استفتائات از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، موسس حوزه قم، و بزرگترین عالم ایران در عصر رضا شاه، حاوی نکات بدیع و تازهای است که از یک سو، نشانگر روشنفکری او در حوزه دین در عین فقاهت، و از سوی دیگر، نشانهای از هجوم و ورود مسائل تازه به حوزه دین است که پاسخهای تازهای را میطلبیده است.
درباره شخصت مرحوم حاج آیت الله شیخ عبدالکریم حائری (م ۱۳۱۶ ش) فراوان گفته و نوشته شده است. وی بنیانگزار حوزه علمیه قم و مربی شاگردان فراوانی است که بسیاری از آنها نقش حساسی در سطوح مختلف مرجعیتی و مدرسی و ... در دوره معاصر داشته اند.
یکی از مهمترین شاگردان وی امام خمینی است که نقش وی در تغییر نظام پهلوی و تاسیس حکومت جمهوری اسلامی بر همه آشکار است.
نباید تصور کنیم افکار این استاد روی شاگردان مختلف وی که مذاقهای مختلفی داشتند، بی تاثیر بوده است. برخی بسیار انقلابی شدند و برخی روشهای دیگری را در پیش گرفتند.
حاج شیخ از شاگردان مکتب نجف بود و مسائل زیادی را در یک دوره حساس تاریخی، یعنی مشروطه، ملاحظه و تجربه کرده بود. مطمئنا همه این تجربهها در وقت تاسیس حوزه که درست مصادف با تشکیل دولت پهلوی بود، مد نظر وی بوده است.
بسیاری او را مردی آرام دانسته اند که به خاطر مصلحت حوزه علمیه، از برخی از اعتراضات علیه رضاشاه چشم پوشی کرد. او به معنای تقیه واقف بود و میدانست که چه باید بکند. با همین رفتار نرم خود، حوزه را حفظ کرد و سعی کرد تا آن را از یک دوره پرخطر عبور دهد.
اما جدای از این مردی بود که نه تنها در رفتارهای خارجی اش، تقیه را مد نظر داشت و آرامشش را حفظ میکرد، بلکه از نظر فکری هم، بسیار معتدل بود. هیچ افراط و تندروی نداشت و میکوشید با زبان و قلم حکیمانه، راهبری فکری جامعه شیعی را که تحت فشار ماجراهای سیاسی فراوان زیر فشار قرار گرفته بود، و همین طور در برابر تهاجم و تعدی غرب از لحاظ فکری و سیاسی خرد شده بود، حفظ کند. این که چه اندازه موفق شد، امر دیگری است، اما این که رفتاری بسیار حکیمانه داشت، قابل اثبات است و میتوان نمونههای فراوانی از آنها بدست یافت.
این روزها به توصیه یکی از دوستان، مجموعهای از استفتاءات مرحوم حائری را ملاحظه میکردم که در سال ۱۳۹۱ به کوشش دوستمان استاد احمد عابدی منتشر شده است.
میدانیم که «استفتاءات» در پاسخ به سوالات فقهی نوشته میشده است، سوالاتی که اصولا باید دو بخش شان کرد. نخست سوالات فقهی معمول و مرسوم از احکامی که سابقا بحثهای استدلالی آنها مطرح شده و سوالات فقهی از امور جدید و جاری که با اشاره به وضعیت روز طرح شده و پاسخهای تازه میطلبیده است.
نوع این استفتاءات در دوره قاجاری، که به خاطر گسترش فرهنگ غربی خیلی مسائل تازه داشته، بسیار جالب است، حتی از دورههای قدیم هم مهم است که یک نمونه آنها را که پرسشهایی از علامه حلی و فرزندش فخرالمحققین بود، قبلا در همینجا معرفی کرده بودم.
استفتاءات مرحوم حائری که در ۵۴۴ صفحه بدون یک مقدمه درست و حسابی و بدون فهارس لازم منتشر شده است، در لابلای خود مسائل جالبی را جای داده که برای شناخت تاریخ اجتماعی آن دوره، و افکار و اندیشههای مرحوم حائری به عنوان یک عالم مجتهد و مرجع با این ویژگی یعنی موسس حوزه علمیه قم بسیاری اهمیت دارد. در بین این استفتاءات دو سه رساله علمی وجود دارد که دقیقا میتوان آنها را مستقل عرضه کرد. یکی در باره لزوم وجود مجتهد در عصر غیبت، و یکی دو رساله در باره نقد مسیحیت است که برای مسائل این دوره نهایت اهمیت را دارد.
در اینجا به برخی از موارد جالب توجه در این استفتاءات اشاره میکنم
* سابقا استفتائی از ایشان در مجله همایون قم در باره منکرین رجعت انتشار یافته بود که ایشان گفته بود رجعت از ضروریات نیست و منکر آن خارج از دین نمیشود. از استفتائی که در اینجا آمده (ص ۴۴۰) معلوم میشود که کسانی از آن تعبیر نگران شده و دوباره پرسیده اند که: «از حضرت آیت الله نقل شده که رجعت نه ضروری دین و نه مذهب است... مختصرا بیان فرموده چمونه جزء ضروری مذهب نیست با وجود روایت لیس منا من لم یؤمن برجعتنا و متعتنا؟» ایشان نوشته اند: «در این باب شرحی نوشته ام که مطبوع و منتشر شده، باز مراجعه کنید. اجمال آن این است که من خودم معتقد به رجعت هستم و ادله بر صحتش قائم است، و لکن جزء عقایدی است که منکر آن عن شبهة خارج از اسلام یا مذهب باشد، نیست».
* بحث از تأسیس رادیو از حوالی سال ۱۳۱۳ مطرح شد، اما به طور رسمی در سال ۱۳۱۹ افتتاح گردید؛ با این حال رادیوهای خارجی بوده و کسانی در ایران به آنها گوش میدادند. در استفتائی از حضرت حائری در باره آن سوال شده است: نایب الاماما. رای شریف را در مساله استماع آلتی که آن را رادیو مینامند و در این اوقات در تمام نقاط دنیا شیوع یافته است، مرقوم فرمایید (ص ۴۴۶). جالب است که دنبال آن یک صفحه و نیم در باره ماهیت رادیو برای آیت الله توضیح داده شده است.... میکرافون. در مقابل خود گزارده و آن را با سیم برقی نصب کند. آنچه بخواند به هر زبان و هر عبارت، قرائت اخبارات محلی، مظنه جات تجارتی، و صداهای دگر را در آن بگویند به گوش شنوندگان میرسد. رادیو کلید مخصوصی است که شنونده هر یک از صداها را که نخواهد بشنود میتواند برای خود بند کند که آن صورت غیر مجوز را نشنود. مثلا هر گاه یک مرکزی در نجف اشرف نصب یا قم شود، حجج اسلام میتوانند بدون واسطه، خط افکار و احکام خود را به عموم ینگه دنیا هر کس که صندوق رادیو داشته باشد، برسانند؛ و عموم شیعیان عالم را مخاطب ساخته مستفیض فرمایند، مخصوصا این ایامی که ملت ژاپن خیلی مایلند که دست از بت پرستی کشیده، تابع یکی از ادیان سه گانه اسلام، یهود، نصرانیت بشوند. چه قدر اسباب خوشبختی بود اگر شصت هفتاد میلیون نفوس (به) اسلام نائل میشدند.... پاسخ مرحوم حائری کوتاه است: در مفروض سوال، استماع اصوات محلله آن ظاهرا اشکالی ندارد (ص ۴۴۷).
* یک استفتای بسیار جالب در باره علت عقب ماندگی مسلمانان است. سوال این است: قرآن که جامع تمام کتاب هاست، اروپا و سایر بلاد از روی قرآن صنعت آموختن باعث ترقی آنها شده، چرا علمای ما برای ما علم صنعت بیان نفرموده اند؟ ما مردم ایران فقیر و پریشان هستیم، آیا حرف آنها اصل دارد یا علماء بیان فرموده اند آنها عمل نکرده اند یا خیر؟ پاسخ مرحوم حائری این است: «قرآن و اخبار، راجع به اجتماعیات و کسب و تنظیم امور معاشیه، خیلی تحریص و ترغیب نموده، ولی خصوصیات صنایع راجع به همم عالیه است که خارجیها تعقیب نمودند و به قوای فکریه استخراج صنایع کرده و ماها به واسطه تنبلی و عدم شوق، قوای فکریه خود را مهمل گذاشته، از آن عقب مانده، و این هم راجع به علما نیست (ص ۴۴۸). دو نکته مهم در این مطلب یعنی سوال آن شخص و پاسخ حاج شیخ هست، یکی پرسش اولی که بر اساس یک توجیه رایج بوده که اسلام همه علوم را دارد، غربیها پیروی کرده و پیشرفت کرده اند و ما به آنها عمل نکرده ایم و پیشرفت نکرده ایم. پاسخ مرحوم حائری دقیقا در مقابل این حرف است و آن این که قرآن ربطی به صنعت ندارد و صنعت هم مربوط به قرآن نیست، بلکه راجع به همم عالیه است. مردم خود باید حرکت و همم عالیه برای کسب صنعت داشته باشند که ندارند. قوای فکری خود را مهمل گذاشته اند و تنبلی کرده اند و برای همین عقب افتاده اند. نکته دوم، سلب مسوولیت از علماء است که در پرسشگر آنها را مسوول دانسته و مرحوم شیخ آنها را با استناد به همین که این امر مربوط به همم عالیه است، تبرئه کرده است. در این باره باید دقت بیشتری کرد.
* یک مورد دیگر که مجموعه سوال و جواب از صفحه ۴۴۸ تا ۴۷۱ است، در باره مسیحیت است. داستان این است که فرزند یکی از علما نوشته است که برای وی تردید و شبهاتی در باره دین پدید آمده که ناشی از «پارهای علل خارجه» بوده است. او میگوید از احفاد یکی از علما بوده، درس طلبگی را تا رسائل و مکاسب هم خوانده، بعدها رها کرده به مدارس جدیده رفته، متجدد شده و کم کم به بحث و مناظره در باره مسیحیت پرداخته و مسیحی شده است. «ایمان به دیانت مسیحیت آوردم و مدتی است که پیروی مذهب مسیحیت را دارم». در اینجا سعی کرده، علت گرایش خود را به مسیحیت برای حضرت ملاذ الانامی یعنی آیت الله حائری بیان کند (ص ۴۴۹) تا اگر روشن شود برای وی که به ضلالت افتاده، «دوباره اسلامیت خود را از سر نو گرفته و خرافات مسیحیت را هم بیان و منصه ظهور آورم و الا فلا». از اینجا به بعد شروع کرده به استدلال آوردن و مطالبی را در باره مسیحیت از قرآن نقل کرده و نکات مفصلی را بیان کرده که آشکار است که ورودی در این مباحث دارد. (۴۵۰ ـ ۴۵۳). انتظار وی از مرجع تقلید وقت این بوده است که پاسخ این پرسشها را بدهد. در اینجا مرحوم حائری شروع به پاسخ کرده است: عرض میشود مرقومه شما واصل و بسی موجب تاسف گردید. از دو جهت: یکی از جهت آن که یک برادر دینی بدون سبب عقلی و عقلایی از دیانت اسلام منحرف به دیانت دیگر شود و دیگر از جهت آن که در بلاد اسلام، با وجود علمای مذهب جعفری، یک نفر پیدا نشود که به زبان خوش یک بیچاره را دستگیری کند از قید ضلالت، به وادی استقامت بکشد. این هم از بدبختی ما مسلمانهاست. (ص ۴۵۳). از این جا به بعد شروع به توضیحاتی کرده که طبعا نقل همه آنها در این یادداشت ممکن نیست. پاسخ تا صفحه ۴۵۷ ادامه یافته و در صفحه بعد، باز سوال کننده، دوباره مطالبی را در پاسخ مرحوم حائری نوشته است: «هیچ امیدواری نداشتم تا به زودی جواب سوالات بنده را مرقوم فرمایید». وی میگوید همچنان در جستجوست تا «در یکی از دو اساس مستحکم مسیحیت و اسلام مستقر» گردد. وی میگوید که در مجله ایران باستان در شمارههای ۳۵ و ۳۶ مقالاتی در باره اصلاحات بی دیانتی نوشته و خواسته بگوید که تا پایان عمر متدین باقی مانده و مثل کسانی نیست که بر این باورند که «در قرن بیستم چه مذهب و چه دین؟». (ص ۴۵۹). وی سپس توضیحاتی در باره برتری مسیح بر سایر انبیاء داده و باز هم گفته است که «آن چه واقع بود ایمان خود را نوشتم نه مانند سایر اشخاص که تعلق آمیز باشد». (ص ۴۶۳). در اینجا باز مرحوم حائری شروع به پاسخ گویی به نامه دوم او کرده که این هم طولانی و قابل استفاده است (۴۶۳ ـ ۴۷۱). پرسش دیگری در این زمینه در صفه ۴۷۲ مطرح شده که ممکن است ادامه همان بحث باشد، با این که بین آنها یک سوال متفرقه آمده است. این پرسش باز در باره عدم تحریف انجیل است که مسلمانان همیشه روی آن تاکید داشته اند. پاسخ مرحوم حائری باز در همین زمینه است (ص ۴۷۳).
به هر روی، در رشته مجادلات اسلام و مسیحیت این نوشته میتواند سودمند و تازه باشد.
* مورد دیگر این استفتاء است که «دولت انگلیسه از ولایت دیگر تخم ماهی میآورند در چشمه یا رودخانه آن تخم را میاندازند و در آب به قدرت کامله خالق متعال ماهیها متولد و متکون میشوند و غالبا از بابت غذای ماهیها این بلد میاندازند مجرای همشه چشمه و رودخانه مشبک از این است که راه بیرون رفتن ندارند. بیان فرمایید صید نمودن همچو ماهیها بلااذن صاحبش جائز است یا خیر، اگر احیانا از شبکه بیرون رود و در دریای دیگر داخل شود چطور است؟ جواب فیروز آبادی این است که بدون اذن صاحبش صید ننمایند. اما اگر از شبکه بیرون رود و در دریای دیگر داخل شود عیب ندارد. مرحوم حائری در مورد قسمت اخیر افزوده اند: اگر ظاهر حال مالک این باشد که اعراض کرده از ماهی خارج شده. [در این صورت اشکالی ندارد](ص ۴۱۴).
* یک استفتای مفصل دیگر در باره تکلیف رعیت در عصر غیبت در باره احکام شرعی و ... است که نسبتا جالب است. سوال از طرف کسی مطرح شده که میگوید: بنده شخصی هستم از عوام الناس الا آن که سواد ناقص فارسی دارم و بعضی مطالب و اصطلاحات را فی الجمله شنیده ام» .. وی میافزاید که در حال حاضر دچار شبهه شده، آنچنان که در باره اعمال و عباداتش «نزدیک است که به حد تعطیل و متارکه» منتهی شود (ص ۴۱۸). سوال این است که «در غیبت امام زمان تکلیف ما رعیت در احکام فرعیه عملیه نظریه که محل حاجت و موضع مسألت میشود چیست؟ در این باره سه فرض را مطرح کرده و بحث را ادامه داده که آشکار است سوال فنی است و به خصوص در باره حجت احکام مجتهدین در عصر غیبت پرسش کرده و این که چرا بعد از مردن آنها از حجیت ساقط شده و دیگر مقلد اجازه ندارد از آنها تقلید کند. سوال این است که «آیا حضرت مستطاب عالی در فتاوی و احکام خود ناقل و راوی و حاکی از فرمایش ائمه (ع) میباشید با علم و یقین به بودن آنها از فمرایش ایشان لا غیر یا نه؟» (ص ۴۲۴). در اینجا نیز مرحوم حائری جواب مفصلی میدهد: بسیار خوشوقت شدم از این که به دلالت عقل مهتدی شدید ... که ... باید مرجعی از برای عوام شیعه باشد». جالب است که در ضمن توضیحات، مرحوم حائری از او خواسته است که اگر از این پاسخ قانع شد یا مشکلی بود «اطلاع بدهید». در این پاسخ، وی به ماهیت احکام و فتاوی صادره از مجتهدین و مرتبه حجیت آنها مطابق آرای جاری پرداخته است.
* چندین استفتاء در باره کفار و احکام آنها هست که جالب است. یک سوال در باره معامله با بهایی هاست: معامله با بهاییها چگونه است؟ و اموالشان محترم است یا نه؟ مرحوم حائری نوشته است: اموال آنها محترم است مادامی که کافر حربی نباشند یا در حفظ اسلام باشند (ص ۴۸۷). سوال دیگر در حکم افرادی است که شبهاتی در امر دین برای آنها پدید آمده است: کسی که حالش نسبت به اصول دین و مذهبش این است که انکار نمیکند، هیچ کدام از عقاید حقه و عمل هم دارد به تمام اعمال فرقه ناجیه، لکن شبهات به نظرش میرسد که هرچه اقامه دلیل و برهان برای خود میکند یا میشنود، باز شبهه دیگری در نظرش جلوه میکند، یا همان شبهه به کلی بر طرف نمیشود، از یک طرف ترس دارد از حالت خودش، از طرف دیگر متحیر است...» آن وقت نمونهای از این شبهات را آورده است و در نهایت این که «حال این شخص بینه و بین الله چگونه است و بعد از موت چه برسش خواهد آمد». (ص ۴۸۸). مرحوم حائری نوشته است: «اسلام این شخص و ایمان او صحیح است، جلوه کردن شبهه در نظرش و عاجز بودن از دفع آن ضرر ندارد». البته از او خواسته نزد علما برود و شبهات را بر طرف کند (ص ۴۸۸).
* از برخی از سوالات نکات تازهای فهمیده میشود. در پرسشی در باره یهودیهای جدید الاسلام پرسیده که است که به رغم اظهار اسلام، حاضر به هیچ نوع مراودهای با مسلمانان نبوده نه دختر میگیرند و نه دختر میدهند. سوال این است که حکم برخورد با اینها چیست. مرحوم حائری میگویند: البته با قطع به این که یهودی بر یهودیت خود باقی است اظهار این که مسلمان شده ام فایده ندارد. (ص ۵۰۴). این اشاره به یهودیانی است که در مشهد و نقاط دیگر، اظهار اسلام میکردند، اما در واقع اهل تقیه بوده و برخی از آنها حتی دو قرن به این وضعیت ادامه داده پس از انقلاب از ایران خارج شدند و به اسرائیل رفتند.
* مرحوم حائری تاکید خاصی در دفاع از اموال اهل کتاب دارد. پرسش پرسیده است که میتوان به اهل کتاب ضرر زد و اموال آنها را از تصرفشان بیرون کرد؟ ایشان پاسخ میدهد: سرقت نمودن اموال اهل کتاب و اضرار به آنها جایز نیست در صورتی که عمل به شرایط ذمه بکنند، یا این که مسلم آنها را تامین داده باشد (ص ۵۰۷). در باره لباس فرنگی هم سوالات فراوانی در کتاب شده که وجه آن در آن شرایط تاریخی معلوم است. از جمله سوالات: نماز گزاردن در لباس فرنگی مآب و فرنگی مآب شدن چه طور است؟ جواب: ظاهرا نماز گزاردن در این گونه لباسها مانعی ندارد، اگرچه حرام باشد و الله العالم (ص ۸۵).