مریم جلالی، کارشناس صنایع دستی و مدیر هنری در رابطه با صنایع دستی ایران و ارتباط آن با اقتصاد بیان کرد: مشکل این جاست که صنایع فرهنگی را فقط تاریخ و فرهنگ میبینیم و صنایع دستی را زندگی و اقتصاد نمیبینیم. صنایع دستی ما حاصل هوش و استعداد تاریخی ما بوده است و با این صنایع زندگی کرده ایم. اما کم کم در ویترینها و تزیینات رفته است و از متن زندگی دور شده است. بنابراین، وقتی صنایع دستی که صنایع هویتی ماست از این متن زندگی دور شود چنین اتفاقی برایش میافتد. این در حالی است که در هر روستا و شهری از کشور برویم یک عناصر هویتی دارند که در زمره صنایع دستی آنها به شمار میآید.
این کارشناس فرهنگی گفت: ما ۲۹۹ رشته صنایع دستی به جز فرش داریم که همه جهان ۴۰۰ رشته صنایع دستی را ثبت کرده است در حالی که ما این تعداد صنایع دستی را داریم. میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی ما در یک پیوستار درستی کنار هم است. به خاطر این که میراث فرهنگی ریشه، گردشگری آوند و صنایع دستی میوه است. یعنی اگر اقتصاد فرهنگ و خلاق را مبنا قرار دهیم همه این چیزها درست هستند، ولی رویکردها و کارکردهای ما سنتی و قدیمی هستند.
جلالی تصریح کرد: فاصله بین اقتصاد و فرهنگ بسیار مهم است. ما اصولاً افراد اقتصادی را فرهنگی نمیبینم و افراد فرهنگی هم مولفههای اقتصادی را نمیدانند. به همین دلیل، ترکیب و نزدیک کردن این دو مورد با هم، نه تنها مستلزم دانش و توانش بلکه نیازمند تقویت توجه است. مثلاً ما درمورد دانش بنیانها صحبت میکنیم. وقتی میگوییم دانش بنیان، هیچ وقت تصویر ذهنی افراد به سمت صنایع دستی نمیرود در صورتی که دانش بنیانترین محصولات ما صنایع دستی مان است.
این کارشناس صنایع دستی افزود: از هر منظری که به این موضوع نگاه شود هم، چنین است. مثلاً قفل چالشتر که ثبت جهانی شده است دانش بنیانترین محصول بشری است و در حوزهی حافظه تاریخی ما بوده است. این موضوع درمورد خاتم، سفال و حصیربافی و... هم همین طور هستند. زیرا همه اینها یک دانش بوده اند که شخصی از مواد اولیه در دسترس خود نیازهایش را برطرف میکرده است.