به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان، نشخوار فکری یک پدیده اجتماعی است که به طور گسترده در مکالمات روزمره، شبکههای اجتماعی، و محیطهای کاری در فرد شکل می گیرد. زمانی که در شرایط روحی و روانی نشخوار فکری قرار میگیرید،خارج شدن از آن برایتان دشوار خواهد بود. نشخوار فکری به عنوان یک شکل از انتقاد ناپسند و تحقیر، زمینههای مختلفی از زندگی را فرا میگیرد. نشخوار فکری درواقع تمایل داشتن به تکرار و مرور کردن مشکلاتمان است. زمانی که دیده می شود مدام به افکار منفی پر و بال می دهیم باید آن را جدی بگیریم و خودمان را درمان کنیم تا شدیدتر نشود.
در صورتی که به دفعات زیاد و با شدت بالا بروز کند میتواند سلامت روانی فرد را تحت تأثیر قرار دهد. عوامل موثر در نشخوار فکری اعم از فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی نقش در ترویج یا پیشگیری نشخوار فکری دارند. تأثیرات نشخوار فکری می تواند روانی و اجتماعی باشد که بر فرد و جامعه مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. همچنین، اثرات آن بر روابط شخصی و اجتماعی به دقت مورد بحرانی قرار میگیرند.
در همین رابطه شبنم مقتدری عضو سازمان نظام روان شناسی در گفتگو با خبرنگار اجتماعی باشگاه خبر نگاران جوان درباره نشخوارهای فکری بیان کرد: یکی از علائم آسیب زا و رایج، نشخوار فکری است. فرد انگار در دام افکار منفی گیر کرده است و این افکار در مورد خود فرد، دیگران یا اطرافیان و دنیا میتواند باشد. مثلا فردی ممکن است درباره جدایی از همسرش فکر کند و مثلا فکر کند اگر همسرم از من جدا شود چه میشود؟ چرا ازدواج کردم؟ حتما من آدم بدی هستم و یا او آدم بدی است؟ چرا با آن آدم ازدواج کردم؟ این افکار انقدر زیاد و مکرر تکرار می شوند که فرد به هیچ راه حلی دست پیدا نمی کند و فکر میکند راه حل در فکر کردن بیشتر به آن موضوع نهفته است، اما در حقیقت در ذهن خود بیشتر به این افکار بال و پر می دهد. سایر افکاری که به ذهن میآیند زمانی که به راه حلی نرسد فرد بیشتر مواقع میتواند آن رها کند، اما در نشخوار فکری فرد بیشتر فکر میکند و احساس منفی را تجربه خواهد کرد و افکار فرد وارد یک چرخه بی پایان میشود.هر چه فرد بیشتر جلو میرود میتواند میزان و شدت آن نیز افزایش یابد. در مورد مثال های بالا فرد بین جدا شدن و جدا نشدن دچار شک و نگرانی می شود یعنی دچار تعارض خواهد شد و هر چه بیشتر در این وضعیت بماند آسیبهای بیشتر روانی و جسمی را به دنبال خواهد داشت.
این مدرس دانشگاه در ادامه به عوارض نشخوار فکری پرداخت و گفت:نشخوار فکری عوارضی را میتواند دنبال داشته باشد مانند استرس، کاهش تمرکز، کاهش عزت نفس، کاهش اعتماد به نفس، کاهش یا افزایش اشتها، پر خوری یا کمخوری، تاثیر منفی روی روابط اجتماعی وهمان طور که گفتیم میتواند ناتوانی در تصمیم گیری را برای فرد به دنبال داشته باشد و یا بیشتر زمان فرد به نشخوار فکری بگذرد. فرصت برای برنامه ریزی و پیشرفت در زندگی ممکن است نداشته باشد.
او بیان کرد :بعضی از اختلالات روانی در افراد با نشخوار فکری در ارتباط هستند. این ارتباط میتواند به صورت دوطرفه باشد. یعنی فرد ممکن است در اثر اختلالات روان شناختی مختلف به نشخوار فکری روی بیاورد و در مواردی نیز نشخوار فکری خود زمینه ساز اختلالات روانی باشد؛ و میتواند مبتلا شدن به افسردگی، وسواسهای فکری عملی و ... را به دنبال داشته باشد.
مقتدری تصریح کرد:در مورد افراد مبتلا به کمال گرایی منفی هم بسیاری دیده شده یکی از دلایل به وجود آمدن نشخوار فکری در این افراد میتواند این باشد که بدون توجه به استعداد وتوانمندی خود هدفهای سطح بالایی بر میگزینند و در صورت نرسیدن به آن اهداف افکار خود تخریبی را شروع میکنند و یا فکردر مورد اشتباه نکردن و اجازه اشتباه به خود ندادن را با افکار منفی در ذهن خودتکرار میکنند.
تفاوت وسواس و نشخوار فکری
او ادامه داد: یکی از سوالات رایجی که معمولا دانشجویان از ما جویا میشوند تفاوت وسواس فکری و نشخوار فکری است که در وسواس فکری، استرس میتواند باعث شده باشد تا فکر منفی را فرد تجربه کند و بعد برای کاهش استرس دست به کاری بزند؛ مثلا اگر فرد فکر کند که دستانش تمیز نیست چند بار دستانش را بشورد؛ یعنی به دنبال فکر، عملی به دنبال دارد، یا اگر بخواهد لباسی را مرتب در کمد قرار دهد فکر میکند حتما باید دکمههای لباس بسته باشد و لباس را میآورد دکمه هایش را میبندد، اما در نشخوار فکری، عملی به دنبال ندارد، بلکه همان فکری است که فرد درگیر آن است و این چرخه ادامه مییابد.
عضو سازمان نظام روان شناسی افزود: افراد فکر میکنند اگر به خود بگویند الان این فکر منفی را نکن به وقوع میپیوندد، اما به دلیل اینکه ذهن به سمت فکرهایی که آن را از خود سعی در دور کردنش داریم بیشتر میرود به جای انکار و فرار نیاز هست آگاهانه انتخاب کنیم که تمرکز خود را روی فعالیتی که مشغول انجام هستیم بازگردانیم نه فکری که مرتبط با گذشته و آینده است.
مقتدری در انتها گفت: زمانی که عملکرد روزانه فرد تحت تاثیر قرار میگیرد و کاهش پیدا میکند نیاز به مراجعه به روان درمانگر ضروری میشود که به تشخیص دقیق و صحیح و درمان ریشهای انجامد، البته روان درمانی نیاز به استمرار دارد؛ برخی بر این باورند که وقتی دچار اختلالهای روانی، ناهنجاریها و نا سازگاریهای شدید و آسیبهای زیاد شدند باید به روان شناس مراجعه کنند اما پیشگیری مقدمتر از درمان است. این افراد در ابتدا به روان شناس مراجعه کرده و در صورت عدم نیاز به دارو درمانی روان درمانی را ادامه میدهند. این نوع افراد را در صورت لزوم به دارو درمانی در کنار روان درمانی، به روان پزشک ارجاع میدهند.
ولی مشکلات روزمره باعث میشود نتونی فکر نکنیم