مادری معتاد می‌گوید: من و شوهرم پس از مصرف مواد مخدر در حال خودمان بودیم که پسرم باقیمانده مواد را برداشت و خورد؛ با اینکه او را سریع به بیمارستان رساندیم، اما فوت کرده بود.

آن روز نحس فرا رسید، من و مهران پس از مصرف مواد مخدر در حال و هوای خودمان بودیم و یادمان رفته بود که باقیمانده مواد را جمع کنیم که پسرم آن را برداشت و خورد. من در یک خانواده پرجمعیت و از نظر مالی و معیشتی همیشه در بحران زندگی کردم. همیشه به زندگی دیگران غبطه می‌خوردم به خصوص وقتی عید می‌شد، چون همه لباس نو داشتند، ولی ما باید لباس دیگران را می‌پوشیدیم.

 از چاله به چاه

 پدرم وقتی به ۱۷ سالگی رسیدم به اولین خواستگارم جواب مثبت داد بدون اینکه خودم در جریان باشم با حسن زیر یک سقف رفتیم سقفی که مشترک با خانه پدرشوهرم بود و من داخل یک اتاق زندگی می‌کردم در واقع من از چاله به چاه افتاده بودم، چون حسن نه تنها هیچ شغلی نداشت بلکه معتاد هم بود و وقتی خمار می‌شد مدام مرا کتک می‌زد.

 قهر عروس خانم

 چند بار قهر کردم و به منزل پدرم رفتم، ولی آن‌ها حمایتم نکردند، گفتند زندگی همین است باید بسوزی و بسازی و با کوله باری از غم واندوه برگشتم. اخلاق حسن بدتر شده بود حتی خانواده شوهرم هم با من بدرفتاری می‌کردند. با تمام این مشکلات فهمیده بودم حامله هستم، حسن با شنیدن این موضوع کمی اخلاقش بهتر شده بود و بابت این موضوع خیلی خوشحال بودم.

 طلاق

 وقتی دخترم به دنیا آمد شوهرم را به خاطر خرید و فروش مواد دستگیر کردند. مدت زندانی او زیاد بود، من ماندم با یک فرزند و خانواده شوهری که چند باری روی من دست بلند کرده بودند. به منزل پدرم رفتم. این بار، چون می‌دانستند کسی را ندارم حمایتم کردند و من هم سر کار رفتم و بعد از چند سال توانستم از شوهرم جدا شوم.

 عشق جدید

 پدر و مادرم در عرض یک سال فوت کردند و من با پولی که از ارث پدری گرفته بودم توانستم یک خانه اجاره کنم و با دخترم زندگی جدیدی بسازم. با آنکه هزینه‌های زندگی بالا بود، ولی راضی بودم، چون آرامش داشتم تا اینکه با مهران آشنا شدم. او چند سالی از من کوچک‌تر بود، ولی ادعای عاشقی می‌کرد. من هم که محبتی از شوهر سابقم ندیده بودم عاشق او شدم، ولی دخترم از این ماجرا ناراحت بود و با من رفتار بدی داشت. وقتی با مهران ازدواج کردم دخترم مرا ترک کرد و به خانه پدربزرگش رفت و با پدرش که تازه از زندان آزاد شده بود، زندگی کرد، اما انگار زندگی نمی‌خواست به من روی خوش نشان دهد، چون مهران هم به سمت مواد مخدر رفت و معتاد شده بود، خیلی سعی کردم او ترک کند، ولی متأسفانه هربار ترک می‌کرد و مجدد به مواد روی می‌آورد که من حامله شده بودم؛ از مهران خواستم به خاطر بچه مواد را ترک کند، اما به کار خودش ادامه می‌داد.

 آلودگی افیونی

 پسرم که به دنیا آمد، مهران مرا مجبور کرد مواد مخدر مصرف کنم تا از طعنه‌ها و مخالفت‌هایم در امان باشد. من و مهران باهم مواد مصرف می‌کردیم. گذر زمان را نمی‌توانستم درک کنم و از بزرگ شدن پسرم لذت ببرم، چون مدام خمار بودم و پسرم ۴ ساله شده بود. بار‌ها از مهران خواستم که مواد را ترک کنیم، ولی قبول نمی‌کرد دلم به حال پسرم می‌سوخت او چه گناهی داشت که از محبت پدر و مادر بی‌نصیب بود.

 روز نحس

 آن روز نحس فرا رسید. من و مهران پس از مصرف مواد مخدر در حال خودمان بودیم و یادمان رفته بود که باقیمانده مواد را جمع کنیم که پسرم آن را برداشت و خورد. وقتی بیدار شدم دیدم از دهان پسرم کف بالا آمده است سریع او را به بیمارستان رساندیم، اما او فوت کرده بود. به حالت جنون رسیده بودم چندین بار سعی کردم به زندگی خود پایان دهم، اما جرأت مردن هم نداشتم. برای همیشه مهران را ترک کردم و آواره خیابان‌ها و پارک‌ها شدم تا اینکه یک روز داخل یک خانه، پلیس مرا همراه دیگر معتادان دستگیر کرد. من هیچ انگیزه‌ای برای ادامه این زندگی نفرین شده ندارم.

تجزیه و تحلیل

 اعتیاد، موقعیت و منزلت اجتماعی فرد را تنزل می‌دهد و او را در نزد دیگران به عنوان فردی معرفی می‌کند که بی‌عاطفه، خودخواه، فاسد و دارای شخصیت نامتعادل و ناموزون است. اعتیاد، نظام خانواده را متلاشی می‌نماید، درآمد خانواده و جامعه را تقلیل می‌دهد و بخش قابل توجهی از آن را اتلاف می‌کند. فرد معتاد نسبت به قوانین اجتماعی و دستور دینی بی‌تفاوت می‌شود و این مسأله، زمینه ارتکاب بسیاری از انحرافات را از سوی وی فراهم می‌کند. عوامل زیادی در معتاد شدن این مورد دخیل بوده است. فرد مورد نظر در خانواده‌ای زندگی می‌کرده که روابط عاطفی و صمیمی بین اعضای آن کمرنگ بوده است، ازدواج بدون شناخت و به اجبار خانواده داشته، همسرش فردی معتاد و بی‌مسئولیت بود و در زمینه مهارت‌های زناشویی، همدلی و گفتگو دچار مشکل بوده است. با توجه به پیامد‌های طلاق که زندگی او هم متأثر از آن بوده است او به علت ضعف در اعتماد به نفس، احساس محرومیت و ناکامی و مهمتر ازهمه کمبود محبت دل باخته مهران شد که او هم اعتیاد داشت و مهران برای آنکه در موقع استعمال مواد مخدر مشکلی نداشته باشد و از سرزنش و انتقاد همسر خود بکاهد، او را مجبور به مصرف مواد مخدر کرد و مخاطب این مطلب هم به علت عدم دسترسی مالی و معیشتی و فرار از تنهایی، گرفتار منجلاب اعتیاد شد.

 پیشنهاد

- ازدواج امر مهمی است پس خانواده‌ها و جوانان باید در انتخاب همسر دقت کنند و از مشاوران و متخصصان این امر کمک بگیرند

 -آگاهی خانواده‌ها در رابطه با رفتار فرزندان و تربیت و کنترل صحیح آن‌ها در اجتماع و آشنایی آن‌ها با مضرات اعتیاد

 -تقویت هر چه بیشتر معنویات در بین خانواده‌ها، جوانان و نوجوانان

 - مردمی کردن مبارزه با مواد مخدر به شکل کامل.

 «سمیه آشنایی» کارشناس ارشد روانشناسی و مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری ۱۱ خمام

منبع: ایران

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۱۴ ۰۸ تير ۱۴۰۲
خاک تو سرت که حریف یه بی جان نشدی پاشو به خطر خون پسرت با این بی جان بجنگ و تر ک کن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۵۸ ۰۸ تير ۱۴۰۲
داداش دیگه کم آوردم نمیتونم ولی با حرف تو میخام دوباره شروع کنم
آخرین اخبار