فرجی گفت: ما مستندساز‌ها دوست نداریم خبرنگار باشیم، همیشه از ما در مناطق جنگی می‌پرسند شما خبرنگار کدام رسانه هستید و ما خبرنگار هیچ رسانه‌ای نیستیم.

سعید فرجی، عکاس و مستندساز در برنامه «به افق فلسطین» شبکه افق در پاسخ به این سوال که ما در ایران مستند را فقط به فیلم می‌شناسیم، در حالی که مستند گونه‌های دیگری از قبیل روایت مستند، عکاسی مستند و ... دارد. ویژگی اصلی صحنه‌های جنگ و پس از آن چیست؟ گفت: برای آدم‌ها مهم است، که ببینند چه اتفاقی در جنگ افتاده است.

فرجی ادامه داد: مخاطبمان خیلی دوست دارد بداند جنگی که شده، چه نتیجه‌ای داشته است. مستندسازان باید در فضای مستند خیلی صبور باشند. کار ما خبری نیست. کار خبری همین است که اتفاق می‌افتد و وجودش لازم است. اینجاست که باید مستندسازی هم صورت گیرد. کاری که عمیق است و روی ماجرا نیست، بلکه بطن ماجراست. مستندساز‌ها باید صبور باشند. انگار آن‌ها در گوشه و کنار هستند و بعد از مدت‌ها سروکله‌شان پیدا می‌شود. مستند‌های مستندسازان ثابت می‌کند جنگ برای چه شروع شد و از آن چه چیزی حاصل شد. 

این مستندساز با بیان اینکه مستندساز نیاز دارد در صحنه واقعه رفت و برگشت داشته باشد، افزود: ما باید مطالعه کنیم، درگیر ماجرا شویم و حتی به سراغ آدم‌هایی برویم، که لزوماً جلوی چشم آدم‌ها نیستند؛ حتی از نظر رسانه‌ها خیلی مهم نیستند. اما مستندساز‌ها این افراد را برجسته می‌کنند. ما مستندساز‌ها دوست نداریم خبرنگار باشیم. ما برای اینکه وارد مناطق جنگی شویم، کارمان خیلی سخت است. همیشه می‌پرسند شما خبرنگار کدام رسانه هستید. ما خبرنگار هیچ رسانه‌ای نیستیم.

به گفته این عکاس، کارهایمان به گونه‌ای نیست که فردا در صفحه فلان روزنامه منتشر شود. مثلاً لبنانی‌ها به ما می‌گفتند شما دو سال است که می‌روید و می‌آیید. چکار می‌کنید؟ ما مجبور بودیم توضیح بدهیم و آن‌ها را قانع کنیم، تا آن‌ها درک کنند و اجازه بدهند ما هم در کنار خبرنگاران باشیم.

وی به ماجرای جنگِ ضاحیه بیروت اشاره کرد و گفت: در اولین سفر جنگی که به لبنان داشتم، یک روز برای عکاسی رفته بودم و از حمله جنگنده‌ها ترس داشتم، که ناگهان صدای جنگنده‌ها و تیراندازی به گوش رسید. آن زمان اولین تجربه میدانی‌ام بود، که جنگ را می‌دیدم. همان موقع پدر و دختری را بیرون از خانه دیدیم و آن دختر وحشت کرده بود و گریه می‌کرد. آن موقع نمی‌تونستم به عکاسی کردن فکر کنم و به دنبال این بودم که آن پدر و دختر را از آنجا خارج کنم. اگرچه آن زمان ترسیده بودم، ولی وحشت یک آدم دیگر بخصوص خانم را می‌دیدم. آن صحنه خیلی دردناک بود.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار