سال ۱۹۴۸ میلادی مطابق با ۱۳۲۷ شمسی بود که رژیم اشغالگر قدس با اشغال سرزمین فلسطین اعلام موجودیت کرد. این رژیم منفور که ساخته دست استعمارگر پیر، انگلیس است روز به روز به تجاوز خود ادامه داد و سرزمینهای بیشتری را به تصرف خود در آورد تا جایی که امروز تنها بخش کوچکی از سرزمین فلسطین به تصرف این رژیم در نیامده است.
به طور قطع و یقین تا پیش از بیان اهمیت مساله فلسطین به وسیله امام خمینی (س) و پرداختن به این موضوع که رژیم صهیونیستی یک رژیم اشغالگر و غاصب است و مقصود استعمار از به وجود آوردن این رژیم، تقسیم جهان اسلام است، کسی نه تنها در جهان اسلام که در عرصه بین المللی نیز به آن نپرداخته بود و میتوان گفت امام پرچمدار مبارزه علنی با این رژیم بودند. بیان این موضوع به وسیله امام، نافی تلاش بعضی از علما و مراجع تقلید در این زمینه نیست. اما این تلاشها به خاطر مقطعی بودن نتوانستند بُرد جهانی پیدا کنند که از آن جمله میشود به تلاش آیت الله العظمی سید محمدهادی میلانی اشاره کرد که هر گونه معامله و رابطه با اسرائیل را حرام دانستند از طرفی دیگر، برخی مراجع نیز مانند آیات عظام سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، سید حسین بروجردی جنایات اسرائیل را محکوم کردند و خواستار بیرون راندن آن رژیم از فلسطین شدند. عبدالکریم زنجانی، از فقیهان شیعه قرن چهاردهم قمری نیز علیه اسرائیل، فتوای جهاد داد. در مطلب زیر مرور کوتاهی به شکل گیری رابطه بین رژیم شاه با رژیم صهیونیستی، گوشزد این خطر به وسیله امام و اعلام روز قدس شده است:
بیست و سوم اسفند سال ۱۳۲۸ مطابق با چهاردهم مارس ۱۹۵۰ میلادی و در حالی که دو سالی از تاسیس رژیم غاصب صهیونیستی در دل خاک فلسطین میگذشت، رژیم پهلوی این دولت را به صورت «دو فاکتو» به رسمیت شناخت و کنسولگری خود را در بیتالمقدس افتتاح کرد.
سالها بعد یعنی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از آنجایی که فروش نفت برای دولت ایران اولویت داشت و صهیونیستها هم به شدت نیازمند نفت بودند، دیدارهای بسیاری بین محافل سیاسی _ نفتی ایران و رژیم صهیونیستی شکل گرفت که دست آخر منجر به قرارداد نفتی سال ۱۳۳۶ شد. ملاقاتهای فراوانی بین محافل نفتی و سیاسی این دو کشور صورت گرفت که به انعقاد یک قرارداد نفتی در سال ۱۳۳۶ انجامید. یک سال پس از این ماجرا در دیداری که میان شاه ایران و لوی اشکول، وزیر دارایی رژیم اشغالگر قدس صورت گرفت، طرفین بر سر این موضوع که روابط خود را در زمینههای سیاسی، نفتی و اطلاعاتی گسترش دهند، توافق کردند و محمدرضا پهلوی برای اینکه حسن نیت خود را نشان دهد، آمادگی ایران برای صدور نفت بیشتر به آنها را اعلام کرد.
دی ماه سال ۱۳۳۸ بود که ابراهیم تیموری به عنوان نماینده سیاسی ایران به سرزمینهای اشغالی سفر کرد و روابط دیپلماتیک رژیم شاه و رژیم اشغالگر قدس وارد مرحله جدی تری شد تا اینکه بعدها این رابطه خود را به شکلهای اقتصادی، نظامی و تجاری نشان داد و در دهههای چهل و پنجاه نیز این روند ادامه داشت تا جایی که موساد در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۰ در عرصههای امنیتی نیز نفوذ کرد.
همچنین کارشناسان اسرائیلی بهتدریج در بخشهای بازرگانی و کشاورزی ایران هم نفوذ کردند. پس از اصلاحات ارضی و راه اندازی مجتمعهای کشت و صنعت، این همکاری پررنگتر شد که از آن جمله میتوان به راهاندازی و اداره طرح کشت و صنعت قزوین اشاره کرد. علاوه بر اینها، واردات ایران از اسرائیل در سال ۱۳۵۰ یک و نیم برابر واردات ایران از دو کشور ترکیه و پاکستان شد و این روند میزان واردات از همه کشورهای مسلمان دنیا نیز بیشتر بود و تا پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامه پیدا کرد. موارد بیان شده نشان دهنده عمق نگرانی امام خمینی (س) نسبت به نفوذ روزافزون رژیم غاصب اسرائیل در ایران بود.
با شکل گیری رژیم اشغالگر قدس جریانهای مذهبی دست به روشنگری زده و خطر این غده سرطانی را گوشزد کردند که در رأس این جریانها باید از اقدامات آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی نام برد که بعدها یعنی پس از کودتای ۲۸ مرداد این جریان به حاشیه رفت. در آستانه دهه چهل و در حالی که روابط دیپلماتیک ایران با رژیم اشغالگر قدس محکمتر میشد، امام خمینی (س) این علم را بر دوش گرفت و در سخنرانیها و دیدارهای خود این موضوع را گوشزد کرد و نسبت به آن واکنش نشان داد.
موضع گیریهای امام در قبال رابطه با رژیم صهیونیستی به خصوص پس از قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲، شاه را بر آن داشت تا در پاسخ به نامه بن گوریون نخست وزیر رژیم صهیونیستی که درخواست برقراری مناسبات رسمی میان دو رژیم را تکرار کرده بود، اینگونه بنویسد:
نظریات شما را درک میکنم، اما مخالفت روحانیان جدی است و من درحال حاضر قادر به چنین کاری نیستم.
اعتراض بی سابقه امام به تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، رفراندوم موسوم به انقلاب سفید و نیز حادثه دردناک حمله عوامل رژیم شاه به مدرسه فیضیه و کشتار طلاب این حوزه، باعث شد تا رژیم، خطر را بیخ گوش خود حس کند و با توجه به فرا رسیدن ماه محرم و اطلاع از نوع برخورد امام خمینی و آگاهی از استفاده ایشان از فرصتهای پیش رو، به وعاظ و خطبا هشدار داد که در منبرهای خود حق بیان مطلبی را در سه موضوع ندارند. آن سه موضوع عبارتند بودند از: شخص اول مملکت (شاه)، روابط ایران و اسرائیل و این گزاره که «اسلام در خطر است».
توجیه این که مطلبی درباره شاه گفته نشود یا درباره اسلام در خطر است، شاید منطقی به نظر برسد چرا که پایههای رژیم شاه را مورد هدف قرار میداد، اما اینکه چرا نباید درباره روابط رژیم صهیونیستی و ایران سخنی به میان آید را باید در مبارزات امام علیه این موضوع جستجو کرد چرا که همانطور که در این مقاله به آن اشاره شد، به جز تحرکاتی که از طرف آیت الله کاشانی درباره این موضوع به وجود آمده بود، هیچ مخالفت دیگری صورت نگرفته بود و در واقع امام دست روی نقطه حساسی گذاشته بودند و آن خطر اسرائیل برای کشورهای اسلامی و منطقه بود. خطری که بعدها جامعه انسانیت را نیز مورد تهدید قرار داد.
امام در سخنرانی خود در عصر عاشورای سال ۴۲ به خطر اسرائیل اشاره کرده و فرمودند:
"اسرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود، مدرسهرا کوبید. ما را میکوبند؛ شما ملت را میکوبند. میخواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ میخواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ میخواهد در این مملکت، دارای ثروتی نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود. (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۲۴۳-۲۴۴)
در بخش دیگری از این سخنرانی امام به ربط میان شاه و اسرائیل اشاره کرده و گفتند:
"ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاهْ اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ اینطور که نیست، ایشان میگوید: مسلمانم؛ ایشان که ادعای اسلام میکند، محکوم به اسلام است، به حَسَب ظواهر شرع. (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۲۴۷-۲۴۸)
با همه تمهیداتی که رژیم شاه برای مطرح نشدن خطر رژیم صهیونیستی به کار گرفته بود، اما امام سر سوزنی به این تذکرات توجهی نداشتند و از آنجایی که ایشان علم مبارزه با انحرافات رژیم شاه را بر دوش میکشیدند از هر فرصتی برای بیان این موضوع استفاده میکردند و پیش از آنکه نوبت به سخنرانی شان در ماه محرم برسد، حدود یک ماه قبل، یعنی در دهم اردیبهشت سال ۴۲ در جمع انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بر مبارزه با این غده سرطانی تاکید کرده و فرمودند:
"ما ملتهای مسلمان باید متحد شویم و با اسرائیل و عمال آنها در ایران مبارزه کنیم. " (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۱۹۱)
ایشان اسرائیل را یک رژیم غاصب میدانست و بر این نکته تاکید فراوان داشت و در سخنرانیهای مختلف این مهم را یادآور میشدند و به این نکته به خوبی اشراف داشتند که این رژیم با کمک قدرتهای استعماری و با توسل به زور شکل گرفته است و به لحاظ حقوقی هیچ مشروعیتی ندارد و میتواند پا را از سرزمین فلسطین نیز فراتر بگذارد و به سایر کشورهای اسلامی نیز دست درازی کند. در واقع امام بر این مساله واقف بود که کشورهای استعماری با به وجود آوردن این رژیم کودک کش دست به تقسیم جهان اسلام زده اند.
در همه سالهای نهضت، امام به تناسب، خطر اسرائیل را گوشزد میکردند و در واقع ایشان با بیان خود، باعث دقت نظر دیگران در این مورد نیز شدند. امام در پیامی که در هجدهم فروردین سال ۴۳ خطاب به ملت ایران صادر کردند، خطر عمال اسرائیل را گوشزد کرده و نوشتند:
"تأسف بالاتر تسلط اسرائیل و عمال اسرائیل است بر بسیاری از شئون حساس مملکت و قبضه نمودن اقتصادیات آن، به کمک دولت و عمال دستگاه جبار. اسرائیل با دوَل اسلامی در حال جنگ است، و دولت ایران با کمال دوستی با او رفتار میکند و همه نحو وسایل تبلیغ و ورود کالاهای آن را فراهم میسازد. من کراراً اعلام خطر کرده ام: خطر برای دیانت مقدسه، خطر برای استقلال مملکت، خطر برای اقتصاد کشور. من از کلمۀ «الکُفرُ مِلَّةٌ وَاحِدَةٌ (۶) » که از سازمانها به دست و دهانها افتاده متأسفم. این کلام برخلاف نص کلام الله، و برای پشتیبانی از اسرائیل و عمال اسرائیل است، مقدمۀ شناسایی اسرائیل است، برای پشتیبانی از عمال اسرائیل و فرقۀ ضالۀ منحرفه (۷) است. " (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۲۶۱-۲۶۲)
امام به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک سال ۹۲ هجری قمری مطابق با مهر ماه سال ۵۱ در پیامی خطاب به ملتهای مسلمان و دولتهای عربی و اسلامی و مردم مسلمان فلسطین با یادآوری مصائب این ملت مظلوم، بر بیان زجرهای آنان در منابر و اجتماعات اسلامی تکیه کردند، یعنی ایشان سالها پیش از آنکه بتوانند در عمل، روز قدس را اجرایی کنند، با بیانشان از مسلمانان این درخواست را کرده بودند آنجا که نوشتند:
"از مسلمین بیدار و آگاه و خصوصْ بندگان خالص خداوند و علمای اعلام امیدوارم که در این ایام متبرکه برای رهایی مسلمین از چنگال خبیث اجانب دعا کنند، و در مجامع شهر مبارک رمضان و دیگر اجتماعات بزرگ اسلامی مانند اجتماع جمعه و مراسم حج حقایق را به گوش عموم مسلمین برسانند و پیروان قرآن را به وحدت کلمه و تشریک مساعی، برای آزادی فلسطین و حل مشکلات خانمانسوزی که گریبانگیر ملت اسلام است، دعوت نمایند. " (صحیفه امام؛ ج ۲، ص ۴۶۰)
بعدها یعنی با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری نهادهای مختلف آن، ایشان در سیزدهم رمضان سال ۹۹ مطابق با شانزدهم مرداد سال ۵۸ و در حالی که رژیم اشغالگر قدس، حملاتش به جنوب لبنان را با شدت بیشتری ادامه میداد، امام خمینی (س) در پیامی که خطاب به مسلمانان ایران و جهان صادر کردند، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را به نام "روز قدس" نامگذاری کردند. این ابتکار ایشان از طرف قشرهای مختلف جامعه مورد حمایت قرار گرفت و بعدها در کشورهای دیگر نیز به همین مناسبت راهپیمایی برگزار شد. این حرکت امام باعث بیداری جوامع مختلف جهانی شد. شاید اگر تلاش امام نبود، این مساله مهم جهانی آنطور که باید و شاید بروز و ظهور پیدا نمیکرد و اسرائیل این فرزند شوم استعمار، در سکوت خبری همه سرزمین فلسطین را به چنگ آورده بود.
منبع: جماران