کتاب «سیراب از عطش» به نویسندگی رمضانعلی کاووسی به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر رونمایی شد که خاطرات احمد شیروانی را روایت می‌کند.

احمد شیروانی از سن ۱۵ سالگی عازم جبهه شد و در عملیات‌های مختلف شرکت کرد. او با این که پس از مدتی در جبهه حضور یافت یک پای خود را از دست داد و به افتخار جانبازی نایل آمد، اما با همان وضعیت، دوباره به جبهه برگشت و بخاطر تسلطی که به زبان عربی داشت، در واحد استراق سمع، فعالیت خود را دنبال کرد. حال خاطرات این جانباز دفاع مقدس را رمضانعلی کاووسی گردآوری کرده و نوشته است.

کاووسی نویسنده کتاب «سیراب از عطش» گفت: از سال ۶۱ که جانباز شدم، خداوند لطف زیادی به من داشت و توانستم قابلیت‌های خود از جمله نویسندگی را پیدا کنم. حدود ۱۰ سال پیش در وبلاگ شخصی خود خاطراتی از جبهه می‌نوشتم، ولی به درخواست مردم، به دنبال سوژه‌های کار نشده رفتم و این خاطرات را به کتاب تبدیل کردم؛ نتیجه آن شد که تا امروز ۸ جلد کتاب نوشته‌ام.»

کاووسی درباره انگیزه خود از نگارش کتاب «سیراب از عطش» نیز گفت: «در یکی از سفر‌ها که به مناطق راهیان نور داشتم، با احمد شیروانی آشنا شدم که جانباز و ساکن اصفهان بود؛ بعد از آشنایی با او تصمیم گرفتم خاطراتش را به نگارش در بیاورم. مهم‌ترین ویژگی کار آقای شیروانی و تفاوت خاطره‌اش با دیگر رزمندگان در این بود که او در واحد استراق سمع فعالیت داشت.» 

این نویسنده گفت: «موضوع این کتاب به واحد استراق سمع در نیرو‌های نظامی مربوط است؛ موضوعی که تاکنون کمتر به آن اشاره شده است و افراد کمتری از آن خبر دارند؛ این تفاوت باعث شده که کتاب جذابیت بیشتری برای مخاطب داشته باشد.»

کاووسی در پایان اظهار کرد: «دو کتاب دیگر درباره دفاع مقدس در دست نگارش دارم که این روز‌ها مشغول جمع‌آوری مصاحبه‌ها و تنظیم متون آن‌ها هستم. به دلیل شرایطی که دارم، ویلچرنشین هستم و این موضوع موجب شده رفت و آمد برای انجام مصاحبه، برایم کار سختی باشد؛ در طول نوشتن کتاب هم معمولا تنها هستم و کسی به صورت دائم به من کمک نمی‌دهد و مجبورم کتاب‌ها را با یک انگشت که توان حرکت دارد، تایپ کنم.»

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۰۲ ۱۹ مهر ۱۴۰۲
درود بر مردان خدا
Iraq
ناشناس
۰۹:۰۱ ۱۹ مهر ۱۴۰۲
دفاع مقدس چرا مقدس شد چون سربازان امام خمینی رحمته الله علیه در جنگ خدا انسانیت مردانگی جوانمردی رو رعایت میکردن در حالی که با قدرت با دشمن می جنگیدن یکی از اسیران عراقی پیرمردی هستش گفت اسیر ایرانی ها شدم خرمشهر یک سیلی نخوردم از بسیجیان ایرانی تازه آب غذا بهم دادن ما اینجور ماندیم انقلاب کردیم نگه داشتیم این انقلاب رو روح شهدای دفاع مقدس شاد