چند روزی است که یک تصویر در فضای مجازی بازنشر میشود. در این تصویر که تحتعنوان «ما همه با هم هستیم» منتشر شده ( زمان این تصویر مربوط به سال گذشته است)، افراد با پوششهای گوناگون اعم از با حجاب و مکشوفه دست در دست هم در حالی که شادند، ایستادهاند.
در نگاه اول حس وحدت و همدلی از این تصویر به ذهن متبادر میشود؛ آینهای از جنس اتحاد میان افراد یک نسل حتی با عقاید و سلایق متفاوت و فریاد این شعار که من، تو را با هر نوع اندیشه و سبک زندگیات میپذیرم و نهتنها میپذیرم که با تو و در اتحاد با تو شادم. تصویری که در وهله اول حسی جز صداقت و مهربانی بهچشم نمیخورد، اما وقتی دقیقتر به این تصویر توجه میشود، در پس آن، با پیامهای دیگری مواجه میشویم. با چند سؤال بهتر میتوان به این پیامها پرداخت.
این در کنار هم بودن تا به کجاست؟ آیا این «با همبودن» تا همین نمایش مرزهای پوشش است؟ آیا این پوششها فارغ از پیامآنهاست؟ به عبارتی، آیا در پس این پوششها، طرز تفکر و جهانبینیخاصی وجود ندارد؟ اگر در میان افراد این مدل از «با هم بودن» افرادی باشند که در نگاهشان علاقه و تفاهمی خارج از ارزشها همچون همجنسگرایی باشد، باز هم این تصویر به همان میزان خوشایند است؟
سؤالات را به گونهای دیگر هم میتوان طرح کرد: اصلاً مفهوم اتحاد چیست؟ انسانها برای چه به دنبال همبستگی و همدلی و وحدتند؟ افراد برای کدام هدف و در پی چه کارکردی «با هم بودن» را انتخاب میکنند؟
بیشتربخوانید
در یک تعریف بسیار ساده و همهفهم، این پاسخ به ذهن میرسد که انسانها با اتحاد تبدیل به قدرت میشوند. یک نخ به تنهایی قادر نیست جسمی را با حجم و جرم اندکی بلند کند، اما وقتی نخها در کنار هم، به شکل هدفمندی بههم تنیده و پیچیده میشوند، طنابی را خلق میکنند که میتواند بزرگترین و سنگینترینها را حمل کند. از سوی دیگر انسانها با اتحاد میتوانند در مقابل دشمنانشان بایستند، یعنی قدرت تقابل مییابند.
به طور کلی اتحاد زندگی را برای هر یک از آحاد یک جامعه زیباتر، آسانتر، روانتر و هدفمندتر میکند، اما نکته اساسی اینجاست که افراد بر اساس چه اصول و مبانی و حول چه اهدافی با همند؟ آیا اصولاً میتوان بدون مبنا متحد بود؟ بهعبارتی در همان مثال نخ، «نخها» حول چه امر واحدی درهم پیچیده میشوند؟ درست است که انسان موجودی اجتماعی است و خود به این سبک از زندگی گرایش دارد، اما همین «اجتماع» را اگر بر مبنای زبان، نژاد، تاریخ یا جغرافیا تعریف کنیم، تنها برای تأمین منافع شخصی، آن را برمیتابیم. در حالی که اتحاد، یک پله بالاتر از زیست اجتماعی است، چراکه اتحاد بیش از آنکه تأمینکننده اهداف شخصی باشد، به دنبال تحقق یک امر مشترک است. در واقع به هر میزان که اجتماع را تأمینکننده منفعت خویش میدانیم به همان میزان اتحاد را برای منفعت دیگری میپسندیم.
شاید در دو گانه «اجتماع و اتحاد» ما با واژه «حاصل جمع» مواجه باشیم، اما «حاصل» تنها یک اشتراک لفظی است. حاصل اجتماع، تقویت فرد است و حاصل اتحاد تقویت دیگری. هر چند تقویت دیگری، تقویت خود فرد است و این مفاهیم جز در پرتو تعالیم توحیدی قابلفهم نیست. اتحادها ریشه در جهانبینی و ایدئولوژی افراد آن جمع دارد. آنها فقط در کنار هم نیستند که «با همبودن» را نمایش دهند. آنها در مسیر یک افق قرار دارند و برای رسیدن به آن افق درست در دست یکدیگرند. این پیوند برادری است که ناگسستنی است و مایه الفت و همدلی است. قرآن میفرماید: «إِنَّما الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهًْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ». (حجرات ـ ۱۰)
افراد با ایمان برادر یکدیگرند؛ پس میان برادران خود صلح برقرار کنید و از نافرمانى خدا بپرهیزید تا مورد لطف و رحمت خدا قرار گیرید.
چرا خداوند تمام افراد بشر را برادر یکدیگر قرار ندادهاست؟ چرا خداوند دایره این پیوند را وسیعتر نگرفته و تمام افراد بشر را برادر همدیگر قرار ندادهاست و پیوند برادرى را مخصوص جامعه با ایمان دانستهاست؟!
پاسخ این پرسش معلوم است، چراکه اخوت مذهبى یک عنوان تشریفاتى آن هم براى یک سلسله اغراض سیاسى نیست تا عموم مردم را خواه ملاک برادرى در آنها باشد یا نباشد، برادر یکدیگر قرار دهد، بلکه هدف از مطرح ساختن این عنوان، اشاره به یک رشته تکالیف و اهداف عالى اجتماعى و اخلاقى است که در پرتو اخوت اسلامى صورت مىگیرد؛ بنابراین تا یک وحدت فکرى و روحى و یگانگى در هدف و عقیده در کار نباشد، اتحاد و پیوستگى افراد، پایدار نخواهد بود و اگر گروههاى دو دل، روزى براى یک سلسله مصالح سیاسى، دست اتحاد به سوى هم دراز کنند و دست همدیگر را به انگیزه برادرى بفشارند، چیزى نخواهد پایید که ضربههاى اختلاف فکرى و روحى و تصادم منافع و تضاد مبانى، دستها را از هم جدا خواهد ساخت.
اتحاد فکری و اعتقادی است، که ماندگار است. جامعهاى که محور فکرى و عقیدتى نداشته باشد و به صورت دستههاى گوناگون، بر محور افکار مختلف و متضاد دور بزند و مایه وحدت روحى و قدر مشترک فکرى در میان آنها نباشد، فقط تا آنجا که وحدت و اتحاد، ضامن منافع مادى آنهاست، مىتوانند به طور موقت زندگى مسالمتآمیزى داشته باشند و اگر روزى یکى از متحدان، خود را بى نیاز از وحدت ببینند و خود را در صحنه زندگى پیروز تشخیص دهند، تمام پیوندهاى الفت که جنبه سیاسى داشت، مبدل به اختلاف و نفاق مىگردد؛ بنابراین این تصاویر تنها میتواند یک پیام بیشتر نداشتهباشد و آن بریدن گلوی وحدت حقیقی با پنبه تفکرات پلورالیستی است؛ جنگ نرمی که خصمانه کمر به تحریف اتحاد بسته است. به جای انتشار اتحادهای دروغین باید به فکر تقویت محورهای اتحادآفرین اصیل بود.
منبع: روزنامه جام جم