زمستان سال ۱۴۰۱ دختر ۲۳ سالهای به نام شیما با مراجعه به پلیس آگاهی از یک کارگردان تئاتر که او را مورد آزار و اذیت قرار داده بود، شکایت کرد.
وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: به خاطر علاقهام به بازیگری بعد از دانشگاه در یکی از کلاسهای آزاد بازیگری ثبتنام کردم و پس از چند هفته یک کارگردان تئاتر که از اساتید آموزشگاه بود به من گفت که تو فرد با استعدادی هستی و میتوانی به سرعت پیشرفت کنی، اما نیاز به تمرکز بیشتری داری و میتوانی با شرکت در کلاسهای مدیتیشن که در خانهام برگزار میکنم به موفقیتهای بیشتری برسی. من هم به خاطر عشقی که به بازیگری داشتم پذیرفتم و قرار شد هفتهای یک بار به خانهاش بروم و در کلاسهایش شرکت کنم، اما پس از دو جلسه، او من را مورد آزار قرار داد.
پس از این شکایت، مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند و در حالی که قصد داشتند کارگردان مورد نظر را احضار کنند دومین شاکی پرونده نیز که دختر جوانی به نام تینا بود به پلیس آگاهی مراجعه کرد و مدعی شد از سوی همان کارگردان با همان ترفند شرکت در کلاسهای مدیتیشن مورد تعرض قرار گرفته است.
شاکی دوم پس از شرح جزئیات ماجرا به مأموران گفت: بعد از آن اتفاق خیلی افسرده شدم و وقتی موضوع را برای چند نفر از هنرجوهای دیگر کلاس تعریف کردم متوجه شدم که این شخص تاکنون هنرجوهای متعددی را به همین شیوه مورد آزار قرار داده، اما آنها از ترس سکوت کردهاند.
پس از ثبت شکایت این دو دختر جوان، مأموران پلیس، کارگردان مورد نظر را با دستور قضایی بازداشت کردند، اما وی از همان ابتدا منکر اتهاماتش شد.
در این میان دو شاکی برای معاینه به پزشکی قانونی معرفی شدند و کارشناسان این سازمان، تعرض به هر دو نفر را تأیید کردند.
به این ترتیب نخستین جلسه تحقیق و بازجویی از دو شاکی و متهم در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد و دو دختر جوان برای متهم درخواست اشد مجازات کردند. پس از آن متهم به قضات گفت: من اتهامم را قبول ندارم و کسی را هم آزار ندادهام. این دو نفر خودشان با من رابطه دوستانه برقرار کردند و با پای خودشان به خانهام آمدند و پس از آن هم با میل و خواسته خودشان رابطه برقرار کردهاند.
با تکمیل تحقیقات، متهم در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، دو دختر جوان بار دیگر به تشریح شکایت پرداختند و برای متهم درخواست اشد مجازات کردند.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و بار دیگر منکر تعرض شد و گفت: من اتهامم را قبول ندارم، این دو دختر به خواست خودشان به خانهام آمدند حالا هم نمیدانم چرا از من شاکی شدهاند.
در پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده متهم را به اعدام محکوم کردند.
برای چه به خانه او رفتند ؟؟!!
؟؟؟؟بازیگری چه ربطی به مدیتیشن داره؟
؟؟؟این دختران یعنی اینقدر آگاهی شون کمه؟؟
این همه منابع اطلاعاتی از کتاب تا دنیای مجازی
؟؟؟؟یکی هم برای دخترا سوال پیش نیومده؟ چرا کلاس مدیتیشن تو خونه کارگردان برگزار میشه؟؟
.... خودتو راحت تو تله افراد سودجو می اندازی !
در این مورد محالف اعدام هستم
یک خانم با حیا راحت وارد خانه یک نامحرم نمیشه
دخترها متاسفانه گول مردان شیطان رو میخورن و راحت اعتماد میکنن و این میشه نتیجه ش
یعنی خواهرخودت بود حرفی نداشتین راضی بودین
نتیجه زن زندگی آزادی همینه.
اینو اقای قاضی باید در نظر میگرفت
در واقع پذیرفتنه رفتن به خونه ی یه پسر یعنی دونستن عواقبش
مگه میشه دختری اینو ندونه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به نظرم با نقشه ی قبلی اینکار از طرف این دو دختر صورت گرفته
بالاخره یه شاید و بایدی بگید که گناه کسی رو نشورید ....
دخترا خودشون مثل شنگول و منگول رفتن تو دهان گرگ
مگه عقل ندارن؟؟ ک نباید وارد خانه یک نامحرم بشن
مگه منزل کارگردان محل کارش هس؟ رفتن تو خونه ش؟
مدیتیشن چ ربطی ب بازیگری داره؟؟