مقام و شخصیت و جایگاه والای مادری در تربیت جایگاه ویژهای است به طوری که عنوان مادری کمتر از عنوان مدیریت کلی نیست. مادری فنی است که غفلت و اشتباه در آن موجب تباهی نسل و فساد جامعه میگردد و مراقبت از آن جامعه را خیره خواه و متکامل پدید میآورد.
مادر دارای دو گونه نقش و تأثیر درباره کودک است: نقش وراثتی و نقش محیطی. در جنبه وراثت همه آنچه که مربوط به ویژگی جسمی و روانی او و اجداد گذشته است از طریق ژن به طفل منتقل میشود. صفات و شرایط جسمانی از زشتی و زیبایی، شکل، قد، حتی بیماریهای مزمن از گذشتگان به طفل میرسد و این صفات بگونهای است که در تمام مدت حاملگی و حتی در دوران شیردهی با طفل همراه است در حالی که نقش وراثتی پدر پس از انعقاد نطفه پایان میپذیرد و انتقال بعدی در این دسته از صفات مطرح نیست.
تأثیرات محیطی کودک از مادر بستگی به نگرش زن از مادر شدن دارد. برای عدهای مادر شدن تحمیلی و برای عدهای سعادت و افتخار است. مادرانی که ذهنیت مثبت به مادر شدن خود دارند. تأثیرات مثبتی بر فرزندان خود در رفتار و کردار خواهند داشت تا مادرانی که این ذهنیت را ندارند.
وظایف کلی مادر
به طور کلی وظایفی را که برای مادر در قبال فرزند میتوان بر شمرد عبارتند از:
الف) وظیفه حمایت یا مراقبت
اولین محیط و مکان امنی که کودک احساس میکند دامان مادر است. دامان مادر محیطی است مملوء از محبت و عاطفه و عشق به فرزند که مراقبتی توأم با گذشت و فداکاری مادری در آن دیده میشود. این دستهای پر مهر مادر است که کودک را در زندگی یاری میکند. کودک در سالهای اول زندگی موجودی است متکی که در حیاتش استقلالی ندارد و در همه جا تابع مادر است و حیات و کمالش و بسیاری از خصایص اش که در بزرگ سالی نشان میدهد به مادر وابستگی دارد و اگر در این سنین مورد توجه مادر قرار نگیرد مضطرب و افسرده میشود. بسیاری از کج رویها و انحرفات اجتماعی و رفتارهای نابهنجار از آن کودکانی است که از مراقبت مادر محروم بوده اند. نیز عقب ماندگیهای ذهنی و کمبود هوش اغلب برای کودکانی است که روابط عاطفی خود را از دست داده و از مراقبت و محبت مادری بی بهره بوده اند.
ب) نقش تربیتی و هدایتی مادر
تأثیر مادر تنها مربوط به جنبههای روانی و اجتماعی نیست بلکه او در آشنا ساختن کودک با جامعه و هدایت و جهت دادن به افکار کودک در زندگی جمعی نقش اساسی دارد. کودک به علت تقلید مطلق در سالهای اول زندگی از مادر، افکار او را به راحتی میپذیرد. (قائمی،۱۳۷۱: ۱۱۳) هنر مادری در این است که گام به گام با رشد کودک پیش برود و نیازهایش را تأمین کند و زمینه مناسب تربیت را در او ایجاد کند. مادر باید در تربیت خود هدف داشته باشد و اگر هدف نداشته باشد نباید اقدام به تربیت کودک کند. گاهی مادر به فرزند خود با زبان هدایت و گاهی عملی یعنی با رفتار خود حق و راه درست را به کودک نشان میدهد این اصیلترین و مهمترین راه تربیت است. «یکی از مسائل ظریف در تربیت کودکان ایجاد عادتهای خوب و ریشه کن نمودن عادات بد است که این وظیفه هم از عهد مادر بر میآید.» (حیدری، ۶۹:۱۳۸۸)
در ایجاد و ساختن شخصیت کودک مادر نقش اول را دارد. پس از تولد از همان روزهای اول زندگی و از دوران شیر خوارگی، پی ریزی شخصیت کودک در جنبههای مختلف اجتماعی، اخلاقی و عاطفی آغاز میگردد؛ لذا از همین زمان است که میبایست مادر به شناخت کامل از کودک خود دست پیدا کند. شناخت کامل از کودک با تعمیق و دقت لازم در بازیها و گفتهها و رفتارهای او امکان پذیر است و از این طریق است که میتوان تمایلات و خواستههای درونی و طرز اندیشه کودکانه او را دریافت و روش درست را برای اصلاح یا بازسازی شخصیت کودک در پیش گرفت.
نقش حضور مادر در تربیت را نمیتوان محدود زمانی کرد که کودک میتواند خوب و بد را تشخیص بدهد بلکه از دوران جنینی نیز مادر نقش بسزایی در امر تربیت دارد چرا که کودک ماهها در رحم مادر با جسم و روح او ارتباط تنگاتنگ دارد و در تمام امور به مادر وابسته است. همچنین کودکی که در کنار مادرش پرورش مییابد در آینده از ثبات شخصیت سالمی برخوردار بوده و دچار ناسازگاریهای اخلاقی نمیشود. نسبت به اطرافیان دارای حس اعتماد بوده و شکستها را در زندگی بهتر تحمل میکند و استعدادهای خود را بخوبی نمایان میسازد. چنین کودکی در دوران حساس نوجوانی نیز میتواند با مادر رابطه دوستانه و خوبی برقرار سازد و از افتادن در مسیر جرم و جنایت و بزهکاری در امان بماند؛ چرا که مادر با مهربانی به نیازهای عاطفی او پاسخ داده و زمینه ساز به وجود آمدن اعتماد به نفس و استقلال در فرزند میشود. در حقیقت مادر سرمشق و الگوی فرزند و شکل دهند روح و شخصیت اوست.
تأثیرات غیبت مادر در تربیت کودک
کودک باید تا مرحله پایانی کودکی خود با مادر باشد. این ضرورت از چند نظر احساس میشود که مهمترین این ضرورت نقش تربیتی مادر است. بخش اعظم جنبههای شخصیتی، عاطفی، اخلاقی و فکری کودک در دوران کودکی ساخته میشود و مادر در شکل دادن و ساختن آن نقش بسیار مهمی دارد. اطفال خردسال به جدائی از مادر حساس اند و کمتر میتوانند خود را با شرایط به وجود آمده وفق دهند و هر چه به آنها محبت شود برای آنها دلچسب نخواهد بود. کودک مدتها پس از جدایی از مادر دنیا را فاقد انس و محبت و اعتماد میپندارد. کودکانی که مادرشان از آنها جدا هستند بیشتر در معرض افسردگی هستند و این جدائی و دوری به شکلهای مختلف تأثیر خود را در رفتار و خواب و غذا خوردن و... نشان میدهد؛ لذا این تصور نادرست است که میگویند کودک خردسال مادر و غیر مادر نمیفهمد و جدایی را میتواند تحمل کند.
بررسیها نشان داده است که کودکانی که جدا از مادرشان رشد کرده و به دوران نوجوانی رسیده اند، اغلب سخت گیر و مهاجم، نامتعادل، بی عاطفه و لاابالی میشوند. کودک نیازمند به نوازش و محبت واقعی است و کار پرستار و مربی از این حیث کامل نمیتواند باشد. در جنبه رشد بررسیها نشان داده است که کودک این چنینی از لحاظ رشد نیز دچار عقب ماندگی میشود و هر چه جدائی بیشتر باشد این جنبه بیشتر است. بخصوص برای کودکی که دارای هوش سرشارتری باشد.
نقش مادری یک نقش مقدس و در عین مقدس بودن سنگین و دشوار است. مادران کسانی هستند که امر پرورش فرزندان را در دوران حمل و پس از آن بر عهده دارند و به همین خاطر است که باید با اصول تربیتی کودک آشنا باشند تا راهکارهای مناسب تربیتی را برای تربت کودک خود به کار گیرد. چراکه این مادران هستند که انساها را تربیت میکنند و در واقع آنها سازندگان واقعی جامعه هستند و اگر در این مورد مادران نکات تربیتی را رعایت کنند ما میتوانیم جامعهای عاری از هرگونه مشکلات داشته باشیم. مادران باید در تربیت کودک خود برنامه و هدف داشته باشند، زیرا بدون این مورد نمیتوانند کودک خود را درست و صحیح تربیت کنند. همچنین باید در رفتار خود با کودک حد اعتدال را رعایت کنند.
منبع: برنا