اختلال وسواس معمولا از بروز مکرر افکار و تصورات در نوجوانی شروع میشود. نشانههای این بیماری، الزاما شستن مکرر دستها و وسایل شخصی نیست. میتواند حتی فکر کردن به اینکه کاری را درست انجام دادهام یا نه، باشد یا حتی احساس مسئولیت در مقابل اتفاقات ناگوار! وسواس پدیده غریبی است.
وسواس، ممکن است سر وکله اش از نوجوانی شروع شود و نوجوان را درگیر اضطراب و فشار روانی زیادی کند. آمارها نشان میدهد از هر صد نوجوان یک نفر به اختلال وسواس فکری مبتلاست. این آمار شوخی نیست و با این حساب میلیونها کودک از اختلال وسواس فکری رنج میبرند.
تحقیقات نشان میدهد که وسواس ریشه ژنتیکی دارد. رویدادهای استرسزا نیز میتواند یک عامل خطر برای نوجوانان مستعد ابتلا به وسواس فکری- عملی باشند. نوجوانانی که دچار تروما میشوند ممکن است دچار اختلال استرسی پس از حادثه شوند که گاه با وسواس فکری و عملی اشتباه گرفته میشود. افکار ناخواسته و مزاحم ناشی از تروما ممکن است باعث بروز رفتارهای وسواسی و جبری در نوجوان شود.
«حسین ابراهیمی مقدم» روانشناس بالینی و استاد دانشگاه در این رابطه میگوید: «در مقام تعریف میتوانیم بگوییم وسواس، فکری است که مداوم در ذهن تکرار میشود. این افکار وقت گیر است و فشار روانی زیادی را به فرد وارد میکند و باعث اختلال اضطراب و ناراحتی شدید میشود».
تردیدهای زیاد، نگرانی در مورد میکروب، بیماری یا حتی مرگ، ترس شدید در مورد رویدادهای منفی یا انجام اشتباه یک کار، نگرانی در مورد ناقص بودن یا درست نبودن امور، افکار یا تصاویر ناراحت کننده و ناخواسته از آسیب رساندن به خود یا دیگران، افکار یا تصاویر جنسی مزاحم و ناخواسته، نگرانی در مورد ناراحت کردن خدا، نگرانی در مورد انجام کارهایی که به دیگران آسیب میرساند (مانند رانندگی با ماشین)، افکار ناخواسته در مورد خودکشی، احساس مسئولیت برای بروز اتفاقات بد از نشانههای وسواس فکری - عملی نوجوانان به شمار میآید».
اختلال وسواس را همه خوب میشناسیم و میدانیم که یک اختلال روانی ناتوان کننده است که با افکار مزاحم تکراری و ناخواسته، فرد را به انجام اعمال بی اختیار و بیهوده وادار میکند. متاسفانه این اختلال شایع اضطرابی، سیری پیش رونده دارد و خودبه خود درمان نمیشود. نکته ناگوار اینجاست که وجود وسواس در مادران، مشکلات اضطرابی جدی را در فرزندان به دنبال خواهد داشت؛ چرا که مادر وسواسی بیش از مادر سالم در تعامل با فرزندانش، سرد، انتقادی، طرد کننده، کنترل گر، شکاک، تنبیه کننده و آزاردهنده است و در بسیاری موارد بیش از حد مورد نیاز، از کودک خود حمایت میکند.
مهار و کنترل بیش از حد و وسواسی رویدادها، نه تنها محیط مناسبی برای رشد و بالندگی کودک فراهم نخواهد کرد، بلکه موجب بروز دلبستگی نا ایمن، نارضایتی و بی کفایتی و به دنبال آن بسیاری از مشکلات رفتاری و هیجانی در کودک خواهد شد.
امر و نهی و یا حمایت بیش از حد مادر، بروز اضطراب، نافرمانی و تضاد ورزی در کودک را به دنبال خواهد داشت و موجب میشود که در پی آن اقدام به نقض قوانین کند. زمانی در این افراد نافرمانی ظاهر یا تشدید میشود که مادر و پدر کنترل خود را بر روی کودک افزایش میدهند.
خوشبختانه درمان مادران کنترل گر و مضطرب به کاهش سطح مهارگری و مداخله آنان در فعالیتهای کودک میانجامد و رفتارهای اضطرابی و نافرمانی کودکان را کاهش میدهند.
به گفته متخصصین، آموزش و درمان والدین، نه تنها برای خود آنها سودمند است، بلکه در الگودهی به کودکان نیز بسیار موثر است. تحقیقات به وضوح نشان داده که درمان افسردگی مادران با کاهش اختلالهای اضطرابی و عدم درمان آنها با تشدید اختلالهای رفتاری کودک همراه است.
با قرار گرفتن مادر در شرایط درمانی موثر تحت نظر درمانگر متخصص واستفاده از تکنیکها ورویکردهای گوناگون درمانی مربوط به اختلال وسواس ودر نهایت ارجاع به روانپزشک برای دارو درمانی، میتوان امیدوار بود و انتظار داشت که با کاهش نشانههای وسواسی مادر، اختلالات اضطرابی کودک نیز کمرنگتر شوند. مداومت در درمان و پیگیری منظم احوالات روانی والدین، تحت نظارت یک روانشناس از وظایف مهمی است که پدران و مادران باید به آن توجه کنند؛ چرا که بعد از تصمیم به فرزندآوری، لازم است به حقوق کودکی که او را دعوت به آمدن به این دنیا میکنید، نیز احترام بگذارید و با روان سالم و آماده، وظیفه خود را آغاز کنید.
متخصصان روانشناسی توصیه میکنند که تنظیم احوالات والدین باید پیش از فرزندآوری انجام شود، این کار از بروز بسیاری از آسیبهای خانواده و جامعه پیشگیری میکند. لازم است والدین پیش از تولد فرزندان و بعد ازاطمینان از حصول بهبودی در آرامش و سلامت کامل روان تصمیم به فرزندآوری بگیرند تا دوران شیرین و کم چالشتری را با کودکانشان تجربه کنند و از روزگار پدر و مادری خود لذت ببرند.
منبع: نورنیوز