حوادث پاوه را میتوان نقطه اوج بحرانهای مرداد ۱۳۵۸ دانست حزب دمکرات از ابتدای پیروزی انقلاب در حمله به پادگانها و مراکز سپاه، گوی سبقت را از همه گروههای ضدانقلاب ربوده بود، از گذشته دور تجزیه کردستان از خاک ایران را در سر میپروراند و در اندیشه بازگشت به دوران حاکمیت قاضی محمد بود.
این تشکل با پیروزی انقلاب، بهجای همسویی با ملت ایران، سر مخالفت برداشت و با استفاده از تجهیزاتی که از تیپ ۳ لشکر ۶۴ غارت کرده و با همراهی کومله و سازمان چریکهای فدایی خلق، پاوه را مکان بعدی خود برای طغیانگری برگزیده بود. شورشگران، تصرف پاوه را نقطه عطفی در استراتژی تجزیهطلبانه خود میدانستند و پیشبینی میکردند، ظرف ۳ روز پاوه به تسلط شورشگران درخواهد آمد.
در روز چهاردهم مرداد افراد مسلح ۸ روستا با هم عهد و پیمان بسته بودند که به پاوه حمله کنند، جمعیتی مرکب از احزاب دموکرات، کومله، فداییان خلق و اتحادیه میهنی کردستان و گروههایی از مزدوران سپهبد پالیزبان و سردار جاف مجهز به سلاحهای سبک و نیمه سبک، آماده برای حمله شده بودند و کمیته ۱۲ نفری تجزیهطلبان در قوری قلعه، فرماندهی حمله به پاوه را در دست داشت.
رعب و وحشت ایجاد شده در شهر صدای ضدانقلاب و تجزیه طلبی بود که در روستای قوریقلعه قطعنامه صادر کرده بودند و خواهان تشکیل شورای شهرستان پاوه و خروج پاسداران از منطقه و در نهایت اعلام خودمختاری کردستان بودند.
مردم منطقه در اعتراض به قطعنامه ضدانقلاب، در شهر تظاهرات کردند و در فرمانداری متحصن شدند و برای امنیتشان درخواست نیروی کمکی داشتند.
مذاکرات شهید جعفری با سران گروهکهای ضدانقلاب
در این فضای متشنج شهید سید محمد سعید جعفری در اقدامی شجاعانه با همراهی آیات عظام اشرفی، کاظمی و خرمشاهی در جمع مردم متحصن در فرمانداری پاوه حضور مییابند و با سخنرانی و اعلام حمایت از متحصنین شخصاً خطر مذاکره با سران گروهکها را در قوری قلعه به جان میخرد و سعی در ختم غائله کرده موضع مردم پاوه را تثبیت میکند.
در بیست و چهارم مرداد ۵۸ تجزیهطلبان حرکت خود را به سمت پاوه و بهمنظور محاصره شهر آغاز کردند. همزمان با پیشروی تجزیهطلبان بهسوی پاوه، سهراهی کرمانشاه، کامیاران، پاوه در منطقهای به نام قزانچی ناامن شد تا ارتباطات زمینی پاوه به مرکز استان قطع شود و همچنین اداره مخابرات شهر از فعالیت افتاد و ارتباط تلفنی پاوه با سایر نقاط کشور قطع شد. سپس با پیشروی مهاجمان به کوههای مشرفبه شهر، آنان به تلمبهخانه آب شهر دستیافته و با تخریب تلمبهخانه آب آشامیدنی شهر نیز قطع شد؛ در روز ۲۵ مرداد ۵۸ در اولین دقایق بامداد ارتفاعات مشرفبه شهر به تصرف مهاجمین درآمد. تا ساعت ۶ بامداد باند فرود هلیکوپتر شهر به دست مهاجمین افتاده، مهاجمین وارد شهر شده و بهجز خیابان اصلی شهر اکثر مناطق را در دست داشتند.
با اعلام خبر «پاوه در شرف سقوط است» هیئت سه نفره، دکتر چمران معاون نخست وزیر، تیمسار فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش و ابوشریف فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به همراه ۳ فروند بالگرد و مهمات با همراهی سردار شهید آیت شعبانی که از همرزمان چمران در جنوب لبنان و از دلاوران سپاه کرمانشاه بود روز ۲۵ مرداد ۱۳۵۸ وارد آسمان پاوه شدند؛ در حالیکه چند گلوله به هلیکوپتر آنان اصابت کرده بود، هلیکوپتر به زمین نشست؛ از سوی دیگر پاسداران «دستمال سرخها» که در مریوان مستقر بودند به فرماندهی شهید اصغر وصالی به محض شنیدن قصد تصرف پاوه خود را به پاسگاه ژاندارمری پاوه رساند.
قتل عام بیماران در بیمارستان پاوه توسط ضدانقلاب
۲۵ مردادماه ضد انقلاب با نفوذ به شهر، بیش از ۶۰ نفر از مردم و پاسداران که در بیمارستان پاوه بستری بودند را قتل عام کرده و بعد از غروب آفتاب تا دیوارهای پاسگاه ژاندارمری پیشروی کردند؛ پاسگاه ژاندارمری در محاصره کامل قرار گرفت.
ضدانقلاب با بلندگو از افراد ژاندارمری خواست که خود را تسلیم کنند و اسلحهها را تحویل دهند و فقط پاسداران و چمران را میخواهیم.
چمران پس از بازدید از استحکامات و سنگرهای پاسگاه ژاندارمری و توصیههای لازم به فرمانده پاسگاه به همراه تیمسار فلاحی عازم خانه پاسداران شد.
روایت خانه پاسداران از زبان شهید چمران
«خداوندا! چه منظرهای داشت این خانه پاسداران؛ چه دردناک؛ چه مصیبت زده و چقدر شلوغ و پلوغ؛ گویی صحرای محشر است، کردهای مؤمن پاوه از زن و مرد در استغاثه، به این خانه پناه میآوردند؛ اما جز یأس و ناامیدی، ثمرهای نمیگرفتند. در همین وقت، دختر پرستاری را که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود و خون، لباس سفید او را گلگون کرده بود، از در بیرون میبردند؛ آن قدر از بدنش خون رفته بود که صورتش مثل لباسش سفید و بی رنگ شده بود.»
صبح روز بیست و ششم مرداد در ساعت ۱۴ یک فروند هلیکوپتر در آسمان پاوه ظاهر شد و در باند اضطراری روی تپه هلالاحمر با آتش پشتیبانی شهید شعبانی و یارانش به زمین نشست آذوقه را تخلیه کرد و تیمسار فلاحی را به همراه تعدادی از مجروحان بهسوی کرمانشاه برد.
شهید چمران از تیمسار فلاحی میخواهد هر یک ساعت یکبار هلی کوپتری بفرستد تا مهمات به مقر برسد و زخمیها و مجروحان به کرمانشاه منتقل شوند.
سقوط هلیکوپتر حوالی خانه پاسداران پاوه
ساعت ۴ بعد از ظهر در محلی معین شده اولین هلی کوپتر ارسالی تیمسار فلاحی بر زمین مینشیند، همه چیز آماده و آخرین پیامهای چمران به خلبان ابلاغ میشود؛ هلی کوپتر قصد صعود میکند؛ زیر رگبار گلولهها خلبان میخواهد هر چه زودتر اوج بگیرد، کنترل خود را از دست داده و پروانه هلی کوپتر به تپه جنوبی برخورد و میشکند، هلی کوپتر که ارتفاع چندانی نگرفته بود، به زمین میخورد و دوباره بلند میشود، در منطقه دیگری به زمین میخورد و مثل فنر از نقطهای بلند شده و در نقطهای چند متر آن طرف تر، به زمین میخورد.
هلی کوپتر که دیگر تقریباً همه سرنشینهایش به بیرون پرت شده بودند به کنار عمارت بهداری رسیده و در کنار انبار مهمات و مواد انفجاری محصور میشود. کابین هلی کوپتر، متلاشی شده بود و جسد نیمه جان دو خلبان آن، به بیرون آویزان میشود؛ مجروحین داخل هلی کوپتر نیز همه به شهادت رسیدند و اجساد آنها به هر طرف پراکنده شده بود.
روز جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۵۸ که همزمان بود با جمعه آخر ماه مبارک رمضان و اولین سال نامگذاری جمعه آخر ماه رمضان به نام روز قدس، پاوه خون رنگ بود! تجزیهطلبان با تسلطی که بر شهر پیداکرده بودند، به شکسته شدن مقاومت شهر بسیار امیدوار بودند، بهویژه سقوط هلیکوپتر را سایه افزایش امید و تضعیف روحیه پاسداران تلقی میکردند.
چمران با توجه به اهمیت قلعه ژاندارمری به همراه اصغر وصالی و چند پاسدار، عازم پاسگاه ژاندارمری میشود. فرمانده پاسگاه را که از پا مجروح شده بود تعویض کرد و آیت شعبانی (مسئول واحد عملیات سپاه کرمانشاه) را به فرماندهی پاسگاه گمارد و خود به مقر سپاه بازگشت. نزدیک به غروب بود که از برج دیدهبانی گزارش آمد: «عدهای از مهاجمین با پرچم سفید در حال پیشروی بهسوی پاسگاه هستند»، ۱۰ مهاجم که وانمود میکردند در حال تسلیم هستند بعد از دستیابی به خاکریز در پشت آن سنگر گرفته و یکباره اجرای آتش کردند، آنها با این عملیات فریب پاسگاه را محاصره و تا ۳۰ متری پاسگاه پیشآمده بودند.
انتظار و امید در دل تاریکی شب
شب فرا میرسد، در این شب مخوف که از ۶۰ پاسدار غیر محلی، فقط ۱۶ نفر باقی مانده بودند و آن هم ۶ یا ۷ نفر مجروح که قادر به جنگ نبودند و بقیه نیز خسته و کوفته و دل شکسته و گرسنه که به مدت یک هفته، تحت محاصره در سختترین شرایط، با مرگ دست و پنجه نرم میکردند و اکثر دوستان خود را از دست داده بودند و هیچ امیدی به زندگی نداشتند. آب بر آنها قطع شده بود؛ زیرا تلمبه موتور آب را که خارج از شهر قرار داشت، آتش زده بودند. نان و آذوقه نداشتند؛ مهمات آنها به پایان رسیده بود، فقط راه پرافتخار شهادت باقی مانده بود.
شهید چمران روایت میکند که: «چه شبی بود؛ این شب قدر؛ این شب مقاومت؛ این شب تعیین کننده سرنوشت! دل به شهادت بسته بودم؛ با زمین و آسمان، وداع کرده بودم و فقط تصمیم داشتم که در آخرین معرکه زندگی، آن چنان ضرب شستی به دشمن نشان دهم که هر وقت اصحاب کفر و نفاق، آن را به یاد بیاورند، بر خود بلرزند.»
حملات مهاجمین شدت یافت، صدای خمپارهها قطع نمیشد، مزدوران پالیزبان و سردار جاف که در میان مهاجمین بودند با شوق غارت خانههای مردم وارد شهر شده بودند و با بلندگوها برای پاسداران رجز میخواندند.
از همه شهر پاوه، فقط ۲ نقطه در دست نیروهای انقلابی بود؛ یکی پاسگاه ژاندارمری در غرب پاوه، زیر نظر شعبانی و دیگری محل پاسداران در وسط شهر به فرماندهی شهید چمران.
نخستین ساعات صبح روز ۲۷ مرداد بود که در میان گلوله باران ضد انقلاب، یک باره فریاد الله اکبر پاسداران به هوا بلند شد.
نقطه عطف قائله کردستان
اعلامیهای تاریخی که اساس بزرگترین تحولات انقلابی کشور بود توسط امام خمینی (ره) اعلام میشود.
«بسم الله الرحمن الرحیم
از اطراف ایران گروههای مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کردهاند که من دستور بدهم به سوی پاوه رفته، غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر میکنم و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار میکنم، اگر با توپها و تانکها و قوای مجهز تا ۲۴ ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول میدانم. من به عنوان ریاست کل قوا به رئیس ستاد ارتش دستور میدهم که بی انتظار دستور دیگر و بدون فوت وقت با تمام تجهیزات به سوی پاوه حرکت کند و به دولت دستور میدهم وسایل حرکت پاسداران را فوراً فراهم کند. تا دستور ثانوی، من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی میدانم و در صورتیکه تخلف از این دستور نمایند با آنان عمل انقلابی میکنم. مکرر از منطقه اطلاع میدهند که دولت و ارتش کاری انجام ندادهاند. من اگر تا ۲۴ ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمری را مسئول میدانم.
والسلام روح الله الموسوی الخمینی»
حضرت امام در این اعلامیه علاوه بر یاری پاسداران محاصره در پاوه، فرماندهی قوا را به دست میگیرد و فرمان میدهد که ارتش باید در عرض ۲۴ ساعت، خود را به پاوه برساند و ضد انقلاب را قلع و قمع کند.
تا قبل از فرمان امام، تجزیهطلبان آنچنان موقعیت خود را موفقیتآمیز میدانستند که گویا برای برقراری جشن پیروزی خود را آماده میکنند؛ اما پیام امام معادله را در هر دو سوی صحنه نبرد تغییر داد. این پیام که روحیه خودی را چند برابر کرده بود، به روحیه تجزیهطلبان بهشدت آسیب وارد کرد، بهطوریکه باوجود در دست داشتن نقاط مهم شهر، قدرت مقاومت آنان برای حفظ موقعیت را ضعیف کرد.
شهید چمران فرمانده پاسداران مستقر در پاوه روایت میکند که: «تا آن لحظه که فرمان تاریخی امام صادر شد، ما حالت تدافعی داشتیم؛ اما بعد از فرمان منقلب کننده امام، دیگر جای سکوت و تماشا نبود؛ وقت حرکت و قاطعیت و شجاعت بود.
آنجا بود که یک گروه پنج نفری از پاسداران را به فرماندهی اصغر وصالی و چند نفر از اکراد، با یک آرپی جی مأمور کردم که به بالای بزرگترین کوههای مسلط بر پاوه بروند و این پایگاه را از دست دشمن خلاص کنند. به خدا سوگند! این جوانان آن چنان عاشق و شیفته شهادت پیش میرفتند که برای خود من غیر قابل تصور بود. از روی لبه کوه، تمام قد، با قد برافراشته میدویدند. دشمن میتوانست بایستد و همه آنها را بر خاک بریزد؛ زیرا سنگری محکم، قلعهای محکم بر بالای کوه داشت؛ ولی فرمان امام، آن چنان تحولی به وجود آورده بود، آن چنان ایمانی در دل جوانان ما ایجاد کرده بود و آن چنان خوف و وحشتی در دل دشمن انداخته بود که دشمن میگریخت و دستان ما به سهولت به سوی آنان حمله میکردند؛ بالاخره این قله بلند را به سادگی و به سهولت به زیر سلطه خویش در آوردند.
سه گروه، هر گروه پنج نفر از دوستان خود را تجهیز کردیم و آنها از سه طرف به سمت فرودگاه حمله کردند. به آنها گفته بودم که بعد از تصرف فرودگاه، تا تپه اول پیش بروند و در بالای تپه مستقر شوند. آنها تپه اول را تسخیر کردند و به تعقیب دشمن پرداختند؛ تپه دوم را نیز به تصرف در آوردند و به تپه سوم رسیدند؛ تپه سوم را نیز تسخیر کردند. همان بیمارستان مخوف را بدون هیچ تلفات و خسارتی، به تصرف خویش در آوردند و دشمن از هر طرف فرار کرد و شهر را تخلیه کرد.»
منبع: ایسنا