو روز دیگر از نمایشگاه باقی مانده است و خانوادههای زیادی هستند که به همراه فرزندانشان و کالسکهها به سمت نمایشگاه خواهند آمد.
منبع: فارس