زوج بودن دنیای جدیدی است که ادبیات مخصوص به خودش را دارد. قبل از ازدواج ممکن است فرد آزادانهتر تصمیم بگیرد و اهداف خود را دنبال کند. در دوران مجردی، تصمیمگیری درباره کار و تفریح و تحصیل و... تا حد زیادی فردی انجام میشود. ازدواج نقطه تمامشدن اهداف نیست؛ اما وقتی ازدواج اتفاق میافتد، همان فرد ممکن است احساس کند بسیاری از انتخابها و تصمیمگیریهاش دچار نوسان شده و به آسانی قبل اتفاق نمیافتد. حتی ممکن است هماهنگشدن با فرد دیگر را زمانبر و سخت ببیند و مواقعی احساس کند ازدواج مانع رسیدن به اهدافش شده است. اما واقعیت چیست؟
فکر کنید خانهای ۴۰متری دارید. وقتی قرار باشد خانه را تمیز کنید، احتمالاً خیلی سریع میتوانید دستی روی سر و روی آن بکشید و خانه را دستهگل کنید. نظافت خانه کوچک آسان است و البته بههمریختگیاش هم سریع و در چشم. صدالبته در این خانه مشکلاتی هم با محدودیت جا دارید.
بیشتربخوانید
اگر خانهتان جابهجا شود و به خانه ۲۰۰متری تبدیل شود، برایتان خوشحالکننده است یا ناراحتکننده؟ خانه بزرگ یعنی وسعت بیشتر، یعنی فضای راحتتر و بزرگتر برای حرکت. البته که خانه بزرگ سختیهایی هم دارد. از جمله اینکه نظافت و جمعوجورکردن در این خانه سختتر است. اما در نهایت، کدام خانهها حس توانمندی بیشتری ایجاد میکند؟
ازدواج مثل تغییر مکان از خانه کوچک به خانهای بزرگ است. وجود فرد با ازدواج وسعت پیدا میکند. اما این خانه ملزومات خودش را هم دارد. از جمله اینکه دیگر فرد بهتنهایی در آن زندگی نمیکند. همه چیز برای دو نفر که با هم زندگی میکنند، مهیا شده است. فرد بعد از ازدواج، قرار نیست تصمیمگیریهای خودش را کنار بگذارد؛ اما آنها را در زمینه جدیدی انجام میدهد که بافت زوجی نام دارد. مثلاً قرار نیست اگر در حال آمادهشدن برای کنکور بوده، درسخواندن را کنار بگذارد؛ ولی این پذیرش را نیاز دارد که در زندگی زوجی ممکن است زمان بیشتری لازم شود تا در مقطع بعدی پذیرفته شود؛ چون دیگر تنها نیست و در تصمیماتش باید یک نفر دیگر را هم در نظر بگیرد.
قدمبهقدم و پابهپای هم بنا به موقعیت و وضعیتی که زندگی تعیین میکند، هر دو طرف مسیر زندگی را برای خودشان و برای دیگری هموار میکنند. تجربه دانشجویی نشان داده است کسانی که متأهل بودهاند، در بسیاری مواقع نظم و نمرات بهتری را در دانشگاه از آنِ خود میکنند. واردشدن به بافت زوجی، در حقیقت واردشدن به مفهوم تعهد است؛ چرا که هر دو طرف در همه تصمیمگیریها قرار است همسرشان را در نظر بگیرند.
منبع: وب گاه تبیان
قطعا هیچکس
به جز بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
نوشته قشنگی بود ولی دور از واقعیت. من ترم دوم دوره دکترام تموم شد. ۴ مجرد و ۳ متاهل هستیم. متاهل ها نیمی از درس هاشونو نتونستن پاس کنن. اونهایی هم که پاس کردن ناپلئونی بود و با کمک مجردها. بنده خودم موافق ازدواج هستم. اما خواهشا کارشناسی شده خبر و متنهاتونو منتشر کنین. من با دیدگاه مثبتی متن رو خوندم اما باز نتونستم درکش کنم و حس توهین به شعور خواننده بهم دست میده.
با این وضعیت اجرا بها
حقوق قانون کار
هزینه ایاب و ذهاب
هزینه خورد و خوراک
هزینه آموزش و بهداشت
هزینه یک عرووسی ساده با کمترین امکانات برای شروع زندگی ساده
تازه از همه این موانع عبور کنی میرسی به سد بزرگ مدیریت زمان و روابط حسنه با همسر
چگونگی حفظ صمیمیت و تکراری نشدن زندگی و فرزندآوری و هزینه های کمر شکن و ....
واقعا ظرفیت اقیانوس می خواد و استواری آسمون
زمان به عقب برگرده هرگز ازدواج نخواهم کرد.
هم میتونه باعث افزایش ظرفیت بشه هم میتونه باعث کاهش ظرفیت بشه وباعث هلاکت ونابودی بشربشه
ازدواج درحال حاضردرایران برپایه مادی گرایی وپول استواره این ازدواج باعث تباه شدن زوجین میشه وهیچ فایده ای نداره بلکه باعث ازبین رفتن دنیاوآخرت انسان میشه