چند جمله بالا، حال و هوای جوانی که خودش را به یکی از خادمان هیئت محبان فاطمة الزهرا (س) در جنوب تهران رسانده که: «دارم دق میکنم. این چند شب که لج کردم و نیامدم یک عمر به من گذشت. نخندیها حاجی! اما حس میکنم یک سال پیر شدم. من، دلِ دل کندن از مجالس این آقا را ندارم.»
حُر بودن به وقت محرم ۱۴۴۵
درست سال ۱۴۰۲ هجری شمسی، یک ربع از قرن ۲۱ میلادی گذشته و ۱۳۸۴ سال پس از واقعه عاشورای سال ۶۱ هجری قمری، جوانی که فتنه زمانه چند روزی او را از امام حسین (ع) دور کرده، اینطور بیتاب است. حال او و امثالش فکر آدم را درگیر یک پرسش میکند که دشمن کی فکرش را میکرد، فتنه «مشکی نپوشیم» و «امسال محرم نداریم»، نتیجه اش بشود این همه حُر شدن و برگشتن؟! شب عاشورای سال ۶۱ ه. ق اگر تا امام حسین (ع) چراغهای خیمه را خاموش کرد و خیلیها رفتند، اینجا، اما ۱۳۸۴ سال بعد، چه حُرهای پشیمانی که پس از چند روز دوری تا چراغ هیأت به وقت روضه خاموش شد، خودشان را به خیمه امام حسین (ع) رساندند و روایت احوالشان را اینجا میخوانیم.
از نطقی گویا تا سکوت اجباری!
امسال پویشهای متعددی راه افتاده که میگویند مردم به خصوص جوانان نباید در مجالس عزای امام حسین (ع) شرکت کنند. مشکی نپوشند، غذای نذری نخورند و نپزند، چون به کام حکومت تمام میشود. چند سال قبل هم همین گروهها بهانه میآوردند که باید هزینه مجالس شادی یا عزای اهل بیت (ع) به خصوص ماههای محرم و صفر را به فقرا اختصاص داد. نباید به حج رفت و پول آن باید خرج محرومان شود. این گروه ها، اما در آستانه ولنتاین یا سال نو میلادی نظری ندارند و معمولاً فقط سکوت پیشه میکنند. آنها امسال البته کمی عیان و بی نقابتر به میدان آمده اند و میگویند که هرکس مشکی بپوشد و به هیأت برود مقابل آنها و دشمنشان است.
پویش مجازی یا خفقان مجازی؟!
ادعای گنگی نیست؟ اینکه اگر کسی بخواهد برای شهدای کربلا اقامه عزا کند، سیاه بپوشد و نذری بدهد، چرا باید دشمن محسوب شود؟ معتقدند که برای حق میجنگند، اما چرا یک حق باید حقی دیرینه و عالم گیر را صدها سال است، زنده مانده و رهرو دارد را کمرنگ کند؟ هدفشان را مبارزه با ظلم و تلاش برای آزادی معرفی میکنند، اما چیزی شبیه حکومت نظامی در فضای مجازی راه انداخته اند که حتی پست و استوری محرمی را هم ممنوع میداند! خفقانی با چهره عدالتخواهی که مخاطبانش به خصوص جوانان را در تنگنای عاطفی میگذارد تا از هیأت امام حسین (ع) بدزدشان؛ و حالا فقط خدا میداند که چند جوان حالشان مثل آن جوان نادم باشد؟
یارکشی و جَو راه انداخته اند!
پسر جوان نامش «میلاد» و دانشجوست. به واسطه تحصیل و اشتغال، ساعتهای قابل توجهی از وقتش را در فضای مجازی میگذراند، تلفن همراهش را نشان پیرغلام اهل بیت (ع) میهد و میگوید: «قشنگ، جَو و یارکشی راه انداخته اند. حواست جمع نباشد، میبینی نصف دهه اول گذشت و تو شک داری هنوز که مشکی بپوشی و به مجلس عزای امام حسین (ع) بروی یا نه؟!» این «یا نه؟!» برایش گران تمام شده، صورتش خیس اشک میشود. پیرغلام، آغوش باز میکند و با همان نیم صدایی که دارد، برای جوانی که توی بغلش مثل بید میلرزد و گریه میکند، میخواند: «ارباب این عزادار جامونده ات را دریاب!...» گمانت تمام اشکهای یک دهه عزاداری اینجا خرج میشود. مثل سِیلی که از چشمان پسری جوان و جامانده روی پیراهن مشکی پیرغلام حسینی جاری میشود.
دور شدند، اما عاشقتر هم شدند
پیرغلام هیأت را صدا میزنند، همان که چند دقیقه پیش مداح هم شده بود. دست میلاد را میگیرد و میگوید: «بفرما جوان، به مجلس عزای آقایت خوش آمدی!» امسال هیأتها در کشور کم شاهد این صحنهها نیستند. پیرغلام «محمود» که هیچ یادش نمیآید اولین پیراهن مشکی عزای امام حسین (ع) را چند سالگی پوشیده، میگوید: «این ششمین جوانی است که توی این ۲ روز گذشته به آغوش امام حسین (ع) برگشته. جای خالی بعضیها هنوز به چشم میآید، مثلاً طبل زن هیأت و...» غم صدایش را پوشانده و میگوید: «چند نفر از جوانها هم میآیند یک گوشه توی سیاهی کوچه میایستند و از دور عزاداری را تماشا میکنند. میدانم که همین امروز و فرداست که طاقت نیاورند و خودشان بیایند مثل همه این سالها که خودشان میآمدند. فقط دشمن حساب کار خودش را بکند که عاشقی که طعم دوری را چشیده و دوباره به عشقش رسیده، محال است از آن دل بکند.»
امسال، سال آقا حُر است به نظرم
جمله پیرغلامی که او را «حاج محمود» صدا میکنند، وزن، مفهوم و عیار دارد. لبخند میزند و با گفتن جملههای بعدی، عیار حرفش را بالاتر میبرد: «طنابی که پاره شود را گره میزنند. طناب از جایی که گره میخورد، محکمتر میشود و نمیتوان به راحتی آن را پاره کرد. حالا ماجرای این غیبتهای چند شب محرم و دوباره برگشتن، حکایت همان گره است.» غفلت را از جامعه و جوانان میداند و تقصیر را از دشمن: «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. کسی هنوز نمیداند چرا بعد از ۱۴۰۰ سال این شور حسینی این همه زنده است آن هم هر سال قویتر از قبل؟ حالا شاید چند جوان چند وقتی هم فریب این تبلیغها علیه دین را بخورند، اما وقتی بر گردند کانّهُ «حر» برگشته اند. به نظرم امسال، سال آقا حُر است برای ما. اینکه جوان ما ببیند تا چه حد طاقت دوری از امام حسین (ع) را دارد؟»
نگو میروم روضه، بگو میروم کربلا
حاج محمود که میاندار است و صدایش هرچه به اواخر دهه اول نزدیکتر میشود، گرفته و دورگه، هورتی به نعلبکی آب داغی که خنک کرده، میکشد. نفس تازه کرده و میگوید: «آیت الله بهجت خدا بیامرزد، سفارش میکردند که هر وقت میخواهید بروید روضه و از شما میپرسند میخواهید کجا بروید؟ نگویید میرویم روضه. بگویید داریم میرویم کربلا. یعنی مجلس مولا را کربلا حساب کنید. منظورشان این بود که این مجالس همین قدر جدی و محل تمرین انتخاب خیر یا شر است؟ جوانی فقط بیاید روضه کجا و جوانی که اینجا را کربلا، تمرین و تکرار تاریخ ببیند کجا؟»
وقتی بالاخره دستشان رو شد
خادم صدا خسته امام حسین (ع) از «حامد»، پسر دیگری که تلفنی با حاجی حرف میزند و دوست دارد، دوباره به هیأت برگردد، اما روی آمدن ندارد هم میگوید: «خدا نگذرد از این منافقان و فتنه گرها. مسلمانها را به جان هم میاندازند و تفرقه پشت تفرقه. از آن طرف هم در برابر آتش زدن قرآن و این ماجراهای همجنس بازی و بی اخلاقی مثل مرده سکوت میکنند. حامد وقتی دیده که صاحب یکی از همین پیجها که چند وقت است، تبلیغ میکند برای نه به محرم تا آزادی! یک پست در حمایت از مردان همجنس باز در غرب گذاشته، بیدار شده کهای دل غافل؛ کلاه گذاشتند سرِ ما!»
آدم بدون امام حسین (ع) دوام میآورد؟
به گفته پیرغلام حسینی آقا حامد حالا دلش میخواهد برگردد هیأت، اما از تأخیر خودش خجالت میکشد و میگوید که کی شب پنجم، ششم سیاهپوش شده که من بشوم؟: «به او میگویم: لازم باشد، هر شب با هر کدام از شما که بخواهد برگردد همه اهل هیأت دوباره سیاهپوشان میگیریم. هر شب از نو سیاه میپوشیم. به او که برایم مثل پسر عزیز است، میگویم: آقا حامد، هیچ فکرش را میکردی، خبر داشتی انقدر دلت بند دل امام حسین (ع) باشد؟ فکرش را میکردی یک روز حال حر بن ریاحی را ذرهای هم که شده، بفهمی؟ آقا حامد، تو به من بگو! آدم بدون امام حسین (ع) دوام میآورد؟ هیچی دیگر! من حرف میزدم و صدای گریه او از پشت گوشی بند نمیآمد.»
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
یک خبرخوب هم از پیرغلام حسینی، کام آدم را حسابی شیرین میکند: «آقا حامد و دوستش گفته اند که نیت کرده اند، شب حضرت علی اصغر (ع) بیایند هیأت و خودشان را مثل یک بچه بیندازند به دامن آقا. راستش را بخواهید امسال حال حامد از همه ما خوشتر است، انقدر که او از این دوری و خجالت گریه میکند، ما توی روضه اشکمان نیامده. پسر، پاک عاشق شده انگار! میگوید: حاجی من تازه امسال مزه و معنی این شعر را با تمام وجودم چشیده ام: که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی حسین جان... خودش میخواند و خودش هم گریه میکند. کی فکرش را میکرد، دو روز دوری این همه عاشقی بیاورد؟!»
منبع: فارس