در خطبه ۱۴۷ نهجالبلاغه میخوانیم "فَبُعِثَ مُحَمَّداً بِالحَق". معنای لغوی این عبارت این است که: پس محمد را برانگیخت به حق (برای حق) و یا محمد را برانگیخت به وسیلهی حق. اگر این عبارت را تنها با نگاهی گذرا و بیتعمق بخوانیم اینطور معنا میشود که پیامبر اسلام به حق مبعوث شد و این شاید برای همه ما مسلمانان از بدیهیترین مباحثی باشد که به آن ایمان و باور داریم. اما اگر این عبارت را با تأملی دقیق و عمیق بخوانیم؛ در اندیشه و تفکر فتح بابی خواهد شد. اینکه میگوییم فتح بابی خواهد بود، یعنی کلید فهم بسیاری از آیات و روایات و معارف اسلامی در آن است.
حق یعنی چه؟ یعنی آن مکتبی که بر طبق سرشت انسانها و بر طبق فطرت این عالم است. بهعبارتی حق آن آییننامهای است که بر طبیعت انسانها و جهانی که در آن زیست میکند منطبق است. بدینترتیب دستورات _احکام، مسائل اخلاقی_تربیتی، مسائل اجتماعی_ فرهنگی، مسائل اقتصادی_ نظامی و تمام این داستانها و روایاتی که در این مکتب آمده است با سرشت بشر همپوشانی دارد. این نکتهی ظریف در فهم واژهی حق و هم در فهم متضاد آن یعنی واژهی باطل بسیار کارگر است.
نابراین دعوت حق یعنی؛ دعوت به شیوهای از زیست و تفکر که با کیفیت ساختمان وجود انسان و وجود جهان برابر و هماهنگ است و هر فلسفه، قانون و نظامی که با این ساختمان هماهنگ نباشد باطل است. چنانچه در آیات قرآن آمده است؛ "وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا". (و بگو حق آمد و باطل نابود شد. آرى باطل همواره نابودشدنى است). (۸۱، اسراء)
رهبر معظم انقلاب در بیان این مطلب میفرماید: آبی که در جوی میریزید، وقتی که این جوی بر طبق سنت طبیعی عالم به صورتی ساخته شده باشد که به طرف سراشیب حرکت کند، این آب همیشه در این جوی جاری خواهد بود، اما اگر آب را بریزید و بخواهید به آن طرف برود و آن طرف سر بالا باشد اگر آن را هُل هم بدهید یک مقداری میرود [اما]باز برمیگردد پایین. القَسر لایدوم. کار زورکی باقی نمیماند. (منشور حکومت علوی در نهجالبلاغه، ۱۳۵۲_۱۳۵۳)
شاید بهنظر برسد که باطل یک روزی باشد و عرض اندامی کند، اما باید دانست که پس از آن یک روز، دیگر نیست. چراکه باطل مانند کفهای روی آب است و نباید تصور کرد که وجود دارد بلکه در بطن و اصل، حظ و بهرهای از وجود ندارد. همچون تصوری که بسیاری دربارهی تاریکی دارند و با همین نگاه میپندارند که تاریکی وجود دارد، ولی در حقیقت، تاریکی عدم نور و نبودِ نور است.
حال با توجه به آنچه درباره حق گفته شد، عبارت:آزادی حق است" را بازخوانی میکنیم. در این مرور، نکات زیر را میتوان احصاء کرد:
۱. آزادی با فطرت انسان و سرشت جهان منطبق و هماهنگ است.
۲. انسانها هم تکویناً و هم تشریعاً آزاد آفریده شده اند و در جهانی قرار گرفتهاند که باطن آن، آزادی انسان را تأمین میکند.
۳. عدم آزادی یعنی حرکت بر خلاف فطرت انسان و جهان.
۴. عدم آزادی یا نفی آن، باطل است و پایدار و ماندگار نخواهد بود.
میتوان از مقدمات بالا چنین نتیجه گرفت که خداوند انسانها را آزاد خلق کرده است و از سوی دیگر عالم هستی را چنان طراحی کرده که در مسیر آزادی است و برای حفظ این آزادی و دفاع از آن در برابر آنچه آزادی انسان را تهدید میکند، قوانین و دستورالعمل و توصیههایی دارد که اگر تسلیم شده و متواضعانه به رعایت آنها مبادرت ورزیده شود به طور قطع آزادی انسان به خطر نخواهد افتاد. اما اگر از آن اصول، عدول شود باید شاهد اسارت انسانها باشیم.
حال مسئله حجاب را از همین منظر مورد تحلیل قرار میدهیم. امروزه با افرادی مواجهیم که از روی جهالت، غفلت و ناآگاهی فریب خورده و حجاب از سر برداشتهاند. با توجه به آنچه درباب مکتب حق و آزادی گفته شد، این سؤال مطرح میشود که آیا این افراد، ۲۴ آیه از قرآن که به صراحت، وجوب و ضرورت حجاب را بهحق بیان کرده است ندیدهاند؟
یعنی ۲۴ بار تأکید بر حق زندگی کردن، ۲۴ بار تأکید بر حفظ آزادی، ۲۴ بار تأکید بر دوری از اسارت. یعنی دستوری که میتواند تنها با یک بار گفتن ضرورت خود را به اثبات رساند؛ ۲۴ بار تکرار میشود این در حالی است که حتی آیات مربوط به روزه و روزهداری به ۱۸ آیه هم نمیرسد. آیا بانوانی که به بهانه و بیبهانه مرتکب کشف حجاب شدهاند تا به حال اندیشیدهاند که حتماً مسئلهی مهمی است که این همه بر آن تأکید شده است و حتی به حد پوشش در برابر افراد مختلف اعم از محارم و غیرمحارم نیز پرداخته است؟ آری، مسئله، مسئلهی حفظ آزادی است مسئله، مسئلهی احیای حق است؛ بنابراین حجاب را میتوان وسیلهای برای حفظ آزادی دانست آزادیای که حق مسلم یک زن است.
بدینترتیب، رفتار خلاف حجاب و مبارزه با آن امری باطل است که شاید چندی توسط دشمنان بر طبل آن کوبیده شود و از سوی غافلان و نااهلان با آن همراهی شود، اما همان کف روی آب است که هویتی ندارد و بنابراین، محکوم به فناست.
[۹]. نکتهی پایانی اینکه این حجاب نیست که اجباری و تحکمی است بلکه مسئلهی اصلی و مشکل اساسی، مشی و رفتارِ بر خلاف آن است که در جرگهی تحمیل، جبر و الزام قرار میگیرد. چرا که مسیر اصلی و روان، همان مسیر فطرت انسان است؛ و دعوت به انحراف از آن، یقیناً از سرِ زور و اجبار. البته امروز به روشهای گوناگون این جبر تحمیل میشود مانند همین سلطهی فضای مجازی و باطن اختاپوسگونهی آن که بر ذهن و فکر بشر چنبره زده و او را استعمار میکند. یقیناً هرچقدر انحراف در مسیر حق صورت گیرد روزی اصلاح خواهد شد و این همان سنت الهی است. پس پیروزی نهایی به وقوع خواهد پیوست و صاحب اصلیِ نتیجه، پروردگار عالم است و ما تنها مأمور به تکلیفیم. تکلیفی که در جهاد تبیین و امربهمعروف و نهیازمنکر تعبیه شده است. در واقع کاروان حق بهسوی غایت خود در مسیر مستقیم بیهیچ تعلل و توقفی در حرکت است و این ما هستیم که باید برای بهرهمندی بیشتر و برداشت توشهای با قافله همراه شویم.
منبع : فارس
فرهنگ سازی از کودکی و در دوره ۱۲ سال اموزش و پرورش باید اموزش داده شه بطور عملی
بله با داشتن حجاب شما بیشتر از این موارد از حجابتان سود می برید اما اصلا توجه ندارید که هر چه اسلام برایتان گفته به نفعتان است