کتاب «فاطمیت فاطمه و تاریخ» به قلم محمدحسن زورق در چهار فصل حاصل مجموعه سخنرانیهای نویسنده کتاب در دانشگاههای مختلف است. فصل اول درباره فطرت، فصل دوم درباره نبّوت، فصل سوم درباره امامت و فصل چهارم به فاطمّیت حضرت فاطمه (س) اختصاص دارد. چاپ اول کتاب از سال ۱۳۹۳ و از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار شد.
نویسنده کتاب درباره علت نگارش «فاطمیت فاطمه و تاریخ» نوشته: در اردیبهشت سال ۱۳۹۱ به دعوت هیئت متوسّلان در دانشگاه پیام نور شعبه تبریز و دانشگاه دولتی تبریز درباره شخصیت حضرت فاطمه (س) سخنرانی کردم. با توجه به درخواست برخی عزیزان که خواهان متن سخنرانیها بودند، تصمیم گرفتم مطالبی را با محوریت موضوعات سخنرانی به رشته تحریر درآورم.
در بخشی از کتاب آمده: فاطمه میدید که با تبدیل نظام امامت به نظام خلافت ناخودآگاهی جانشین خودآگاهی و ناخداآگاهی به تدریج جانشین خداآگاهی خواهد شد و این حرکت سرانجام طلا را در معبد زندگی جانشین خدا خواهد ساخت و مسجد را که پایگاه مقاومت در مقابل زر و زور و تزویر است، به پایگاه زر و زور و تزویر تبدیل خواهد کرد و عصر سیاه ریا و نیرنگ جانشین دوران روشنای صداقت و توحید خواهد شد؛ عصری که در آغازش تزویر و در پایانش زور و زر بر مردم حکومت خواهد کرد و سرنوشت مردم را در دست خود خواهد گرفت و مردم را به پرستش خاک ناگزیر خواهد کرد و زراندوزان را به جای زحمتکشان و تودههای بینام و نشان بر اموال عمومی مسلط خواهد کرد و تبعیض را جانشین عدالت خواهد کرد؛ و در این عصر زرسالاران به جای توجه به فطرت الهی انسانها به شهوات حیوانی توجه خواهند کرد و به جای آزادیهای مدنی مردم را دست به سینه در مقابل بزرگان و نامداران خود نگه خواهند داشت و ثمره سالها رنج و شکنجه و جانفشانی انقلابیون مسلمان در راه ایجاد جامعه قدرتمند، دانشمند، عادل، لطیف، زیبا، خلاق و البته خودآگاه و خداآگاه بر باد خواهد رفت و جامعهای منجمد و کینهجو و زشتخو و ستمگر و جاهل و ضعیف به وجود خواهد آمد؛ جامعهای که، چون کلبهای چوبین که موریانهها آن را خورده باشند، سرانجام با دو لگد انگلوساکسونها و مغولها از شرق و غرب فرو خواهد ریخت و از پای درخواهد آمد.
[...] و حضرت فاطمه (س) ناامیدانه خطاب به زنان مدینه گفت: «صبح کردم به خدا بیزار از دنیایتان و خشمگین از مردانتان! چه زشت است شمشیر شکسته و رای پراکنده! ... راستی را چه ذخیره بدی برای فردای خود فراهم آوردند که به خاطر آن مورد خشم خداوند قرار گرفته و در عذاب الهی مخلّد خواهند بود ... هان! به خدا سوگند! که این کردار نابجا و ناپسند روزگار شما را آبستن حوادثی کرد که نتایج شوم آن را در آینده خواهید دید. بدانید که به جای شیر خون تازه و زهر کشنده خواهید نوشید و در آن هنگام است که تباهکاران روز زیانباری خواهند داشت و آیندگان آثار شوم بدعتهای گذشتگان و پیشینیان خود را خواهند دید ...»
و پایان کتاب با وصّیت حضرت فاطمه (س) به پایان میرسد: «مرگ فاطمه به معنی پایان حماسه او و خاموش شدن صدای او و از یاد رفتن اعتراض او نبود و نیست. او نگران سرنوشت مدینهالنبی و اسلام ناب محمدی و همه پیروان اسلام ناب محمدی بود و هست و در لحظه مرگش برای ابدی ساختن اعتراضش و جاوید ساختن پیامش آخرین وصیتش را کرد: مرا مخفیانه دفن کنید! مرا شبانه دفن کنید! مرا بیهیچ نشانه دفن کنید». فاطمه اجازه نداد هیچ یک از طراحان و معماران مدینهالعرب در تشییع جنازه او شرکت کنند تا قبر بینشانهاش نشانه راه مسلمانان جهان در سرتاسر تاریخ شود و از راز قبر بینشانش پی به راز اعتراض دائمیاش به ارتجاع عرب ببرند و از راز قبر مخفیاش پی به راز گم شدن مدینهالنبی در تاریخ ببرند.