طلاق؛ پایاندادن به امیدی است که به هزار آرزو شکل واقعیت به خود گرفتهبود. طلاق، پدیدهای اجتماعی که نیازمند واکاوی است تا دلایل و چرایی آن شفاف و برای آن راهکارهایی اساسی و بنیادی تعریف کرد؛ زیرا طلاق پایان دادن به زندگی زیر یک سقف و به معنایی دیگر از هم پاشیدگی یک خانواده است.
خانواده، نهادی که بنیان جامعه را شکل میدهد، بنابراین نجات راه اجتماع را باید در نهاد کوچک، اما اساسیاش جستوجو کرد. ازدواج و طلاق بیشک تاثیراتی گسترده در روند رشد جمعیت و تغییرات ساختار خانواده نقش مهمی به عهده دارند؛ نقشی که گویی در گذشته با دوام زندگیهای مشترک شهود بیشتری داشت و در دهههای اخیر با تغییرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... و متاسفانه ریختن قبح طلاق، به حاشیه کشیده شدهاست.
طلاق عاطفی بعد از متغیرهای روانشناسی
«همسرگزینی نادرست»، «نقص دانش و مهارت همسران»، «عملکرد نامطلوب همسران» و «شرایط نامطلوب اقتصادی» متهمان اصلی پرونده دلایل طلاقها است؛ دلایلی که از نتایج پژوهشها در دو دهه اخیر به دست آمده و قابل تاملاند، هرچند نباید ناامید بود، چون میتوان با اجرای دورههای آموزشی و مشاورهای از سوی نهادهای مسئول، الزام همسران به شرکت در آن و همچنین در نظر گرفتن ضمانت اجرای قانونی مناسب، گامهایی در کاهش پدیده طلاق برداشت.
در دو دهه اخیر پژوهشهایی که حول محور طلاق انجام شدهاست موضوعاتی همچون طلاق عاطفی، متغیرهای روانشناسی و طلاق، متغیرهای اجتماعی و طلاق، مسائل حقوقی طلاق، طلاق توافقی، مقایسه وضعیت اشخاص طلاقگرفته و عادی، فرزندان طلاق، طلاق به عنوان عامل و نتیجه آسیبها، نگرش به طلاق، سبک زندگی افراد طلاقگرفته و تجربه زیسته زنان مطلقه مورد توجه قرار گرفتهاست.
گرچه بررسیها نشان میدهد بیشترین موضوعی که در مطالعات به آن پرداخته شده «طلاق عاطفی» است. طلاق عاطفی ۱۸.۵درصد پژوهشها را به خود اختصاص داده و رتبه دوم را بعد از موضوع «متغیرهای روانشناسی» مثل سازگاری، تنظیم هیجانی، هوش هیجانی، اضطراب، افسردگی به خود اختصاص دادهاست.
نبودمهارت و خلأهای پرنشده
خانواده، ابتداییترین و از لحاظ گستردگی، جهانشمولترین نهاد اجتماعی به حساب میآید. به باور پژوهشگران خانواده از نخستین نظامهای نهاد عمومی و جهانی است که برای بقای جامعه ضرورت تام دارد. روابط مناسب در جامعه بیشک ریشه در روابط خانوادهها دارد و این یعنی هر اندازه روابط درون خانواده مناسبتر باشد، جامعه از ثبات و استحکام بیشتری برخوردار است.
به باور مریم دهقان، مشاور خانواده نداشتنمهارت و خلأهای موجود در زندگی مشترک، عوامل مهمی در مسأله طلاق است. به اعتقاد او، هر دوی این مسائل دخیل بوده، اما در اولویتبندی، خلأها در درجه اول قرار دارد. در میان زوجین، زوجهایی را داریم که مهارت و تکنیکی را نیاموختهاند و حتی از هوش بالایی هم برخوردار نیستند، اما در مدیریت زندگی مشترکشان موفقاند. به باور این مشاور خانواده، در گام نخست خلأهای عاطفی قرار دارد و بعد داشتن مهارتها اهمیت مییابد.
مسئولیتپذیر نبودن زوجین و...
بررسی پروندههای طلاق و گفتهها و شنیدهها گویای این مسأله است که مسئولیتپذیر نبودن زوجین، کمبود مهارتهای سازش، رضایت نداشتن از روابط جنسی، خیانت، اعتیاد و بیکاری عوامل افزایش طلاق در جامعه هستند، البته در موارد بسیاری نارضایتی جنسی و برآورده نشدن نیازهای زوجین یکی از دلایل اصلی این موضوع است، اگرچه هنوز پژوهش و تحقیق دقیقی در این مورد صورت نگرفته و آمار دقیقی از این عامل در دست نیست.
یکی از دلایل طلاق را شاید بتوان در تغییر نگرش زوجین جوان در قیاس با نسلهای گذشته جستوجو کرد، به واقع آستانه تحمل زوجها پایین آمدهاست: «مشکلات بخشی از زندگی مشترک محسوب میشوند، اما نسل جدید در برابر مشکلات میگوید چرا باید دندان سر جگر بگذارم و این زندگی را ادامه بدهم؟ در حالی که نسلهای گذشته حتی به آن فکر هم نمیکردند.» به باور دهقان، نباید نسبت به طلاق حساسیت بالایی نشان داد، چون اگر زوجین تصمیم به طلاق داشتهباشند این اتفاق میافتد. شاید تنها کمی آنها را بتوانیم عقب بیندازیم و به سمت طلاق پنهان یا همان طلاق عاطفی هدایت کنیم.
دلایل طلاق
۱- همسرگزینی نادرست
۲- نقص دانش و مهارت همسران
۳- عملکرد نامطلوب همسران
۴- شرایط نامطلوب اقتصادی
منبع: جام جم
یکی از دلایلی که الان باب شده ، قوانین ضعیف هست ، خانم با مهریه سنگین بدون هیچ دلیل مستند و قانع کننده ایی زندگی مشترک رو ترک میکنه و بعد سه چهار سال با این استدلال که من کراهت دارم از شوهر و این جدایی طولانی و مفارقت باعث آسیب های بعدی میشه و... که متاسفانه دادگاه هم حکم به طلاق صادر میکنه و خانم هم میره برا گزینه بعدی!
این فرارازسختی خیلی مهمه چون فرارازسختی باعث انحراف مسیرزندگی ازجاده آسفالت به جاده های خطرناک ودره میشه
**********************