آن قدر خمار بودم که حتی به صدای دزدگیر خودرو هم توجهی نمیکردم. فقط به فکر سرقت اموال و قطعات داخل پراید بودم که مالک خودرو به همراه اهالی محل اطرافم را گرفتند و در حالی به پلیس ۱۱۰ زنگ زدند که ...
اینها بخشی از اظهارات دزد ۲۸ سالهای است که ساعت ۵ بامداد آخرین روز تیر گذشته حلقههای قانون بر دستانش خودنمایی کرد.
این سارق سابقه دار که در بازجوییهای مقدماتی افسران دایره تجسس به ارتکاب ۱۲ فقره سرقت محتویات و قطعات خودروهای پارک شده در حاشیه خیابانهای شهر اعتراف کرد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت: دوستان ناباب مرا بیچاره کردند. آن روزها جوان بودم و از سر کنجکاوی و هیجان به استعمال مواد مخدر روی آوردم. البته میخواستم نزد دوستانم که همگی معتقد بودند به صورت تفننی مواد مصرف میکنند کم نیاورم. به همین دلیل من هم پای بساط آنها نشستم و خیلی زود به یک معتاد حرفهای تبدیل شدم.
خانواده ام زمانی متوجه اعتیادم شدند که من دیگر به مصرف مواد مخدر صنعتی (شیشه) آلوده شده بودم. آنها خیلی تلاش کردند تا مرا از این مسیر تباهی بازدارند، ولی همه زحمات آنها بی فایده بود چرا که وقتی مرا در مرکز ترک اعتیاد بستری میکردند هر لحظه انتظار میکشیدم تا از آن جا بیرون بیایم و باز به پاتوقهای مصرف موادمخدر بروم.
بالاخره کار به جایی رسید که خانواده ام نیز از رفتارهای من خسته شدند و مرا به حال خودم رها کردند. این گونه بود که برای تامین مخارج اعتیادم شیوههای سرقت را از هم بساطی هایم آموختم و از آن روز به بعد از راه سرقتهای خرد و فروش قطعات و دیگر اموالی که از داخل خودروها به سرقت میبردم، هزینههای اعتیادم را میپرداختم.
حالا دیگر هر روز مقدار مصرفم بیشتر میشد و من در کنار استعمال شیشه، انواع قرصهای مخدردار را هم مصرف میکردم. چند بار هنگام سرقت قطعات دستگیر و راهی زندان شدم، اما وقتی از زندان بیرون میآمدم بلافاصله به پاتوق دوستانم میرفتم و با اولین مصرف شیشه، دوباره روزگار شوم را از سر میگرفتم. دیگر برایم آبرو و خانواده اهمیتی نداشت و تنها به تامین موادمخدر میاندیشیدم.
صبح تا عصر را به دلیل نشئگی ناشی از استعمال مواد میخوابیدم و بعد از بیداری دوباره باید پای بساط مینشستم تا خمار نشوم. به این ترتیب تا اوایل بامداد مواد مخدر مصرف میکردم و بعد هنگامی که همه مردم به خواب میرفتند من از خانه بیرون میآمدم تا با دستبرد به خودروها در تاریکی شب، هزینههای اعتیادم را تامین کنم.
امروز هم به دلیل این که موادمخدر کمتری مصرف کرده بودم از خماری رنج میکشیدم که به خیابان المهدی (عج) آمدم و پرایدی را دیدم که به راحتی میتوانستم در آن را باز کنم، اما وقتی در پراید را باز کردم اصلا نفهمیدم که آن خودرو دزدگیر دارد و آژیر آن به صدا درآمده است؛ چرا که از شدت خماری حال طبیعی نداشتم و تنها به سرقت قطعات و لوازم داخل آن فکر میکردم.
هنوز درون خودرو مشغول باز کردن برخی قطعات بودم که ناگهان صاحب خودرو و اهالی محل را در اطرافم دیدم و تازه فهمیدم که دزدگیر خودرو به صدا درآمده است. این گونه بود که با تماس اهالی محل، نیروهای گشت کلانتری رسالت هم از راه رسیدند و مرا به مرکز انتظامی منتقل کردند، اما خودم میدانم که این زندگی آشفته را دوستان ناباب برایم ساخته اند و اکنون بسیار سرافکنده و شرمسارم...
با توجه به شگرد این دزد حرفهای در حالی دستور تحقیقات بیشتر توسط سرگرد لطفی (رئیس کلانتری رسالت مشهد) برای واکاوی سرقتهای احتمالی دیگر وی صادر شد که این سارق سابقه دار به سرقتهای دیگری نیز اعتراف کرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: خراسان