مسئله تقریب، مانند قرون اولیه اسلامی و بلکه بیش از آن، یک مسئله راهبردی و بسیار تأثیرگذار بر حال و آینده جهان اسلام و مسلمانان دنیاست.

برخلاف باور برخی و ادعای برخی دیگر، تقریب مذاهب اسلامی موضوعی جدید و به قول مشهور از «مسائل مستحدثه» نیست. در تاریخ اسلام تلاش برای این مسئله، نه به صورت هدفمند چنان‌که امروزه شاهد کنش‌هایی برای رقم خوردن این راهبرد مهم هستیم بلکه به عنوان یک امر بدیهی و رسمیت یافته بود و مورد توجه، اقبال و اهتمام مسلمانان قرار داشت و منافع بسیاری از آن به پیروان دین اسلام می‌رسید.

نخستین منفعت، همان زیستن بی‌دغدغه و برادروار در کنار یکدیگر بود؛ آن‌گونه که شواهد بسیاری از آن را می‌توان در همین خراسان خودمان یافت و بر آن انگشت نهاد. پیوند‌های استوار ناشی از این زیست برادروار، در تقویت باور‌های مشترک جلوه کرد و این جلوه جذاب را می‌توان در بنا‌های مذهبی شناخته شده و مشهوری مانند حرم مطهر رضوی دید و به آن افتخار کرد.

دومین منفعتی که از قدیم‌الایام به واسطه اهتمام به تقریب، مسلمانان را برخوردار کرده، توان مقابله در برابر دشمن مشترک است. شاید گمان کنید که این ماجرا، با توجه به رویکرد‌های استعماری دوران ما، متعلق به زمان معاصر است و در میان پیشینیان، مصداق و جلوه‌ای ندارد؛ در حالی که چنین نیست.

تاریخ سرزمین‌های اسلامی نشان می‌دهد که چگونه مسلمانان، در مقابل هجمه‌های مغولان و صلیبیون، صرف نظر از مذهبی که داشتند، به مقاومت و پایداری، دوشادوش یکدیگر پرداختند و اگر اختلافی به چشم آمد، نه در میان امت که در بین فرمانروایانی بود که طمع قدرت داشتند.

این دو منفعتِ مهم و خیر کثیر، امروز و در دوران ما، بیش از هر زمان دیگری مورد نیاز و درخور توجه است؛ شیوه هجمه به جهان اسلام، از نبرد‌های نظامی مستقیم، به تهاجم نرم‌افزاری تغییر یافته و دشمن، در لباس دوست و به‌واقع همچون گرگی در لباس میش، برادران دینی را به شیوه‌های گوناگون و به بهانه‌های مختلف و متفاوت، در برابر یکدیگر قرار می‌دهد تا از آن‌چه باید به آن بیندیشند، فاصله بگیرند و آن‌چه را که باید از آن اندیشناک باشند، به بی‌تفاوتی برگزار کنند.

به همین دلیل، باید گفت که مسئله تقریب، مانند قرون اولیه اسلامی و بلکه بیش از آن، یک مسئله راهبردی و بسیار تأثیرگذار بر حال و آینده جهان اسلام و مسلمانان دنیاست. از این رو، در هفته وحدت و در فرصت غنیمت آن، باید به احیای این باور در اندیشه مسلمانان پرداخت و راه نجات از چنگ اهریمن را، دوستی و تقریب میان مذاهب اسلامی در راستای تحقق همسایگی برادروار و صف‌بندی واحد در مقابل دشمن غدّار معرفی کرد. در این نوشتار، برآنیم به سابقه تاریخی تقریب مذاهب اسلامی در جهان تشیع بپردازیم و اجزای کمتر دیده شده آن را پیشِ روی شما خوبان قرار دهیم.

افتخار جهان تشیع

پیش از ورود به بحث تاریخی، ذکر یک نکته ضروری به نظر می‌رسد. از افتخارات تاریخ تشیع، پیشگامی و تلاش علمای نامدار و محدثان گران‌مایه آن برای رقم خوردن امر تقریب، از طریق آشنایی با عقاید و گنجینه‌های اعتقادی دیگر مذاهب اسلامی است. به تعبیر آیت‌ا... جعفر سبحانی، مطالعه و تمرکز بر این امر، معلوم می‌کند که «مسائل اختلافی، مربوط به جوهر اسلام نیست، بلکه از مسائل درجه دوم یا سوم است.

بدیهی است که اگر به این حد از آگاهی برسند، همگان در صف واحدی قرار می‌گیرند و از منافع یکدیگر دفاع می‌کنند. نیز روشن است که تا همدیگر را نشناسند، نه تنها توحید کلمه تحقق نمی‌پذیرد که حتی تقریب هم جامه عمل نمی‌پوشد.» (مجله میقات حج / شماره ۳۱ / بهار ۱۳۷۹) به همین دلیل، باید گفت که تقریب، ذیل توجه به امر گفتگو محقق می‌شود؛ آن هم نه گفت‌وگوی عامه مسلمانان، بلکه گفتگو میان علما و محدثانی که با جوهر دین و اصل اسلام آشنایی دارند و به واقع، هدایت اعتقادی و فقهی امّت به دست آن‌ها سپرده شده‌است.

پشتوانه روایی تقریب در شیعه

همان‌طور که اشاره شد، بنیاد اندیشه‌های تقریبی در اندیشه شیعه، از امور بدیهی و منطبق با تعالیم و آموزه‌های اهل بیت (ع) است. شاید مشهورترین روایتی که بتوان در این زمینه نقل و ارائه کرد، حدیثی از امام حسن عسکری (ع) باشد که لابد بسیاری از دوستداران خاندان رسالت (ع) آن را شنیده یا خوانده‌اند.

«ابن‌شعبه حرّانی»، محدث مشهور شیعه در قرن چهارم، در کتاب ارزشمند «تحف‌العقول» (چاپ جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ ق، ص ۴۸۷)، متن روایت را این‌گونه آورده‌است: «اُوصیکُم بِتَقوَى ا... وَالوَرَعِ فی دینِکُم وَالاِجتِهادِ للّهِ وصِدقِ الحَدیثِ وأداءِالأَمانَهِ إلى مَنِ ائتَمَنَکُم مِن بَرٍّ أو فاجِرٍ، وطولِ السُّجودِ، وحُسنِ الجِوارِ فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ صلی‌ا... علیه و آله. صَلّوا فی عَشائِرِهِم وَاشهَدوا جَنائِزَهُم وعودوا مَرضاهُم وأدّوا حُقوقَهُم فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنکُم إذا وَرَعَ فی دینِهِ وصَدَقَ فی حَدیثِهِ وأدَّى الأَمانَةَ وحَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ هذا شیعِیٌّ فَیَسُرُّنی ذلِکَ»؛ شما را به ترس از پروردگار و تقوای الهی توصیه می‌کنم. به خاطر خدا و در راه او بکوشید، امانت‌داری پیشه‌کنید هرچند صاحب امانت نیکوکار یا تبهکار باشد، به سجده طولانی اهتمام ورزید و از حال همسایه غافل نباشید و نیکو همسایه‌داری کنید؛ زیرا حضرت ختمی‌مرتبت که درود خداوند بر او و خاندان پاکش باد، برای تبلیغ همین امور به رسالت مبعوث شد.

در میان عشیره‌هایی [که شیعه نیستند]، نماز بخوانید، در تشییع جنازه آن‌ها حضور به هم رسانید، از بیماران‌شان عیادت و حقوق آن‌ها را تمام و کمال ادا کنید؛ چراکه وقتی فردی از شما در دینش، پارسا و در گفتارش راستگو باشد، امانت را ادا و با مردم خوش‌رفتاری کند، [آنان که شیعه نیستند]می‌گویند که وی شیعه است و این موضوع باعث شادی من می‌شود. چنین روایت‌هایی از دیگر ائمه، مانند امیرمؤمنان، امام باقر و امام صادق (ع) نیز نقل شده‌است و به همین دلیل، علمای بزرگ شیعه، برای گام برداشتن در مسیر تقریب و زیست برادروار در کنار پیروان دیگر مذاهب اسلامی، هم حجت شرعی داشتند و هم حجت عقلی. نگاهی به سلوک و شیوه رفتاری علمای امامیه در قرون اولیه اسلامی، حکایت از اهتمام جدی آن‌ها به این مسئله دارد.

ذکر یک مثال تاریخی

اجازه بدهید این توضیح را با ذکر یک مثال بررسی کنیم تا نشان دهیم اهتمام بزرگان شیعه به این امر راهبردی، چگونه دوستی و زندگی برادروار در جامعه اسلامی را تقویت و رعایت نکردن این مسئله از سوی برخی متعصبان، چگونه آن‌ها را با وجود داشتن مذهب عامه، در میان جامعه اسلامی و قاطبه اهل‌سنت، گرفتار مخالفت و در نهایت، مطرود شدن در امت اسلامی کرد. احتمالاً تا حالا نام ابومحمد حسن بن علی بَربَهاری را نشنیده‌اید؛ یکی از علمای اهل‌سنت در قرن چهارم که برخی پژوهشگران، وی را بنیان‌گذار تفکرات تکفیری می‌دانند.

همان تفکراتی که در قرن‌های بعد توسط ابن‌تیمیه تقویت و در دوره معاصر، توسط محمد بن عبدالوهاب و در قالب وهابی‌گری شیوع پیدا کرد و عوارض خطرناک آن در عصر ما، در قالب ظهور داعش جلوه‌گر شد. بَربهاری در مباحث اعتقادی، رویکردی متعصبانه، خشک و توام با خشونت داشت. وی سال ۳۲۹ ق؛ و ظاهراً در بغداد درگذشت. او خصومت عجیبی با اهل بیت (ع) داشت و معتقد به ویران کردن مراقد مطهر آن‌ها بود؛ مراقدی که نه فقط مورد توجه و زیارت شیعه قرار داشته و دارند، بلکه قاطبه اهل‌سنت نیز در زیارت حرم‌های مطهر، رغبت‌شان کمتر از شیعه نبوده و نیست.

رویکرد بربهاری و شاگردانش، شورشی بزرگ را در بغداد و نواحی اطراف آن برانگیخت؛ شورشی که اتفاقاً به دست بزرگان و پیروان مذاهب غیرشیعه سرکوب شد. اقدامات بربهاری در توهین به مقدسات جهان اسلام و تلاش برای نفیِ هر آن‌چه وی به آن معتقد نبود، باعث ریخته شدن خون‌های بسیار و تولید نفرت در جامعه‌ای شد که از نظر اعتقادی، روزگار پرتشویشی را می‌گذراند و بیش از گذشته، به آرامش و حُسن هم‌جواری و زندگی برادر‌وار نیازمند بود. بربهاری به دلیل ایجاد شکاف در جامعه اسلامی و تقریب‌زدایی، منفور جامعه اسلامی شد و به‌ناچار، مدتی طولانی را در خفا زندگی کرد.

حال این کردار بربهاری را، می‌توان با اقدامات شیوخ بزرگ شیعه، مانند شیخ مفید و شیخ صدوق که رضوان خداوند بر آن‌ها باد، مقایسه کرد؛ دو عالم نامی که تقریباً هم‌عصر بربهاری بودند. در میان شاگردان هر دو فقیه و محدث شیعه، هم از اهل‌سنت و هم از شیعیان حضور داشتند و آن دو، در علم حدیث و برخی علوم دیگر، هم از محضر علمای شیعه و هم محدثان اهل‌سنت بهره‌مند شدند؛ چنان‌که «وَرّام بن ابی‌فراس»، فقیه و محدث امامیه در قرن ششم، در کتاب «تنبیه الخواطر و نزهة النواظر» (ج ۲، ص ۳۰۲) به حضور شیخ مفید در جلسه درس ابوعبدا... بصری، از علمای حنفی و معتزلی مذهب اشاره می‌کند یا در میان شاگردان شیخ صدوق، به نام تعدادی از علمای اهل‌سنت بر می‌خوریم که از وی حدیث فرا گرفته‌اند.

معنای این سخن، پذیرش اعتقادات از سوی طرفین این رابطه علمی نیست؛ بلکه می‌خواهیم نمونه‌ای از فضای گفتگو را نشان دهیم که در نهایت، به حرمت علما مذاهب اسلامی نزد یکدیگر و برقراری زمینه تقریب میان مذاهب و تلاش برای رسیدن به اهداف آن در قرون اولیه انجامید و در برابر آن، نمونه‌ای از اقدامات ضدتقریب را نشان دهیم و بگوییم که چگونه با مخالفت جدی و طرد جامعه اسلامی روبه‌رو شد. اگر مسلمانان در قرون اولیه، می‌توانستند چنین برادروار در کنار یکدیگر زندگی و از هم شناخت واقعی پیدا کنند، چرا ما در این دوره که بیش از هر زمان دیگر، به تقریب و اهتمام به آن نیاز داریم، از این موهبت برخوردار نباشیم؟ این مسئله‌ای است که باید به‌طور جدی مد نظر قرار دهیم و به آن بیندیشیم.

منبع: خراسان

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.