حجتالاسلام والمسلمین ابراهیم کلانتری در سی و هفتمین جلسه از سلسله مباحث با موضوع «ولایت فقیه» ضمن تبریک دهه کرامت، سالروز بزرگداشت حضرت احمدبن موسی (ع) و سالروز فتح خرمشهر، گفت: حماسه فتح خرمشهر، حماسه بزرگِ آزادسازی بخشی از میهن اسلامی است که هم ارزش بزرگی در تاریخ انقلاب و دفاع مقدس بود و هم باعث افتخار و عزت و سربلندی ملت ایران است.
او گفت: به تعبیر امام (ره) خرمشهر را خدا آزاد کرد، چراکه انجام آن حماسه بزرگ را حتی بسیاری از نخبگان جنگ و دفاع، تصور نمیکردند، اما با توکل بر خدای تبارک و تعالی و با برخورداری از ایمان و استقامت، در تاریخ دفاع مقدس رقم خورد و البته به تعبیر رهبرمعظم انقلاب (حفظهالله)، «خرمشهرها در پیش است» که با ایمان، پایمردی، بصیرت و اقدام به موقع نیروهای انقلاب، خرمشهرهای دیگر نیز فتح خواهد شد.
کلانتری در ادامه سخنان به بیان سومین دلیل قرآنی نظریه «ولایت فقیه» پرداخت و گفت: وجوب اطاعت از اولوا الأَمر، دلیل قرآنی دیگر در اثبات نظریه «ولایت فقیه» است.
تولیت حرم مطهر شاهچراغ (ع) با اشاره به آیه ۵۹ سوره نسا، گفت: قرآن کریم در این آیه شریفه از همه مؤمنان میخواهد که افزون بر اطاعت از خدا و رسول اکرم (ص) از اولواالأمر نیز اطاعت کنند: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأْمْرِ مِنْکُمْ؛ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا را و اولوا الأمر را». این آیه همانگونه که مؤمنان را به اطاعت مطلق از خداوند و رسول (ص) امر فرموده، آنان را به اطاعت مطلق از اولوا الأمر نیز مأمور ساخته است.
این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: فعل «اطیعوا» در آیه شریفه دوبار آمده است، نخست: «اطیعوا الله» و دوم: «اطیعُوا الرَّسولَ و اولی الأمرِ مِنکُم». مأمور ساختن به اطاعت از خدا و سپس اطاعت از رسول الله و اولی الأمر بیانگر این حقیقت است که مؤمنان در حیات مادی و معنوی خود همواره با دو نوع امر و دستورالعمل مواجهند؛ نخست، اوامر الهی و دوم، اوامر رسول (ص) و اولیالأمر.
او گفت: اوامر و دستورات الهی همان است که از طریق وحی قرآنی بر آدمیان عرضه میشود و مؤمنان بر اساس این آیه و آیات دیگر مکلّف به اطاعت از آنها هستند، امّا اوامر و دستورات پیامبر (ص) و اولی الأمر آن سلسله از دستوراتی است که از ناحیه ایشان صادر میشود و به شأن و مقام امامت و ولایت آنان بر امت و جامعه اسلامی مرتبط است.
کلانتری در ادامه به سخنی از علامه طباطبایی (قدس سره) در تشریح این مطلب پرداخت و گفت: ایشان در کتاب المیزان میفرماید «جای تردید نیست که مراد از اطاعت خداوند چیزی جز اطاعت خداوند در آموزهها و دستورالعملهای وحیانی که از طریق پیامبر اکرم (ص) بر مؤمنان عرضه میشود، نیست، اما پیامبر (ص) خود دو حیثیت جداگانه دارد؛ یکی حیثیت تشریع احکام به کمک آنچه خداوند از طریق وحی غیر قرآنی بر آن حضرت عرضه میکند و این در حقیقت بیان همان جزئیاتی است که اصول آنها در قرآن آمده است.
تولیت حرم مطهر حضرت شاهچراغ (ع) گفت: خداوند خود خطاب به پیامبر (ص) در آیه ۴۴ سوره نحل فرموده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ؛ ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را نازل شده است تشریح نمایی» و دیگری حیثیت اظهار نظر و صدور فرمان که مرتبط با شأن ولایی آن حضرت در اداره جامعه و قضاوت بین مردم است. خداوند خطاب به پیامبر (ص) در آیه ۱۰۵ سوره نسا فرموده است: «لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّه؛ تا بین مردمان حکم کنی بر اساس آنچه خداوند بر تو عرضه کرده است». این همان رأی و فرمانهایی است که پیامبر اکرم (ص) بر اساس قوانین صادر میکنند و همچنین تصمیماتی است که آن حضرت در امور مهم جامعه اتخاذ میکنند. از همین مطلب روشن میشود که اطاعت از رسول (ص) با اطاعت از خدا متمایز است، گر چه اطاعت از رسول (ص) نیز در حقیقت اطاعت از خداوند است، زیرا خداوند چنین اطاعتی را تشریع کرده است».
او در توضیح بیشتر وحی غیر قرآنی که در این سخن علامه طباطبایی به آن اشاره شد، گفت: دو نوع وحی بر پیامبر (ص) صورت گرفته، یکی همین وحی قرآنی است که شامل ۶۲۳۶ آیه کلام الله مجید است. طبق اعتقاد عموم مسلمانان، لفظ و معنا از طرف خداوند به وساطت جبرئیل، به پیامبر (ص) رسیده و ایشان نیز عیناً آن را به عموم مردم ابلاغ کرده است که همان وحی قرآنی است و شخص پیامبر (ص) در اینجا فقط نقش واسطه را دارد و هیچ کلمه و حرفی به آن نیافزوده است. پیامبر (ص) هم در دریافت وحی، هم در تلقی وحی (تثبیت وحی در قلبشان) و هم در ابلاغ وحی معصوم بوده است یعنی هیچ چیز غیر قرآنی در آن داخل نشده است. «دریافت معصومانه وحی، تلقی معصومانه وحی و ابلاغ معصومانه وحی». وحی قرآنی اینگونه است. هرچه هست کلامِ الله است. یکی از مسئولیتهای بزرگ پیامبر (ص)، تشریح و توضیح همین وحی قرآنی است که همین کار نیز با هدایتهایی که از طرف خدا میشد، صورت میگرفته است و به آن وحی غیرقرآنی میگویند.
کلانتری گفت: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» که علامه طباطبایی به آن اشاره کرده است، این شأن تبیینگری پیامبر (ص) نسبت به وحی قرآنی را بیان میکند. پیامبر (ص) چگونه تبیین میکرد؟ خود قرآن فرموده: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی* إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی» (آیات ۳ و ۴ سوره نجم) و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست. این هدایت نیز از طریق وحی به پیامبر (ص) صورت میگرفت. این وحی، همان وحی غیر قرآنی است. این فقط نظر علامه نیست بلکه باور اساسی همه مسلمین است. موضوع دیگر اینکه، پیامبر (ص) بین مردم بر اساس «بِما أَراکَ اللَّه» و «بِما أَنْزَلَ اللهُ» یعنی در چارچوب دستورات خداوند حکومت میکرد، این بحث مهمی در قرآن شناسی و کلام اسلامی است. مبنای فرمایش علامه و تفاوت وحی قرآنی و وحی غیرقرآنی در کتاب «وحی قرآنی» که بنده تألیف کردم، مفصل بیان شده است.
رئیس انجمن علمی انقلاب اسلامی با استناد به سخن علامه طباطبایی، سه نتیجه احصا کرد و گفت: بنابر سخن ایشان، ما به سه دسته دستورالعمل واجب الأطاعه شرعی روبهرو هستیم؛ نخست، اوامر خداوند که در متن آیات قرآن به آنها تصریح شده است، مانند «أَقِمِ الصَّلَاةَ» (طه ۱۴)، «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ» (بقره۱۸۳) «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ» (بقره ۱۷۹)، «وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (توبه ۴۱) همین آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ...» و دهها حکم دیگرکه امر واجب است. و... دوم؛ اوامر پیامبر (ص) که بر اساس وحی غیر قرآنی آن حضرت در تشریح و تبیین آیات قرآن صادر میکنند، مانند تعداد رکعات نماز، مناسک حج، و... و سومین نتیجه، اوامری که پیامبر (ص) به سبب شأن ولایت اجتماعی صادر میکنند، مانند امر به جهاد در جنگ بدر و سایر جنگها، نصب فرماندهان و امر به اطاعت از آنان، و... در همه تاریخ ۱۰ ساله مدینه، دهها جنگ و غزوه و سریّه صورت میگرفت که پیامبر (ص) فرمانده انتخاب میکرد و به همه دستور اطاعت از آنها را میداد. اینها برمیگردد به جایگاه حاکمیت سیاسی پیامبر (ص) که طبق آیه شریفه واجب الإطاعة است.
او گفت: امام خمینی (ره) نیز در کتاب ولایت فقیه، صفحه۷۱، در تشریح تمایز بین اطاعت از خدا و اطاعت از رسول (ص) و اولوا الأمر چنین میگویند: «همه کارهای عبادی و غیر عبادی که مربوط به احکام است، اطاعت خدا است. متابعت از رسول اکرم (ص) عمل کردن به احکام نیست، مطلب دیگری است. البته اطاعت رسول اکرم (ص) به یک معنا اطاعت خداست، چون خدا دستور داده از پیغمبرش اطاعت کنیم. اگر رسول اکرم (ص)، که رئیس و رهبر جامعه اسلامی است، امر کند و بگوید همه باید با سپاه اسامه به جنگ بروند، کسی حق تخلف ندارد. این امر خدا نیست، بلکه امر رسول است. خداوند حکومت و فرماندهی را به آن حضرت واگذار کرده است و حضرت هم بنا بر مصالح به تدارک و بسیج سپاه میپردازد؛ والی و حاکم و قاضی تعیین میکند، یا برکنار میسازد».
تولیت حرم مطهر شاهچراغ (ع) در ادامه به دو نکته در ارتباط با شناخت دقیق آیه ۵۹ سوره نسا اشاره کرد و گفت: نکته مهم در شناخت دقیق مفهوم آیه ۵۹ سوره نسا این است که خداوند کریم در این آیه شریفه مؤمنان را به اطاعت مطلق و بدون قیدو شرط از رسول (ص) و اولوا الأمر مأمور ساخته است. لازمه آشکار چنین اطاعتی ولایت مطلقهای است که خداوند برای رسول (ص) و اولوا الأمر قرار داده است، بنابراین، مفهوم آیه شریفه چنین خواهد بود که به سبب ولایت مطلقهای که خداوند برای رسول (ص) و اولواالأمر تشریع کرده بر همه مؤمنان واجب است که در همه حوزهها اعم از فردی و اجتماعی از ایشان اطاعت محض داشته باشند.
او گفت: نکته دیگر آنکه فرازمانی و جهان شمول بودن قرآن کریم و همچنین خالی بودن آیه شریفه از هرگونه قید زمانی و مکانی مستلزم آن است که خطاب آیه [ یا ایهاالذین آمنوا]همه مؤمنان را در بستر زمان و در هر عصر و نسلی به صورت یکسان شامل شود. از اینرو همانگونه که مؤمنان عصر پیامبر گرامی (ص) مخاطب آیه شریفه بودهاند، مؤمنان عصرهای پس از آن حضرت تا امروز و همچنین سایر مؤمنان تا پایان عمر دنیا مخاطب این آیه هستند. این مطلب بیانگر حقیقت بزرگ دیگری است که در مفهوم آیه شریفه نهفته است و آن حضور همیشگی افرادی است که مصداق اولوا الأمر بوده و مؤمنان افزون بر اطاعت مطلق از خدا و رسول، مکلّف به اطاعت مطلق از ایشان نیز هستند.
این استاد حوزه و دانشگاه در پاسخ به این پرسش که اولوا الأمر چه کسانی هستند، گفت: اولوا الأمر، اسم جمع به معنای صاحبان امر است و «امر» در اینجا یا به معنای شئونی است که به دین و یا دنیای مؤمنان مربوط است و یا به معنای دستور ایجابی در مقابل نهی است. براین اساس، اولوا الأمر کسانی هستند که شئون مختلف دینی و دنیایی مؤمنان را اداره میکنند و یا مؤمنان را به انجام اموری مأمور میسازند.
کلانتری گفت: در تعیین مصادیق اولوا الأمر در میان عالِمان اهل سنت اختلاف نظر و تشتت بسیاری دیده میشود، اما قریب به اتفاق عالمان و اندیشمندان شیعه با تکیه بر احادیث فراوانی که از اهل بیت رسیده است، امامان معصوم (ع) را مصداق اولوا الأمر در آیه شریفه میدانند. شیخ طوسی در ذیل آیه شریفه چنین میگوید: «اصحاب ما از امام باقر و امام صادق (ع) روایت کردهاند که اولوا الأمر همان امامان از آل محمد (ص) هستند. به همین دلیل خداوند اطاعت از آنان را به صورت مطلق واجب کرده است، همانگونه که اطاعت از رسول و خودش را نیز به صورت مطلق واجب شمرده است. جایز نیست واجب کردن اطاعت مطلق از کسی مگر آنکه معصوم و از سهو و اشتباه در امان باشد و چنین شرطی در فرماندهان و عالمان موجود نیست. چنین اطاعت بیقید و شرطی از ائمه (ع) واجب است که ادلّه فراوانی بر عصمت و طهارت آنان دلالت دارند».
او در ادامه به چگونگی استناد به این آیه در موضوع ولایت فقیه پرداخت و افزود: پرسشی که مطرح میشود این است که با توجه به اینکه مصادیق اولواالامر در آیه شریفه فقط امامان معصوم (ع) هستند، چگونه میتوان از این آیه در موضوع ولایت فقیه در عصر غیبت بهره جست؟
تولیت حرم مطهر حضرت شاهچراغ (ع) در ادامه در پاسخ به این پرسش گفت: این آیه به ضمیمه روایات متعددی که از امامان معصوم (ع) در ارجاع پیروان خود به فقیهان واجد شرایط و همچنین نصب آنان به نیابت از خود در زمان عدم دسترسی به آن حضرات، رسیده است، دلیل محکمی بر موضوع ولایت فقیه در عصر غیبت بهشمار میآید.
کلانتری گفت: براساس این آیه، مؤمنان مکلف به اطاعت از امامان معصوم (ع) شدهاند و امامان معصوم (ع) که خود اولواالامر و واجب الاطاعه هستند فقیهان واجد شرایط را در غیاب خود به نیابت عامه برگزیده و مومنان را مکلف به مراجعه و اطاعت از آنان کردهاند. از اینرو امر خداوند به اطاعت از اولواالامر امر به اطاعت از فقیهان جامع شرایط در عصر غیبت نیز است.
او گفت: امام خمینی (قدس سره) در تبیین مفاد توقیع شریف امام عصر (عج): «واما الحوادث الواقعه فارجِعُوا فیها الی رواة حدیثنا؛ فانّهم حجّتی علیکم و اَنا حجة الله ...» مطلب دقیقی را متذکّر میشوند که در روشنتر شدن پاسخ به پرسش بالا بسیار راهگشاست. ایشان در کتاب البیع میگوید «آنچه از بدیهیات مذهب شیعه بهشمار میآید این است که حجت خدا بودن امام معصوم (ع) بیان دیگری است از منصب الهی و ولایت مطلقه امام (ع) بر کلیه شئوون بندگان، نه اینکه امام صرفاً مرجع امت است در بیان احکام. بر این اساس از این سخن امام (ع): «فانّهم حجّتی علیکم و اِنا حجة الله» استفاده میشود که مراد امام این است که آنچه از ناحیه خداوند به من داده شده از ناحیه من به فقیهان واگذار شده است. از اینجا روشن میشود که نخست از ناحیه خداوند، امام (ع) به ولایت منصوب شده و سپس فقیهان از ناحیه امام (ع) به ولایت برگزیده شدهاند».
تولیت حرم شاهچراغ (ع) گفت: فقیه گرانقدر، صاحب جواهر در کتاب زکات در مبحث مصارف آن در عصر غیبت، نظر فقیه را در این خصوص [مصارف زکات]همچون نظر امام معصوم (ع) دانسته و در استدلال بر این مطلب چنین میگوید: «اطلاق ادلة حکومته خصوصا روایه النصب التی وردت عن صاحب الامر (ع) روحی له الفداء، یصیره من اولی الامر الذین اَوجَبَ اللهُ عَلَینا طاعَتَهُم» مطلق بودن ادله حاکمیت فقیه بهویژه روایتی که از امام عصر (عج) در نصب فقیهان واجد شرایط به ولایت در غیاب آن حضرت وارد شده است، فقیه را در شمار اولوا الامر قرار میدهد، آنان که خداوند اطاعت از ایشان را بر ما واجب کرده است.
او در ادامه به نظر استاد جوادی آملی، در توضیح نظرصاحب جواهر پرداخت و گفت: استاد جوادی آملی چنین میگوید: «منظور ایشان این است که، چون امام معصوم با بیانی از قبیل «اِنّی جَعَلتُه حاکماً» فقیه جامعالشرایط را به عنوان ولیّ و حاکم معرفی کند، برای آن اصل و کبرای کلّی که در آیه مبارکه «اطیعو الله و اطیعُوا الرّسولَ وَ اُولِی الأمرِ منکُم» بیان شده است، موضوع و صغری درست خواهد شد یعنی بعد از اینکه، ولی امّر، خود فقیه جامع الشرایط را به سمت حکومت و ولایت منصوب کرد، آن فقیه مطابق دستور ولیّ امر از زمره اولیای امور محسوب خواهد شد و در این صورت اطاعت از او نیز واجب میشود».
کلانتری در پایان به بیان نظر استاد مکارم شیرازی در ذیل آیه شریفه پرداخت و افزود: ایشان میگوید «همه مفسران در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از «اولوا الأمر»، امامان معصوم (ع) هستند که رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی، در تمام شئون زندگی از طرف خداوند و پیامبر (ص) به آنها سپرده شده است و غیر آنها را شامل نمیشود البته کسانی که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند و پستی را در جامعه اسلامی به عهده بگیرند، با شرایط معینی اطاعت آنها لازم است نه بهخاطر اینکه اولوا الأمرند، بلکه به خاطر اینکه نمایندگان اولوا الأمر هستند».