برای بررسی مدیریت مالی در خانواده، به سراغ دکتر «حسن عشایری» رفتیم و از او در این مورد پرسوجو کردیم. او عصبشناس است و رئیس انجمن حمایت از حقوق کودکان است. حالا هم دوران بازنشستگیاش را میگذراند و سالها به دانشجویانش در دانشگاه علوم پزشکی ایران علم آموخته است. در سالهای فعالیتش، بارها در حوزهی مشاورهی چالشهای خانوادگی کار کرده است. گفتوگوی حاضر، مشروح حرفهای اوست:
اهمیت اقتصاد خانواده واضح است، اما به نظر میرسد در جامعهی امروز دیگر نمیتوان با یک ساختار سنتی آن را اداره کرد، نیازهای خانوار، با بالا رفتن سطح رفاه افزایش یافته است و از طرفی شرایط نامتعادل اقتصادی این نیازها را تحتالشعاع قرار میدهد. خانوادهها چطور میتوانند برای برنامهریزی مدیریت مالی و اقتصادیشان برنامه داشته باشند؟
برای حل یک چنین مسائلی میتوان همیشه جلسههایی برای خانوادهها ترتیب داد. در این جلسات میتوان تلفنها را خاموش کرد و مادر آشپزخانه را تعطیل کند و همه دور هم بنشینند و حرف بزنند. ممکن است ماهی یکبار شود، اما اشکالی ندارد. مهم مرتب بودن جلسات است که در زمانهای مشخص و هر چند وقت یکبار برگزار شوند.
خانوادهای که در آن پدر و مادر کار میکنند، بهتر است در آخر هفتهها این جلسات را برگزار کنند. میتوان با کاغذ و قلمی که در اختیار هر فرد از اعضای خانواده قرار میگیرد، هر کس نیازهای ضروری خودش را روی کاغذ بنویسد. از وسایل آموزش گرفته تا وسایل معمول خانه. برای این کار میتوان تقسیمبندی کرد تا فهمید چه چیزی برای هر فردی نیاز است. نیاز روزمرهی خانواده به این طریق ارزیابی میشود و سروشکل میگیرد. زندگی که ارزیابی نشود، زندگی نیست. حتی ممکن است در خانوادهای پدر و مادر سواد نداشته باشند، اما میتوان با رازداری، از دیگر اعضای خانواده کمک گرفت.
برای این جلسات باید از قبل موضوع را اعلام کرد تا هر کس از قبل فکر کند و نیازش را بسنجد. در این جلسات خانوادگی برای آرام شدن فضا، میتوان موسیقی ملایم گذاشت و ابتدا فضایی صمیمی را ایجاد کرد تا همه در حالتی آرام در مورد نیازها و برنامههایشان صحبت کنند. این نیازها میتواند با توجه به شرایط خانواده، شکلی منطقی بگیرند.
ما نباید کالازده بشویم. جوانان ما باید یاد بگیرند که توانستن در شرایطی در نخواستنهاست. اینکه بگوییم من میخواهم، نمیتواند همیشه راهگشا باشد. من الان در دانشگاهها میبینم که دانشجویان چشموهمچشمی میکنند برای عملهای زیبایی یا پوشیدن لباسهای آنچنانی.
جوانهای ما باید بتوانند به خانواده کمک کنند؛ به این معنا که سعی کنند با رفتار خود برخی از مسائل را حل کنند. منظورم فقط قناعت نیست. استغنای درونی با قناعت فرق میکند؛ مثلاً آن چیزی که مُد است و تجملگرایی دارد، نادیده بگیرند و با خلاقیت، در خانواده مسائل را حل کنند. این باعث میشود تا شادی ایجاد شود و بهترین شادی هم در نظر من زمانی است که مسئلهای حل بشود.
بیشتربخوانید
خانمهایی که شاغلاند، درآمدی دارند که به آنها استقلال مالی میدهد. ممکن است مرد به عنوان مسئول مدیریت مالی خانواده، آن درآمد را نادیده بگیرد یا عرف به او چنین حکمی کند، حالا موضع زن در اینجا مسئله میشود. اگر او سهمی در مدیریت مالی خانواده داشت باید آن را لطف بداند یا جزو وظیفهاش؟
همهچیز در ذهن نطفه میبندد و ذهن ما ساختارهایی از پیش تعیینشده دارد. سنت مثل کوهی است که ما درگیر آن هستیم. از طرفی به این علت که در گذر از سنت به مدرنیته هستیم، جای سنتِ پر نشده داریم به سمت مدرنیته حرکت میکنیم و گاهی حتی پستمدرن هم میشویم. ابتدا باید ذهن را بفهمیم. ما در خانواده با هم تماس داریم و این ارتباط خیلی فعال است. باید ابتدا این سؤال را در ذهن طرح کرد که وقتی خانمی کار میکند چه نیازی به آن دارد؟ حتی اگر نیاز مالی ندارد باید کار کند؟ کار کردن و حضور در جامعه باعث رشد زن میشود. یک زن اگر در فضای مردسالاری نباشد، به راحتی میتواند از زن بودن خودش دفاع کند. در دورهی گذشته و حتی، حالا باعث میشد که زنان قشر ستمپذیر باشند. سنت در گذشته اجازه نمیداد که زنان بتوانند در تشکیل خانواده، استقلال داشته باشند؛ بنابراین کار کردن زنان مثبت است.
اگر نیاز اقتصادی خانواده ایجاب کند، میتوانند کمک کنند و اگر هم نیاز اقتصادی نباشد باز هم مثبت است، چون یک مشارکت و همبستگی در چرخش اقتصادی جامعه را به وجود میآورد. درگذشته، فقط مردان نانآور خانواده بودند، اما حالا باید قبول کنیم که خوشبختانه خانمها هم میتوانند هم تحصیل کنند و هم کار کنند. از طرفی میتوانند بچهها را هم اداره کنند که خیلی از زنان در جامعهی امروز ما چنین نقشی را ایفا میکنند. از طرفی میتوانند اعتمادبهنفس بیشتری در جامعه داشته باشند؛ اما شکی نیست که اگر این استقلال و توانایی مالی زن منجر به این بشود که او فکر کند با این کار به خانوادهاش لطف میکند، خوب نیست، یعنی این تفکر از جانب آن زن درست نیست.
باید در ذهن آن خانم جا بیفتد که این مشارکت یک نوع همبستگی و تعلق داشتن به خانواده است و میتواند امتیازاتی را برای خانواده ایجاد کند؛ مثلاً فرهنگ خانواده را رشد دهد و قدمهای مؤثر دیگری را بردارد که در یک کلیت نام آن را میتوان ارتقای کیفیت زندگی گذاشت.
منظور من کمک به مصرفزدگی و کالازدگی خانواده نیست. اینکه شاغل بودن زن بتواند به استقلال او کمک کند و ارزش کار را در خانواده جا بیندازد، رشد بزرگی است. اگر خانمی کار میکند نباید با آن پز بدهد یا سعی کند منتی بگذارد، بلکه باید آن را به عنوان فعالیتی ذهنی و فرهنگی و خودخواسته بداند که نیاز خود فرد است. خداینکرده نباید خانوادهاش را منت کند که من دارم جان میکنم!
برای مدیریت اقتصادی خانواده ممکن است پدر یا مادر سعی کنند با توجه به منابع مالی این تأمین نیازها را کنترل کنند یا جهت دهند. در این مورد سرپرست خانواده باید چطور رفتار کند؟
یک خانواده همسفرانی هستند که برای این حرکت باید ظرافتهایی را در نظر بگیرند که تعریف شدهاند. در عصر حاضر خانواده دیگر یک نظام بستهی تکقطبی نیست، بلکه نظامی باز است که همواره آگاهیهای مختلفی افراد را در برمیگیرد. سرپرست خانواده باید بداند حالا که او مدیریت مالی خانواده را بر عهده دارد نباید آن را ابزاری برای کنترل اعضای خانواده بداند. مشارکت باید افقی باشد و منتی برای آن وجود ندارد بلکه وظیفه است. تشکیل خانواده هم یعنی زایش وظیفه و دشواریهای آن. نباید اینطور تصور شود حالا که من تأمین مالی افراد خانوادهام را بر عهده دارم پس میتوانم از آن به عنوان ابزار فشار استفاده کنم تا رفتار دیگران را کنترل کنم.
متقاعد کردن کار مشکلی است، اما خانواده باید همواره اعضایش را برای تصمیماتی که دارد متقاعد کند. اگر نمیتوانند چنین کنند باید از مشاوران خانواده کمک بگیرند. علم از جنس نور است و ظلمت را میتوان با آن روشن کرد. چهارچشم بهتر از دو چشم میبیند و میشود با بزرگترها و متخصصان مشورت و مصلحتاندیشی کنند. داشتن پول نباید تبدیل به اهرم فشار و قدرت شود. هر جا که پول استبداد فکری بیاورد، باید آن را به عنوان استبدادشناسی خانواده مطرح کرد.
این امر عواقب وحشتناکی برای فرزندان خواهد داشت، چون الگوی بدی میگیرند، بهویژه پسرها که معمولاً پدر خود را الگو قرار میدهند. غرامت این رفتار اشتباه را هم در زندگی خواهند پرداخت؛ بنابراین پدر به عنوان کسی که عامل همبستگی خانواده است باید بداند که خانوادهاش به او کمک میکند و با ارتباط سالم و مؤثر میتواند همهچیز را بهتر پیش ببرد. خانواده و بهخصوص پدران و مادران برای تکامل ذهن خود باید مطالعه کنند. حتی میتوانند در انجمنهای غیردولتی آموزش خانواده شرکت کنند و یاد بگیرند. ما در روزمره ۲۴ ساعت وقت داریم. همهی آن خوردن و پختوپز یا مهمانی رفتن نیست.
باید برای درست زندگی کردن وقت گذاشت. همانطور که میبینید آمار طلاق رشد زیادی داشته است و در بعضی از زندگیها هم اصلاً نیاز به طلاق نیست، چون افراد کاری به هم ندارند. من اسم این روند توسعهی علمی خانواده را روشنگری میگذارم، امروزه در دنیای تبادل اطلاعات هستیم که کتابها، مقالات و انجمنهای زیادی برای کمک به مسائل خانواده وجود دارند پس باید از آنها استفاده کرد.
به نظر شما در حل مسائل خانواده میتوان به قانون مراجعه کرد؟ منظورم این است که آنچه قانون میگوید چقدر میتواند کمک کند؟ بههرحال همهی ما ترجیح میدهیم با اخلاقیات روبهرو باشیم تا قانون...
ما در جامعه چیزی به اسم قانون داریم. قانون یعنی چشم سومی که همه چیز را میبیند و به مردم در مورد زندگی و حقوقشان اطلاعات میدهد. زن و مرد هم باید نسبت به زندگی و جایگاههایشان مطلع باشند. رسانهها کمابیش کارهایی میکنند، اما کافی نیست، باید مطالعه کنند. البته باید بدانیم این دانش هم وحی منزل نیست و از طرفی نباید موجب بر هم خوردن جایگاهها شود. بعضی وقتها در نسل جوان میبینیم که این آگاهی در بعضی خانمها باعث میشود که بخواهند انتقام نسلهای قبل را از مردانشان بگیرند که خوب نیست. نباید از هیچ طرفِ بام افتاد بلکه باید در زندگی تعادل برقرار کنیم. تعادل یعنی ارتقای فرهنگ، احترام متقابل با داشتن جایگاه اجتماعی، کار و اقتصاد! انسان میتواند فقیر باشد، اما نباید حقیر باشد. هیچ زن و مردی نباید یکدیگر را به خاطر مسائل مالی تحقیر کنند.
کمی فقیر بودن اشکال ندارد و میتوان آن را با استغنای درونی حل کرد، اما حقارت هیچ درمانی ندارد. زن و مرد حق ندارند به هم قبض جریمه بدهند بلکه باید با توافق و تعادل پیش بروند. باید مشورت را هم جدی بگیریم. مشاورهی خانواده خیلی در بین خانوادهها رسم نیست، اما نیازی اساسی است.
وقتی زخمی ایجاد میشود باید به آن نیشتر زد تا چرک بیرون بیاید؛ مشاوره هم همین نقش را دارد و خانوادهها باید یاد بگیرند مسائلی را که در ذهنشان دارند، حل کنند. نباید روی این ضخمها را پوشاند بلکه باید هر چند وقت یکبار روی آنها را باز بگذارند و با کمک گرفتن از آن، زندگی را در مسیری بیندازند که ما کمترین غرامت را بپردازیم. هیچ جای دنیا بهشت نیست و در آن هم هنوز پیدا نشده است، پس شوق تغییر و بهبود شرایط است که زندگی را لذتبخش میکند. همینکه درجا نزنیم و به فکر پیشرفت باشیم علامت سلامت خانواده است.
جوانان باید پدر و مادرشان را کهنه کنند نه اینکه سعی کنند آنان را عوض کنند تا نو شوند. باید با محدودیتها زندگی کرد و این بالاترین هنر است، هنر زندگی! مصرفگرایی، آفت است، دنیای امروز دارد به سمتی میرود که بگوید من مصرف میکنم پس هستم. منظور از مصرف هم فقط پول و بحث اقتصادی نیست؛ اینکه وقت و انرژی خود و دیگران را بیهوده مصرف کنیم هم مصرفگرایی است.
در خانوادههای آسیبپذیر که پدر و مادر به علت طلاق جدا از هم زندگی میکنند و بچه به صورت تکوالد اداره میشود، ممکن است شرایطی پیش بیاید که پدر و مادر هر دو سعی کنند بخشی از کمبودها را به وسیلهی پول حل کنند و بهنوعی حتی محبت بخرند. چطور میشود وضعیت مالی بچه را در این خانوادهها درست برنامهریزی کرد که ایجاد مشکل نشود؟
در زندگی روزمرهی ما، پدر و مادر باید در حد توان به درستی مسائل اقتصادی خانوار را حل کنند، اما آسیبی که در جامعه وجود دارد که آن همان سرپوش گذاشتن روی نیازهای جدی افراد با پول است. این خطرناک است. نیاز باید بر طرف شود، اما نباید آن را دستاویز قرار داد. در خانوادههایی که پدر و مادر جدا زندگی میکنند من دیدهام که پدر برای اینکه نشان دهد محبتش بیشتر است، آن را با پول خرج کردن نشان میدهد. مثلاً در جشن تولد بچه! خانواده نباید این مراسم را محل مانور دادن مالی کند، بلکه باید در چنین جشنهایی به بچهها فهماند که خانوادهی او آماده است تا همیشه از او در همهی عرصهها حمایت کند.
من در آلمان با قشری فرزانه آشنا شدم که هم پولدار و هم تحصیلکرده بودند، اما برای تولد اعضای خانواده هدیهای که میدادند شاید فقط یک کارتپستال ساده بود که خودشان درست کرده بودند. این یعنی محبت و اهمیت دادن، یا اینکه خواهر آن خانواده در جشن تولد به برادرش قول میداد به عنوان هدیه، یک روز اتاقش را مرتب کند! این کارها بار عاطفی دارد که با پول قابل تهیه و تأمین نیست. چه چیزی مهمتر از رفع نیاز یک انسان است؟ این هدایا بهتر از هر هدیهای در شکل کالاست. بر طرف کردن نیاز انسان بهترین هدیه برای اوست!
انتشار این مطلب دلیل بر تایید تمام محتوای آن نیست و صرفا از همشهری بازنشر شده است.
منبع: روزنامه همشهری