تحولات در زمینه فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و تغییرات ویژگیهای فراگیران باعث شده محیطهای آموزشی نسبت به دهههای قبل تفاوتهای چشمگیری داشته باشند. بسیاری از صاحبنظران حوزه آموزش و مدرسان مربوطه به دنبال بررسی مدلهای جدید آموزشی به منظور موفقیت فراگیران در یادگیری هستند؛ لذا مدرس به عنوان طراح فعالیتهای یاددهییادگیری باید بر مکانیسمها، فرایندها و روشهای مناسب آموزشی تسلط داشته باشد. یکی از روشهای نوینی که در دهههای اخیر مطرح شده، آموزش معکوس است. ابداعکنندگان این نوع آموزش دریافتند که برای تدریس مجدد به دانشآموزان غایب با دشواریهایی مواجه هستند، از این رو شروع به ضبط کلاسهای درس خود با استفاده از نرمافزارها کردند.
به گفته محققان، مبدعان آموزش معکوس بعداً پی بردند که حتی دانشآموزانی که غایب نبودند نیز فیلمهای ضبط شده آنان را مشاهده میکردند، چرا که این امر به آنها کمک میکرد که درسهای کلاسی خود را تقویت و بررسی کنند. این عامل باعث شد که این متخصصان کنجکاو شوند که چگونه میتوانند از زمان کلاس و مفاهیم دیگر در یک کلاس وارونه استفاده کنند. در آموزش معکوس، فراگیران، بازیگران واقعی در یادگیری خود هستند. روش کلاس معکوس به معنای وارونهسازی نظم کلاس سنتی است، به گونهای که فراگیران میتوانند محتوا را در کلاس مجازی مشاهده کنند و سپس فعالیتها و تمرینهای عملی را در کلاس انجام دهند. این مدل آموزشی، یک رویکرد پداگوژیکی بر اساس آموزش مستقیم است که از فضای یادگیری گروهی به سمت یادگیری انفرادی حرکت میکند و نتایج گروهی را به سمت محیط یادگیری فعال و تعاملی متحول میکند، جایی که مدرسان به عنوان راهنما و تسهیل کننده یادگیری فراگیران، به روشی خلاقانه، موضوعات درسی را به کار میگیرند.
در این زمینه، محققان دانشگاه تهران دست به یک مطالعه پژوهشی زدهاند که در آن عوامل تأثیرگذار بر روش تدریس معکوس در نظام آموزش عالی مورد بررسی و شناسایی قرار گرفتهاند.
آنها برای انجام این پژوهش، مقالات علمی معتبر مرتبط با موضوع را در بازه زمانی ۱۰ سال اخیر (۲۰۲۱۲۰۱۱) از پایگاههای تخصصی و علمی داخل و خارج کشور، ارزیابی و تجزیه و تحلیل کردهاند.
بر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش دانشگاهی، عوامل تأثیرگذار بر آموزش معکوس شامل عوامل ساختاری، آموزشی، میان فردی و فردی هستند.
مرضیه دهقانی، دانشیار و پژوهشگر گروه علومتربیتی دانشگاه تهران و همکارش در این خصوص میگویند: «نتایج پژوهش ما نشان داد که تغییر روش تدریس از سنتی به معکوس، موجب ایجاد تصور بهتری از فضای دانشگاه به عنوان یک مکان علمی همگام با پیشرفتهای فناورانه میشود».
آنها افزوده اند : «همچنین حمایت مدیران از این تغییر، موجب توسعه حرفهای مدرسان و به تبع آن برنامهریزی و طراحی و اجرای دقیقتر تدریس خواهد شد. تدریسی که تعامل، مسئولیتپذیری، اعتماد به نفس، خودکارآمدی و رضایت بیشتر دانشجویان را به دنبال خواهد داشت».
بر اساس یافتههای این تحقیق، اگر آموزش به بهترین شکل خود با طراحی و برنامهریزی دقیق، در نظر گرفتن محتوای مناسب، شرایط زمانی و مکانی و ارزشیابی صحیح صورت پذیرد، علاوه بر بهبود تعاملات بین فردی، باعث افزایش انگیزه و به تبع آن پیشرفت تحصیلی در دانشجویان میشود.
به گفته دهقانی و همکارش، «امروزه رویکردهای یاددهییادگیری تحت تأثیر رشد روزافزون فناوریهای ارتباطی دچار تغییر و تحول شدهاند. فراگیران جوان نیز به دلیل مأنوس بودن با محیطهای ارتباطی فناورانه، از این محیطها استقبال بیشتری میکنند؛ لذا بهکارگیری روش معکوس در آموزش عالی میتواند تأثیر بیشتری از روشهای سنتی داشته باشد و در همین راستا پیشنهاد میشود مدیران و رؤسای دانشگاهها از مدرسانی که از این روش استفاده میکنند، حمایت کنند و آنان را مورد تشویق قرار دهند و شرایط آموزش فناوری به مدرسان را فراهم کنند».
به اعتقاد این محققان، با توجه به مزایای این روش در آموزش عالی پیشنهادات ذیل قابل ارائه هستند:
برگزاری کارگاههای آموزشی برای مدرسان و اساتید با هدف آشنایی با روش معکوس و آموزشهای فناورانه مرتبط با این روش؛ آگاه سازی اساتید از نتایج مثبت پژوهشها در این زمینه به منظور ترغیب و تشویق برای بهکارگیری این روش؛ حمایت و تشویق اساتیدی که این روش را به کار میگیرند؛ افزایش امکانات سختافزاری و نرمافزاری برای سهولت انجام این روش؛ آشنایی دانشجویان با مزایا و فواید این روش؛ اشتراک تجارب اساتید با یکدیگر در تولید محتوا، طراحی تکالیف و ارزشیابی؛ بیان تجارب اساتید در قالب پژوهش روایتی برای استفاده همکاران دیگر؛ تشکیل گروههای مجازی برای تبادل اطلاعات بین دانشجویان؛ طراحی و برنامهریزی دقیق بهمنظور مدیریت بهینه زمان در کلاس؛ طراحی تکالیف معنادار برای دروس نظری و عملی؛ ارزشیابی واقعی از فعالیتها و نتایج یادگیری بهجای روشهای تک بعدی و تستهای استاندارد شده.
این یافتههای پژوهشی در خصوص روش آموزش معکوس را دوفصلنامه «پژوهشهای برنامه درسی» متعلق به دانشگاه شیراز منتشر کرده است. انجمن مطالعات برنامه درسی ایران نیز در انتشار این نشریه همکاری دارد.