علائم فرسودگی شغلی لطفاً از خودتان این سؤالها را بپرسید : آیا در محل کار بدبین یا بسیار منتقد شدهاید؟ آیا خودتان را به کنار میکشانید و برای شروع کار مشکل دارید؟ آیا نسبت به همکاران و صحبت های آنان، تحریک پذیر یا بیتاب شدهاید؟ آیا انرژی لازم برای انجام مناسب کار را ندارید؟ آیا تمرکز کردن برای شما سخت است؟ آیا از دستاوردهای خود رضایت ندارید؟ آیا نسبت به شغل خود احساس ناامیدی می کنید؟ آیا از غذا، سیگار ، یا قرص آرام بخش برای احساس بهتر یا فرار از احساسی که محل کار به شما میدهد استفاده می کنید؟ آیا عادات خواب شما تغییر کرده است؟ آیا از سردردهای غیر قابل توضیح، مشکلات معده یا روده ناراحت هستید؟ اگر پاسخ شما به هر یک از این سؤالات مثبت است، ممکن است دچار فرسودگی شغلی شده باشید!
بالاتر از همهچیز خسته است. بیش از هرکاری دلش میخواهد به خواب، کتاب و دنیای فیلمهایش برگردد. دنیا، دنیای کارش ناگهان برایش سرگیجهآور، سخت و دشوار شده است. روزها به سختی از رختخواب بیرون میآید به زور و بدبختی زیر کتری را روشن میکند به قهوه پناه میبرد تا بتواند روزش را آغاز کند.
از خودش میپرسد آدم همینجوری دیوانه میشود؟ هرگز به خواب هم نمیدید که روزی آنقدر خسته باشد. تصور میکرد جنون با داد و بیداد و جیغ و فریاد و یا توهم همراه باشد اما در این لحظه به روشنی فهمیده که راه دیگری هم هست مسیری بسیار آرامتر راهی که کند، کرخت، نومیدوار و یکدست به سراغت میآید. فرسودگی؛ او فرسوده شده است.
این مرد دچار فرسودگی شده است به قول خودش فرسودگی شغلی. به زور سر کار میرود و تحت فشار شدید کارهایش را انجام میدهد به زحمت روزهایش را به شب میرساند و خلاصه اینکه کلی فشار روی خودش تحمل میکند. شما چطور هستید؟ آیا مثل چند سال قبل همچنان صبحها کارتان را با نشاط و خوشحالی آغاز میکنید؟ شاید هم اصلاً برعکس شبکار هستید و شبها سر کار میروید و روزها میخوابید. آیا با شغلتان حال خوبی دارید و همچنان از شغلتان لذت میبرید یا همهچیز برایتان تکراری، غیرقابل تحمل و بیهوده است. شاید هم فقط برای امرار معاش یا قطع نشدن بیمهتان کار میکنید؟ راستی آدمها چه زمانی دچار فرسودگی شغلی میشوند؟ آیا مشاغلی هستند که کارکنانش بیشتر در معرض فرسودگی قرار بگیرند؟ راهکارهای مقابله با فرسودگی کدام است؟
کرختی، ناامیدی، اندوه و... تمام اینها میتواند مفهوم فرسودگی باشد. فرسودگی در اثر احساس ناخوشایندی که قاعدتاً نباید باشد به وجود میآید. مثل محمد که با داشتن خانوادهای گرم و صمیمی، باید روزهای خوبی را سپری کند، اما نمیداند چرا زمان کار که میرسد انگار حالش دگرگون میشود: «در یک شرکت کار میکنم که دائم با پرونده و ارباب رجوع و توضیح برای مدیران سروکار دارم. وضعیت حقوقیام خوب است و گلایهای ندارم اما اینکه هر روز در همان محل تکراری حاضر شوم و مجبور باشم برای متقاعد کردن آدمها دائم حرف بزنم، خسته شدهام. از اینکه هر روز باید به همه لبخند بزنم اما اصلاً حوصله ندارم. گاهی از فرط این تکرار و ناامیدی دلم میخواهد بیدلیل سر آدمها فریاد بزنم اما خودم را کنترل میکنم، اما نمیدانم تا چه زمان قادرم خشمم را کنترل کنم. میدانی من افسرده نیستم من خسته و فرسودهام.»
فریبا هم مدیر یک کافه است. او هم بشدت از کارش خسته است: «در کل روز باید لبخند به لب داشته باشی به حرفهای مشتریها با علاقه گوش کنی و سروصدای دائمی کافه را تحمل کنی و در عینحال با پرسنل هم چک و چانه بزنی من فکر میکنم دیگر توان ادامه این راه را ندارم این وضعیت کل زندگیام را تحتالشعاع قرار داده.»
خوب که فکر کنید این حرفها برای خیلیهایمان آشناست، آدمهایی وظیفهشناس که هر روز سر ساعت در محل کارشان حاضرند، کارشان را بخوبی انجام میدهند و شب هم به خانهشان برمیگردند. آدمهایی که باید خوشحال باشند اما فرسودگی تمام وجودشان را پر کرده. فریبا و محمد خیلی روزها در محل کارشان رؤیای روزهای بازنشستگی میبافند.
محمد میگوید: هتلی کوچک و پرت را در جایی دورافتاده، یعنی دورافتادهترین جای ممکن تصور میکند. اتاقی کرایه میکند و روی تخت دراز میکشد و کتاب میخواند. او از زندگی یکنواخت و ملالآورش گریزی میزند، به رؤیاهایش. فریبا هم یک ساحل خلوت را تصور میکند جایی که هیچ سروصدایی نیست و کسی هم نیست تا با او صحبت کند و او میتواند ساعتها به صدای امواج دریا گوش بسپارد.
بد نیست پای حرفهای یک روزنامهنگار هم بنشینیم: «فرسودگی شغلی برای من بخشیاش مربوط به نوع کارم است. خبرنگارم و هر روز باید اخبار را چک کنم و طبعاً هر روز با اخبار مثبتی هم روبهرو نمیشوم. فشار و استرس دائم با من همراه است. فشاری که گاهی احساسش هم نمیکنی اما روی تو اثر بد میگذارد. در روزهای تعطیل که از شبکههای اجتماعی و خبرگزاریها فاصله میگیرم بازهم حال بدی دارم مدام فکر میکنم نکند اتفاقی افتاده و من از آن بیخبرم. دائم یک فشاری را تحمل میکنم یعنی روزهای تعطیلم هم با استرس و فشار همراه است. بخش بعدی فرسودگی هم به نوع کارم ربطی ندارد و شاید در همه مشاغل دیده شود. فرسودگی که نشان از روتین بودن کارم دارد اینکه مجبوری هر روز سر کار بروی و بعد برگردی. این تکرار در همه فصلها از تابستان و زمستان اتفاق میافتد.
اگر به لحاظ کاری هم خیلی راضی نباشی این مشکل بیشتر رخ میدهد. حتی گاهی فرسودگی به شرایط آب و هوایی هم ربط پیدا میکند مثل اینکه در گرمای تابستان و هوای گرم این شرایط بیشتر برایت پیش میآید و حالت بدتر میشود. یا در روزهای بارانی و خوش آب و هوا که مجبوری سر کار بروی میگویی کاش من هم میتوانستم از این آب و هوا لذت ببرم اما مجبوری کار کنی. مهمتر از همه اینها وقتی همه زندگیات به کار میگذرد فرصتی برای پرداختن به فعالیتهای مورد علاقهات پیدا نمیکنی و همان ازخودبیگانگی با کار پیدا میکنی و نمیتوانی به فعالیتهای مورد علاقهات بپردازی و بعد از مدتی خلاقیتت هم کور میشود. درباره خانمها این فرسودگی شغلی حتی بیشتر است و از آنها انتظار میرود بجز انجام شغلشان کارهای خانه را هم انجام دهند و به کارهای خانه و فرزندان هم برسد و حتی اگر دیگران هم کمک حالش باشند اما وظیفه اصلی با زن است و این فرد وقتی در فضای کارش قرار میگیرد خستهتر و فرسودهتر است.»
حالا میتوانید از خودتان بپرسید آیا دچار فرسودگی شغلی شدهاید یا نه؟ پروانه بیگی روانشناس میگوید: «وقتی یک سری از ویژگیها را دارید میتوانید بفهمید که دچار فرسودگی شغلی شدهاید از جمله اینکه در کارتان تحمل انتقاد ندارید این یعنی اینکه در حال خسته و فرسوده شدن هستید. پزشکانی که زیاد بیمار میبینند این را زیاد تجربه میکنند چراکه باید دائماً به رنجهای افراد دیگر گوش بدهند. نکته دوم مسخ شخصیت است یعنی انگار آدم کس دیگری میشود و ظرفیتش کم میشود این همان کرختیای است که خیلیها که دچار فرسودگی شغلی هستند از آن حرف میزنند.
سومین بعد فرسودگی احساس عدم کفایت شخصی است. یعنی فرد میگوید دیگر توان ندارم. خستگی مفرط و کمبود انرژی از دیگر نشانههاست با پیشرفت این علائم، خستگی فیزیکی و روانی فرد هم تشدید میشود و احساس میکند انرژیاش تخلیه شده است و کمکم بهرهوری کارش هم کاهش مییابد اینها علائم فرسودگی است و معلوم است فرد از خودش مراقبت نکرده است. این افراد باید تحت حمایتهای جمعی قرار بگیرند. همچنین برای کاهش فرسودگی شغلی میتوان تغییراتی در برنامه کاری داد و بخشهای جدید و جذابتری را بهکار افزود یا تلاش برای چالشبرانگیزتر شدن کار کرد. تلاش برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی هم مهم است یعنی سعی کنید برای خودتان زمان کافی برای استراحت، ورزش و... درنظر بگیرید. یادگیری مهارتهای جدید هم میتواند به احساس پویایی و تحول در حوزه شغل و دوری از فرسودگی شغلی بینجامد.
منبع: روزنامه ایران