حجت الاسلام والمسلمین مهدی یعقوبی گیلانی بیان کرد: امام زین العابدین مىفرمایند: «مردى با خانواده خود سوار کشتى شد. در میان راه، دریا به حرکت آمد و کشتى شکست و از سرنشینان آن جز همسر آن مرد کسى نجات نیافت. زن بر تخته پارهاى قرار گرفت و موج دریا وى را به یکى از جزیرههاى اطراف دریا برد. در آن جزیره مرد راهزنى زندگى مىکرد که هر حرامى را مرتکب مىشد و به هر کار زشتى دست مىزد. ناگهان آن زن را بالاى سر خود دید به او گفت: آدمىزادى یا پرى؟ زن گفت: آدمم. آن مرد دیگر سخنى نگفت، برخاست و با زن درافتاد و قصد کرد با او درآمیزد. زن بر خود لرزید. راهزن سبب وحشت و ترس آن را پرسید. آن زن با دست اشاره کرد و گفت: از خدا مىترسم. راهزن گفت: تاکنون چنین عملى مرتکب شدهاى؟ زن پاسخ داد: به عزّتش سوگند، هرگز به چنین عملى دامن آلوده نکردهام.
مرد راهزن گفت: با این که تو مرتکب چنین عمل خلافى نشدهاى از خدا مىترسى، در حالى که من این کار را به زور به تو تحمیل مىکنم، به خدا قسم من براى ترس از حقّ سزاوارتر از تو هستم.
راهزن پس از این جرقّه بیدار کننده برخاست و در حالى که همّتى به جز توبه نداشت به نزد خاندان خود روان شد. در راه به عابدی برخورد و به عنوان رفیق راه با او همراه گشت، آفتاب، هر دوى آنان را آزار مىداد، عابد به راهزن جوان گفت: دعا کن تا خدا به وسیله ابرى بر ما سایه افکند وگرنه آفتاب، هر دوى ما را از پاى خواهد انداخت.
جوان گفت: من در پیشگاه خدا براى خود حسنهاى نمىبینم، تا جرأت کرده از حضرتش طلب عنایت کنم. عابد گفت: پس من دعا مىکنم و تو آمین بگو. جوان پذیرفت پس عابد دعا کرد و جوان آمین گفت. در همان لحظه ابرى بر آنان سایه انداخت و هر دو در سایه ابر، بسیارى از راه را رفتند. تا به جایى رسیدند که باید از هم جدا مىشدند، همین که از یکدیگر جدا شدند ابر بالاى سر جوان قرار گرفت.
عابد گفت: تو از من بهترى؛ زیرا دعا به خاطر تو به اجابت رسید، اینک داستانت را به من بگو. جوان ماجراى برخورد خود را با آن زن گفت. عابد به او گفت: به خاطر ترسى که از خدا به دل راه دادى تمام گناهانت بخشیده شد، سپس مواظب باش اینک بنگر که در آینده نسبت به خداوند چگونه خواهى بود.
این کارشناس مذهبی تصریح کرد: یک لحظه به خود آمدن یک راهزن و یک گنهکار سبب شد که خداوند درهای رحمت و مغفرتش را به روی او باز نماید. عزیزان روزه دار این لطف خداوند فقط برای آن راهزن نیست بلکه برای همه این هشت میلیارد نفر کره خاکی است پس همه عالم باید به دنبال مغفرت الهی باشند.
مغفرت اجزایی دارد
حجتالاسلام یعقوبی گیلانی ادامه داد: در این ماه عزیز، ما باید به دنبال مغفرت الهی باشیم. خوب حالا به این سوال خود میپردازیم که هر دربی کلیدی دارد و با کلیدی باز میشود که برای خودش باشد، حال باید این سوال را پرسید که «کلید مغفرت الهی» چیست؟
استغفار کلید مغفرت
این کارشناس مذهبی با ذکر حدیثی از پیامبر (ص) مطرح کرد: حدیثی از نبی مکرم اسلام دیدم که ایشان فرمودهاند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَغْفِرُ لِلْمُذْنِبِینَ إِلَّا مَنْ لَا یُرِیدُ أَنْ یُغْفَرَ لَهُ» «یک روز پیامبر به اصحابش این طور فرمود که خدای متعال گناهکاران را میآمرزد، مگر آن کسی را که خواسته نیامرزد.» بعد اصحاب سوال میکردند: «قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنِ الَّذِی یُرِیدُ أَنْ لَا یُغْفَرَ» «آن کسی که خدای متعال میخواهد او را نیامرزد کیست؟»
«لَهُ قَالَ مَنْ لَا یَسْتَغْفِر» «آن کسی که استفغار نمیکند.»
پس، استغفار کلید در توبه و مغفرت است. با استغفار میشود آمرزش الهی را به دست آورد. استغفار، این قدر اهمیت دارد و استغفار، یعنی طلب مغفرت از خدا.
معنای استغفار
او ادامه داد: استغفار، یعنی طلب مغفرت و آمرزش الهی برای گناهان. این استغفار اگر درست انجام گیرد، باب برکات الهی را به روی انسان باز میکند. گناه، میان ما و رحمت و تفضلات الهی، حجاب میشود. استغفار، این حجاب را بر میدارد و راه رحمت و تفضل خدا به سوی ما باز میشود. این، فایده استغفار است.
دو مانع جدی برای استغفار
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی گیلانی تصریح کرد: یک مطلب این است که اگر بخواهیم استغفار- این نعمت الهی- را به دست بیاوریم، دو خصلت را باید از خودمان دور کنیم:
مانع اول: غفلت
غفلت یعنی انسان به کلی متوجه و متنبه نباشد که گناهی از او سر میزند؛ مثل بعضی از مردم حالا عرض نمیکنم بسیاری – کار به کم و زیادش ندارم – ممکن است در بعضی از جوامع کمتر باشند. به هر حال، این نوع آدمها در دنیا و در میان افراد انسانهایی هستند که غافلند و گناه میکنند؛ بدون اینکه متوجه باشند خلافی از آنها سر میزند. فرد دروغ میگوید، توطئه میکند، غیبت میکند، ضرر میرساند، شر میرساند، ویرانی درست میکند، قتل مرتکب میشود، برای انسانهای گوناگون و بیگناه پاپوش درست میکند، در افقهای دورتر و در سطح وسیعتر، برای ملتها خوابهای وحشتناک میبیند، مردم را گمراه میکند، اصلاً متنبه هم نیست که این کارهای خلاف را انجام میدهد. اگر کسی به او بگوید که گناه میکنی، ممکن است از روی بی خیالی، قهقههای هم بزند و تمسخر کند: گناه؟ چه گناهی!
بعضی از این افراد غافل، اصلاً به ثواب و عقاب عقیدهای ندارند. بعضی به ثواب و عقاب هم عقیده دارند، اما غرق در غفلتند و اصلا ملتفت نیستند که چه کار میکنند.
او بیان کرد: اگر در زندگی روزمره خودمان قدری ریز کنیم، خواهیم دید که بعضی از حالات زندگی ما شبیه حالات غافلان است غفلت، دشمنی بسیار عجیب و خطر بزرگی است شاید واقعاً برای انسان هیچ خطری بالاتر و هیچ دشمنی بزرگتر از غفلت نباشد و بعضیها این طور هستند. زیرا انسان غافل هرگز به فکر استغفار نمیافتد.
او با بیان شعری درباره غفلت گفت:
بـه غفلـت رفـت عمـر نـازنینم
هـوای نفس، گشتـه هـمنشینم
به جای آنکه پـا برعرش کوبم
گنــه کوبیــد بـر خـاک زمینم
گناهـانم شــده ســـد نگاهـم
کـه حتـی پـیش پایـم را نبینم
مانع دوم: غرور
حجت الاسلام یعقوبی گیلانی مطرح کرد: مانع دوم، غرور است. اندک کار کوچکى که انسان انجام مىدهد، مغرور مىشود. در تعبیرات دعا و روایت داریم که «الإغترار باللَّه». در دعاى چهلوششم صحیفه سجّادیه مىفرماید: «و الشّقاء الأشقى لمن اغترّ بک» بالاترین شقاوتها، متعلّق به کسى است که به تو مغرور شود.
کسى که مغرور مىشود -به تعبیر این روایت- دچار حالت «إغترار باللَّه» مىگردد. غرور، اینگونه است. مغرور، خیلى دور از آبادى است، خیلى دستش کوتاه از رهایى و سلامتى است. چرا؟ بهخاطر این که اندک کار کوچکى که انجام داد، دو رکعت نمازى که خواند، مثلاً خدمتى براى مردم انجام داد، پولى در فلان صندوق انداخت یا کارى در راه خدا انجام داد، فوراً مغرور مىشود که ما دیگر پیش خداى متعال، کار خودمان را درست کردیم و حساب خودمان را ساخته و پرداخته نمودیم و احتیاج به چیزى نداریم! این را به زبان نمىآورد، اما در دل او اینگونه مىگذرد.
راه مبارزه با غفلت و غرور
او اظهار کرد: حال که با این دو مانع آشنا شدیم باید به مبارزه بپردازیم و این موانع را کنار بزنیم..
در گام اول مبارزه باید «بیدار» شد.
یقظه منزل خروج از غفلت
انسان غافل هرگز به فکر استغفار نمیافتد. اصلا به یادش نمیآید که گناه میکند. غرق در گناه است؛ مست و خواب است و واقعاً مثل آدمی است که در خواب حرکتی انجام میدهد؛ لذا اهل سلوک اخلاقی، در بیان منازل سالکان در مسلک اخلاق و تهذیب نفس، این منزل را که انسان میخواهد از غفلت خارج شود منزل " یقظه" یعنی بیداری میگویند.
تقوا نقطه مقابل غفلت
او ادامه داد: بعد از اینکه فرد غافل بیدار شد باید به میدان جنگ با غفلتها وارد شود. یعنی باید دقیقاً طرف مقابل غفلت قرار گیرد.
آیا میدانید نقطه مقابل غفلت چیست؟
در اصطلاحات قرآنى، آن چیزى که نقطه مقابل این غفلت است، تقواست. تقوا، یعنى بههوش بودن و دائم مراقب خود بودن. اگر از آدم غافل دهها گناه سر مىزند و اصلاً حس نمىکند که گناه کرده است؛ آدم متّقى، درست نقطه مقابل اوست. اندک گناهى هم که مىکند، فوراً متذکّر مىشود که گناه کرده است و به فکر جبران مىافتد.
«إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ».
به مجرد این که شیطان از کنارش عبور مىکند و باد شیطان به او مىخورد، فوراً حس مىکند که شیطانزده شده و دچار اشتباه و غفلت گردیده است؛ «تذکّروا»: به یاد مىافتد. «فإذا هم مبصرون»؛ چنین آدمى، چشمش باز است.
این کارشناس مذهبی یادآور شد: عزیزان اگر تقوا آمد دیگر غرور هم جایی برای پر و بال پیدا کردن ندارد، اینجا دیگر غرور جایی برای نفس کشیدن ندارد.